اگر شما هم میخواهید بدانید که پرسونال برندینگ چیست، این مقاله برای شما است:
سالها از راه اندازی کسب و کارتان میگذرد اما اکنون درجا میزنید.
تاکتیکهایی که برای مشتریانتان به کار میبردهاید دیگر جواب نمیدهند. احساس میکنید کسب و کارتان دیگر مانند گذشته توی چشم نیست و اکنون مجبورید برای فروش به هر کاری تن دهید.
branding
حقیقت این است که بعضی از برندها پس از مدتی رنگ میبازند، حال آنکه بعضی از برندها خود را به خوبی با شرایط وفق میدهند و به رشد خود ادامه میدهند. خیلی به خودتان به خاطر وضعیت کسب و کارتان سخت نگیرید. به جایش، تصمیم بگیرید که به نتایج معمولی تن ندهید و زمان بیشتری را به ساخت برندتان اختصاص دهید. برای اینکه کسب و کارتان در میان این همه رقیب سری در سرها درآورد باید فراموش ناشدنی باشید. اما چگونه؟
در این مقاله، به بعضی از تاکتیکها میپردازیم که تاریخ انقضا ندارند. اگر این تاکتیکها را درست به کار ببندید، رقیبتان نمیتواند آنها را کپی کند. حالا ببینیم چگونه برندسازی کنید تا کسب و کارتان به چشم بیاید.
?
در ۵ دقیقه صاحب دفترکار شو
حقیقت همیشه میدرخشد.
حتی بدون فناوریهای امروزی، آدمها همیشه راهی برای پیدا کردن راست و دروغ داشتند. و حالا که همه در رسانههای مجازی حضور فعالی دارند، پشت کردن به حقیقت کار دشواری است.
بعضی از کسب و کارها وسوسه میشوند و برای رسیدن به سود سریع و آنی حاضر میشوند به حقیقت پشت کنند و به مشتریان خود دروغ بگویند. اما در درازمدت واقعاً ارزشش را ندارد. این قبیل روشهای غیراخلاقی برای کسب و کارهایی که میخواهند نامشان بر سر زبانها بیفتد و به نیکی از آنها یاد شود جواب نمیدهد.
حتی امکان مرجوع کردن محصول را برای مشتریانتان فراهم کنید و سر قولتان بمانید. همواره محتوای ثابت و مشخصی عرضه کنید و به برندتان وفادار بمانید.
?
خدمات مربیگری (coaching) به کارآفرینان
برای مثال، اگر خدمات مربیگری (coaching) به کارآفرینان عرضه میکنید، از برندهای بی ربط حمایت مالی نکنید. به محض اینکه از مراقبت و توجه به برندتان دست بکشید، مخاطبتان متوجه خواهد شد. آن گاه در مورد شرافت شما تردید خواهند کرد و اعتمادشان را به برندتان از دست خواهند داد.
اما اگر اعتماد مشتریتان را به دست آورید، رفته رفته میان جمع رقیبانتان برجسته میشوید. مشتریان نیز که میدانند شما درستکار هستید، هنگام خرید از شما احساس امنیت میکنند.
چند دهه پیش، یک برند بدون تک بودن هم میتوانست از شکست جان به در ببرد. چون آن زمان راه اندازی کسب و کار برای همه ممکن نبود. یا باید پول و پله کافی میداشتید و یا از اعتبار زیادی برخوردار میبودید.
امروزه، فناوری بسیاری از این موانع را از میان برداشته است. برای مثال، این روزها حتی یک دانشجو هم میتواند در یک هفته یک پادکست راه بیندازد. میتواند در چند ساعت وبسایتی ایجاد کند و چند اپیزود پادکست ضبط کند. اگر در کارش سمج باشد، میتواند پس از مدتی دنبال کنندگان زیادی به دست آورد و از طریق حامیان مالی به درآمد برسد.
داستانی را به اشتراک بگذارید
درست است که این خبر خوبی برای کارآفرینان باانگیزه است، اما به این هم توجه کنید که هیچ زمانی تا این اندازه رقابت وجود نداشته است. چیزی نگذشته بقیه کسب و کارها شروع به کپی برداری از ایده شما میکنند. اما آنچه هیچ کسب و کاری نمیتواند از شما بدزدد داستانتان است.
به همین دلیل است که باید داستان خود را با مخابتان در میان بگذارید.
برای مثال اگر بلاگی در زمینه کسب درآمد دارید، با خوانندگانتان در میان بگذارید که چگونه دشواریهای مالی را پشت سر گذاشتید. اگر یک کسب و کار نویسندگی فریلنس دارید، برایشان بگویید که چگونه از پس فلج قلم برآمدید. هر چه مخاطبانتان بیشتر با شما همذات پنداری کنند، بهتر.
بدون داستان، کسب و کار شما نخواهد توانست از رقیبان متمایز شود. و با کپی کردن داستان موفقیت آمیز دیگر کسب و کارها، تنها به موفقیتی کوتاه مدت دست خواهید یافت.
اختراع دوباره
حتماً شنیدهاید که راز متمایز بودن در اصالت داشتن است. این گفته تا حدودی درست است، اما نه درمورد چیزی که همین الان هم عملکرد خوبی دارد.
مثلاً وقتی رقیبتان پادکستی دارد که در حوزه کاری شما موفقیت آمیز است، شما هم میتوانید از همین روش استفاده کنید. اگر پادکست جواب میدهد، دیگر به دنبال جایگزینهای بهتر از پادکست نباشید.
