در فضای مجازی، گاهی کافی است نام کسی را نقد کنی تا سیلی از خشم به سمتت بیاید؛ نه از خودِ او، بلکه از «هوادارانش». گویی نقدِ یک فرد، به معنای حمله به جمعی است که هویتشان را در او گره زدهاند. اینجاست که با پدیدهای آشنا روبهرو میشویم: فنبویسم.
فنبوی چیست؟
فنبوی کسی نیست که دوست دارد؛ فنبوی کسی است که خودش را در دوستداشتن گم میکند. علاقه، انتخابی آگاهانه است؛ اما فنبویسم، پناه بردن به دیگری برای پر کردن خلأ هویت است. فنبوی از نقد میترسد، چون نقد، بندِ وابستگی را سست میکند.
ریشههای فنبویسم
فنبویسم یک «عیب فردی» نیست؛ نشانهای از شرایطی است که انسان را به چسبندگی سوق میدهد:
1. بحران هویت: وقتی پاسخ روشنی به «من که هستم؟» نداریم، خود را به «او کیست» میدوزیم.
2. نیاز به قهرمان: جامعهای که افق مشترک ندارد، قهرمان میسازد؛ حتی اگر موقت و شکننده باشد.
3. ترس از تنهایی فکری: فکر کردن هزینه دارد؛ فنبویسم، هزینه را با پیروی جمعی کم میکند.
علاقه یا فنبویسم؟
مرز این دو باریک است، اما روشن:
علاقه امکان نقد را حفظ میکند؛ فنبویسم نقد را ممنوع میداند.
علاقه فاصلهٔ عقلانی دارد؛ فنبویسم چسبندگی احساسی.
علاقه انتخاب است؛ فنبویسم وابستگی.
وقتی نقدِ محبوب، به توهین به خودِ ما تعبیر میشود، از علاقه عبور کردهایم.
فنبویسم فقط برای سلبریتیها نیست
فنبویسم در سیاست، دین، روشنفکری و حتی علم هم دیده میشود. گاهی به جای اندیشهها، اشخاص را میپرستیم؛ و بدتر آنکه از این پرستش، دفاع اخلاقی میسازیم. در این حالت، حقیقت قربانی میشود تا پیوند عاطفی حفظ گردد.
نگاه عرشیا مقدم
بهعنوان یک نظریه ، مسئله را نه محکوم میکنم و نه تطهیر. فنبویسم نشانهٔ نیازی واقعی است: نیاز به تعلق، معنا و امنیت. اما پاسخِ نادرست به نیازِ درست، ما را از خودمان دور میکند. جامعهای که پرسش را تمرین نکند، شیفتگی را جایگزین فهم میکند.
پایانِ باز
شاید مسئله این نباشد که چه کسی را دوست داریم؛ مسئله این است که اگر او فرو بریزد، از ما چه میماند؟

#فنبوی_چیست، #فنبویسم، #تعصب_کور، #هواداری افراطی، روانشناسی فنبوی