دها | ??? ????
دها | ??? ????
خواندن ۹ دقیقه·۲ سال پیش

جنبش JUST STOP OIL# از جون آثارهای هنری مشهور دنیا چه می خواهد؟

Van Gogh
Van Gogh


ازش هنرمند مورد علاقه اش را پرسیدم.

جواب داد: (( ون گوگ))

گفتم:((چرا؟))

گفت:(( تنها کسی بود که جرئت کرد گوش سمت چپ اش رو ببره ون گوگ بود!))

بعد از مدتی با تن صدای متفاوت ادامه داد:(( به هر حال اونم یه فرد ناقصی بود. موقعی که در تیمارستان به سر می برد، نتوانسته بود خود نگاره ای که کشیده بود بدون داشتن گوش چپش به بقیه نشان دهد.))


یوسف آتیلگان، مرد ولگرد (صفحه 156)


چندی پیش دو جوان در گالری ملی لندن به تابلوی مشهور «گل های آفتاب گردان» اثر ((ونسان ون گوگ )) نقاش معروف سبک پست امپرسیونیسم هلندی که با رنگ روغن در سال های 1886 تا 1889 روی بوم نقاشی کشیده شده بود با سوپ گوجه فرنگی حمله کردند. علاوه بر هنر دوستان، مردم عادی نیز که هنوز نتوانسته بودند احساس وحشت و شوک شان را نسبت به اتفاق افتاده شده کنترل کنند، سلسله ای از اتفاق های مشابه در نقاط مختلف رخ داد. در آلمان به نقاشی «» 110 میلیون دلاری اثر کلود مونه در سال 1890، با پوره سیب زمینی حمله شد. به دنبال آن نیز در هلند افراد با چسباندن صورت خود به تابلو «دختری با گوشواره» اثر یوهانس فرمیر، سبب ادامه این کنش شدند.


انجام دهنده این کنش ها چه کسانی بودند؟

این کنشگران عضو گروه فعال محیط زیست در بریتانیا JUST STOP OIL هستند که در 22 فوریه سال 2022 تأسیس شد. هدف اصلی این گروه متعهد کردن دولت بریتانیا به توقف صدور مجوز و تولید سوخت فسیلی جدید است.

احساسی که برای اولین بار با شنیدن این خبر در بیشتر ما به وجود آمد غیرقابل توصیف است. حساسیت انسان نسبت به اشیاء کمیاب و نادر ناخواسته در درون او بمبی کاشته که حتی با خدشه دار شدن قسمت کوچکی از آن می تواند در هر لحظه او را منفجر کند! و اما در مورد این قضیه خراب کردن چنین آثار شاهکار و بی نظیری که هر نوع تکنولوژی هم به روی کار بیاید و همان گل های آفتاب گردان را بکشد و تحویل ما دهد باز هم آن بی همتایی اثر اصلی را نخواهد داشت، چه کسی حق محروم ماندن نسل آینده را از این شاهکار داده؟

با پخش ویدئو پرتاب سوپ به نقاشی فضای مناقشه و بحث و جدل درباره این موضوع به وجود آمد. اگر قرار باشد عملی در خصوص اعتراض به تولید و مصرف فسیل ها یا باطل کردن مجوزها در این مورد، صورت بگیرد چرا اعمالی مثل راهپیمایی، آگاه سازی از طریق رسانه ها، اعتراضات در مقابل کارخانه ها، سخنرانی در میان مردم، برگزاری نشست ها با مقامات و... راه های معقول تری به حساب نمی آیند؟ ولی در نگاه اول کار فعالان محیط زیست خیلی بی ربط و احمقانه به نظر می رسد.

قبل اینکه به جریان اعتراضات بپردازیم می خواهم توجه تان را به خود واکنشات هزارن نفر درباره همین جنجال در زندگی روزمره و فضای مجازی جلب کنم. به نظرتان چه عاملی باعث می شود که انسان در برابر آسیب رسیدن به یک آثار هنری از کوره در برود؟ برای چه واکنش های آن چنانی از سراسر دنیا دریافت کرد؟ مسئله ای که پیش می آید این است که چه چیز آثار هنری را حائز اهمیت می کند که واکنش انسان ها را بر می انگیزد؟


والتر بنیامین فیلسوف معاصر آلمانی که در زمینه زیبا شناسی نظریه های متفاوتی دارد. در مورد حس نابی که با دیدن آثار هنری تجربه می کنیم از وجود آئورایی سخن می گوید که در همین حس نهفته است. منظور او صفتی از ابژه است که فراتر و عمیق تر از آنچه مشاهده می کنیم تجلی می شود. به عبارتی ساده تر فکر کنید هزاران کپی از آثار آفتاب گردان ون گوگ درست و تولید کنند طبیعتاً آن فردیت و اصالتی را که ون گوگ در هنگام کشیدن خود نقاشی به خرج داده بود، با آنها یکسان محسوب نخواهد شد. همین غیرقابل جایگزین بودنش آثار هنری را برای ما ارزشمند می کند. می توان گفت به خاطر همین است که انسان از خود در مقابل چنین اتفاق های مشابهی همانند رفتار و خشم کودک سه ساله را نشان می دهد که انگار عروسکش را گرفتند و او را از بازی کردن با عروسکش منع کردند.