چرا؟
چون اتلاف وقت است. در عوض، آن چه را که همین الان تأثیرگذار است کپی و آن را از آن خود کنید. مثلاً در مورد پادکست ببینید در چه حوزههایی میتوانید آن را بهبود ببخشید و آن را با برند خود سازگار کنید. اما حواستان باشد که چیزی که عوض دارد، گله ندارد. یعنی رقیبتان هم میتواند درست همین کار را با ایدههای شما بکند.
این است که وفادار بودن به برندتان و صداقت داشتن با مخاطبانتان این قدر اهمیت دارد. در این صورت، رقیبتان نخواهد توانست ویژگیهای منحصربفرد شما را کپی کند.
دست از تلاش برای کمک کردن به کل دنیا بردارید و به جایش تمرکز خود را بر روی کمک به گروه خاصی بکنید.
میفهمم، دلتان میخواهد به همه کمک کنید چون میخواهید به کسب و کار خود رونق بدهید. اما واقعیت این است که اگر قرار باشد به ساز همه برقصید، به ساز هیچ کس نخواهید رقصید.
مثلاً یک آژانس بازاریابی را در نظر بگیرید که به کسب و کارها برای معرفی محصولاتشان کمک میکند. این آژانس هیچ فرد خاصی را مخاطب قرار نمیدهد، بلکه هر از گاهی در طول سال به فروشی میرسد.
اما اگر آژانس بازاریابی مشابهی تمرکز خود را بر گروه هدف بنگاههای املاک قرار دهد چه؟ فرض کنید یک بنگاه املاک به دنبال یک آژانس بازاریابی میگردد تا کسب و کارش را معرفی کند. فکر میکنید سراغ چه آژانس بازاریابی خواهد رفت؟ به همین دلیل است که پیدا کردن یک گوشه/جاویژه/ نیچ در بازار (niche) برای متمایز شدن از دیگر رقیبان ضروری است.
ببینید به کار کردن با کدام دسته از مشتریان علاقه بیشتری دارید و کدام دسته از مشتریان درآمد بیشتری برایتان به همراه خواهد آورد. به محض اینکه دادههای کافی گردآوری کردید، تمرکز خود را بر خدمت رسانی به مشتری ایدهآل خود بکنید.
انتظار نتایج آنی نداشته باشید، زیرا این تغییر رویه ساده نخواهد بود. اگر در حال حاضر مخاطبان تک و توک و پراکنده دارید، آرام آرام مسیر خود را به سمت مخاطبان خاص تغییر دهید. انتخاب گوشهای از بازار برای دست و پا کردن مشتریان و طرفداران دوآتشه اقدامی ضروری است.
اینکه برندی باشید که مشتریانتان بتوانند به آن اتکا کنند کم چیزی نیست. چند بار پیش آمده محصولی بخرید که از پس وعده وعیدهایش برنیامده باشد؟ یا به خدماتی متوسط بسنده کرده باشد؟
فرارفتن از انتظارات مشتریان روشی مطمئن برای متمایز کردن برندتان است.
?برای حفظ مشتری او را غافلگیر کنید!
مطالعات روانشناسی نشان میدهد که وقتی چیز رایگانی به دیگران میدهید، آنها درصدد جبران برمیآیند. مشاوره رایگان، کتاب الکترونیک رایگان یا محتوای باکیفیت رایگان به مشتریان خود عرضه کنید. در نهایت، آنها نیز از جان و دل لطف شما را جبران خواهند کرد.
ببینید رقیبانتان چه کار میکنند و از پیشنهادهای ویژه آنها پیشی بگیرید. مثلاً اگر رقیبتان مشاوره رایگان ۱۵ دقیقهای به مشتریان خود میدهد، شما آن را ۳۰ دقیقه کنید. وقتی تمرکز خود را بر کمک به دیگران قرار میدهید، مشتریان حواسشان هست و متوجه میشوند.
مأموریت خود را این بگذارید که دغدغهتان نخست، خدمت رسانی به مشتریانتان باشد و بعد سود مالی. درست است، کسب و کار فقط فروش نیست، کمک به مشتریان برای رسیدن به خواستههایشان نیز بخش مهمی از آن است.
تصور کنید مشتریان کمتری با درآمد بیشتری دارید.
با این ذهنیت، با وجود رقابت سرسختانه، طرفدارانی خواهید داشت که در پی خرید محصولات یا خدمات شما هستند. ممکن است این هدف در این لحظه دست نیافتنی به نظر آید، اما این گونه نیست. وقتی برندهای دیگر توانستهاند در بازارهای شلوغ و پلوغ خود را برجسته کنند، شما هم میتوانید.
حقیقت این است که متمایز شدن از رقیبان ساده نیست. هیچ فرمول سری ای هم وجود ندارد که بقیه برندها از آن باخبر باشند و شما بیخبر. فوت کوزه گری این است که کاری را بکنید که بیشتر برندها زحمت انجامش را به خود نمیدهند.
خیلی از برندها به اشتباه حاضر نمیشوند مشتریان خود را به گروه خاصی محدود کنند چون در کوتاه مدت به معنای سود کمتر است. اما همین سود کمتر کوتاه مدت بهایی است که برای موفقیت درازمدت میپردازید. چون انتخاب گوشهای از بازار برای ایجاد برندی که مشتریان دوستش داشته باشند ضروری است.
خیلی از کسب و کارها هستند که هزینههای زیادی میکنند تا نوآوری کنند، اما از راهکارهای موجود موثر غافل هستند. ولی شما نه!
حالا هر آنچه برای متمایز شدن با رقیبان نیاز است در اختیار دارید. به قول معروف آسه آسه شروع کنید و در تک تک اصولی که در این مقاله مطرح شد خبره شوید.
شما چه روشهایی برای برندسازی شخصی میشناسید؟ در بخش دیدگاهها با ما در میان بگذارید.
منبع: lifehack.org