( پرتاب سوپ گوجه فرنگی به نقاشی گل های آفتاب گردان )
( پرتاب سوپ گوجه فرنگی به نقاشی گل های آفتاب گردان )

طبق معمول برای نشان دادن عکس العمل به یک اتفاق و کنش ایجاد شده در پی آن، باید ارتباط معنایی وجود داشته باشد. اما کنش انجام شده برای جلب توجه مردم به تغییرات محیط زیست و آب و هوایی با هدف گرفتن آثار هنری چقدر ارتباط دارد؟ البته نمی شود به حسن نیت هر یک از این فعالان تردید کرد. طوری این کنش جلوه گر شد که انگار هدف رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته بود فعالان در حالی که می خواستند پیام خود را برسانند هدف این پیام هر چقدر هم که خوب باشد ولی اگر قرار بود برای رسیدن به این اهداف، بقیۀ ارزش ها زدوده بشوند پس این کنش ها هیچ نتایج اثر بخشی نخواهند داشت جزء آزار افراد هنر دوست!

در فضای مجازی بیشتر کاربران به دو دسته تقسیم شدند. عده ای دلیل انجام این کار را چنین بیان کردند که چون خود ون گوگ در نقاشی اش از رنگ روغن استفاده کرده بود، می توان نوعی شکل اعتراض به تولید فسیل از طریق مواد (روغن) ارتباطی بین آنها پیدا کرد. عده ای دیگر چنین دلیل ارائه کردند که ون گوگ در طول زندگی خود در صنعت هنر جزو هنرمندان مطرح جامعۀ بورژوازی نبود. انگار به صورت غیرمستقیم اظهار نظر می کردند که اگر قرار باشد به آثار هنری آسیب برسانیم این آثار نباید از نقاشی های ون گوگ باشد!

بعد از بازداشت شدن فعالان Just stop oil یکی از عضو این گروه در مصاحبه ای اعلام کرد که هیچ قصدی برای تخریب آثار هنری نداشتیم و قبل این کار از محافظت شدن نقاشی پشت قاب شیشه ای مطمئن و آگاه بودیم. فقط به چارچوب عکس آسیب کوچکی وارد شده است که قابل تعمیر و تعویض است. حرف های مشابهی از بقیه فعالان این گروه مبنی بر آگاهی از محافظت شدن آثار در گالری ها شنیده شد. چندین بار از آگاه بودن حفاظت شدن نقاشی تأکید کردند. خودشان هم احمقانه و پیش و پا افتاده بودن عمل شان را پذیرفتند. معلوم شد که پیام کنش صورت گرفته بعد از این مصاحبه واضح تر شد. هنگام آسیب رسیدن به یکی از آثار هنری چطور احساس خشم و عصبانیت در درون شما فعال می شود و این احساسات ناشی از بی همتایی و غیرقابل جایگزین بودن آثار است همین طور (خود طبیعت) که در حال حاضر در دست داریم یگانه و غیرقابل تعویض است.


فکر کنید در یک طرف قضیه هنر که با آسیب آن به وحشت می افتیم [چه هنر دوست باشید چه هنر دوست نباشید] چون من گمان نمی کنم این همه واکنش ها فقط از سوی هنر دوستان باشد. و در طرف دیگر خود طبیعت که نماد زندگی است. در صورت تخریب و نابودی طبیعت، در نقطه ای که زندگی کردن دیگر امکان پذیر نیست. داشتن پدیده هایی مثل آثار هنری، ارزش های فرهنگی، گالری و موزه ها و... هیچ معنایی نخواهد داشت. به عبارتی دیگر کم کم شاهد آشکار شدن آن منطق پنهان قضیه هستیم. فعالان گروه Just stop oil خواسته شان به رخ کشیدن همین تجربۀ خاص مردم موقع نابودی یک آثار هنری در مقایسه با عکس العمل ما در صورت محو شدن طبیعت بود. طبیعتی که مثل بیشتر نقاشی های معروف دنیا هیچ تکنولوژی قادر به بازسازی آن نیست.

همانطوری که مفهوم آنتروپوسین بازگو می کند مداخله و فعالیت های انسان به محیط زیست باعث شده توانایی کره زمین برای نظم بخشیدن به خود در معرض خطر قرار گیرد و به تدریج جانوران و گیاهان حیات خود را از دست می دهند، با این حال ما وقتی به یک نقاشی سوپ ریخته می شود وحشت زده می شویم. این کنش نوعی یک آزمایش اجتماعی شد طوری که حد مزخرف بودن سیستم ارزش گذاری ما را نشان داد. در حقیقت چطور می خواهیم در زمینۀ هنر آن فرهنگ و آداب و رسوم موجود که در تابلو نقاشی تجلی شده به نسل های آینده به ارث بگذاریم که در صورت عدم وجود طبیعت و حیات همچنین چیزی غیرقابل تصور است.

کنش انجام شده توسط جوانان این پیام را در پی داشت که شما بزرگترها چطور محیطی برای نسل آینده به جا می گذارید ولی در مقابل آن برای آثارهای هنری و تاریخی سیستم امنیتی قوی تنظیم کرده اید. قرار دادن آنها در مکان هایی دور از دسترس مردم، طوری که برای بازدید از آنها باید مبلغی بپردازند و با فاصلۀ تعیین شده، همراه نگهبانان قابل رویت باشند! هدف به وجود آوردن همین احساس انزجار و هدایت کردن این احساس به پیام اصلی که در موضوع محیط زیست نیز همان احساس مشترک را داشته باشند.

البته جسارت این جوانان بریتانیایی قابل تحسین و تقدیر است چرا که در کشوری مثل انگلیس که بچه هایشان از بدو تولد با هنر و فرهنگ بزرگ شده اند انجام این کنش سخت بوده است. شاید اگر از خود آنها بپرسم این آثار هنری بخش مهم و جداناپذیر از زندگی آنها محسوب می شوند میزان اضطراب و نگرانی آنها را هنگام پرتاب سوپ نمی توان حدس زد.


پژوهش هایی که فعالان محیط زیست در رابطه با چنین کنش هایی انجام دادند به این نتیجه پی بردند که صورت گرفتن این کنش های بی مرتبط بر روی جامعه تأثیر منفی نمی گذارد بر عکس سبب به وجود آمدن گروه هایی همراه با کنش های میانه رو می شود. به نمودار نگاه کنید. اگر ما نقطۀ A را نقطۀ قبل از شروع کنش در نظر بگیریم و نقطۀ اوج B انجام کنش باشد همان طور که مشاهده می کنید بعد از اوج گرفتن، شدت کنش کمی کاهش پیدا کرده ولی این دفعه روند کنش نقطه C به صورت ملایم تر و بیشتر از نسبت به نقطه A به مسیرش ادامه می دهد.




جنب دیگری که به نظرم نباید نادیده گرفته شود همین شیوۀ انجام کنش است. همه این کنشگران از محافظت شدن این آثار اطلاع داشتند و با تکیۀ بر همین اطلاع با شجاعت این کنش به وقوع پیوست. ولی به معنای این نبود که هیچ یک از آثار آسیب نخواهد دید به خصوص برای اشخاصی که صورتشان را به نقاشی دختری با گوشواره مروارید چسبانده بودند. ناخودآگاه به کسانی هم که می خواهند در زمینه ای کنش انجام دهند چنین القاء می شود که آن ها نیز هنر را هدف قرار دهند. شاید بقیۀ افراد به اندازۀ اعضای Just stop oil در این مورد محتاط نباشند و به قصد حمایت از کنش یک اثار هنری را به معنای واقعی از بین ببرند . البته دغدغه ای که به وجود می آورد این است که تا کی قرار است این کنش ها ادامه پیدا کنند؟ سبب وجود جنبش و حرکات و پیام های نامناسبی خواهد شد؟ یا با سوزاندن موزه ها به پایان خواهد رسید؟ چه کسی می داند!

می توانم بگم این کنش دورویی بودنمان را خیلی خوب به رخ مان کشید. به عبارتی به ما نشان داد حساسیتی که در قبال هنر و نقاشی با الهام گرفتن از خود طبیعت می کشیم و دوباره با استفاده از خود طبیعت لوازم و مواد آن را تهیه می کنیم، داریم در برابر خود محیط زیست سر خم کرده ایم.





هنرمند نقاشی های ون گوگ: alirezakarimimoghadam@


برای دیدن ویدئو مصاحبه و کنش به تلگرام: t.me/Daha_inConsciousness
محیط زیستjust stop oilون گوگهنرنقاشی
t.me/Daha_inConsciousness
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید