تنها راه شروع اینه که کمتر حرف بزنی و بیشتر عمل کنی!
اولش شبیه این سخن بزرگانه که گفته میشه، اما اگه یکم بهش دقت کنید میبینید که آره، ما همیشه یجورایی بهترین برنامه ریز بودیم. انقدر خوب برنامه میریزیم که بعضی وقتا اصلا حس میکنیم داریم حیف میشیم این وسط. برنامه های دقیق برای آینده، اونقدر سنگینن که حتی گاهی بعدش از فرط خستگی برنامه ریختن برای درست انجام دادن کارها میگیریم میخوابیم.
بعد هم که برنامه ریزی میکنیم شروع میکنیم به صحبت کردن درموردش. توی جمع ها راجع به این صحبت میکنیم که ارزش غذایی کلی از غذاها رو میدونیم و قراره که همه غذاها رو بشماریم و دیگه وقتشه که لاغر شیم! یا تمام صفحات مجازی رو گشتیم و میدونیم چطور دقیقا باید شروع کنیم. حتی کلی ویدئو آموزشی هم دانلود کردیم و کلی عکس هم استوری کردیم از انقلاب گردیمون برای خرید کتاب های خفن.
چرا؟ چرا با اینکه این همه برنامه ی خوب ریختیم. با اینکه دقیقا میدونیم قراره چیکار کنیم و به همه هم گفتیم نهایتا هیچی نمیشه؟ خب... اینجا یه دلیل خوب برات دارم.
اول از همه با یه مثال شروع میکنم تا به یه نتیجه برسم و بعد هم این نتیجه رو براط توضیح میدم تا برسیم به اینکه چرا با اینکه کلی درمورد برنامه خفنمون حرف زدیم و مطمئنیم بازم نتیجه نمیده. تا حالا شده توی خواب باشی و پات لیز بخوره و بخوای بخوری زمین؟ یهو دلت میریزه پایین بعد از خواب هم که میپری همچنان قلبت سریع میزنه و یکم دست و پات یخ شده؟ عینا مثل همون لحظه ای هست که واقعا لیز میخوری و داری میخوری زمین. این اتفاق می افته چون مغز ما توانایی تشخیص واقعیت و خیال رو نداره. اصلا بخاطر همین تو تاریکی خیلی از ما میترسیم چون مغزمون خیالات ساخته خودش رو واقعا میبینه و ما میترسیم که واقعا چیزی دیده باشیم.
وقتی شروع میکنیم به حرف زدن. درگیر جزئیات خفنی میشیم که برای خودمون چیدیم و درمورد آینده درخشان برنامه مون میگیم ذهنمون شروع به تصور کردن میکنه. همین صحبتا باعث میشه مغز به بدن دستور بده که اندورفین ترشح کنه. اندورفین چیه؟ یه ماده ست که بدن در موقعیت های لذت پخشش میکنه. مثل موقعی که پیروز شدی و ترکوندی! همین پخش شدن اندورفین باعث میشه مغز تو باور کنه که تو به قسمتی از اون موفقیتت رسیدی ( در واقع همینجاست که مغز ما متوجه این نمیشه که اون حرفا و اون تصورات ساخته خودش بوده ). همین ترشح های مداوم بابت حرف های مداوم ما کم کم مارو میبره سمت اینکه به اندورفینمون معتاد شیم و چون عمل کردن خیلی سخت تر از حرف زدنه و حتی پاداش خیلی خیلی کمتری هم بهمون میده ( در مقابل خیال پردازی های مغز موقع صحبت کردن )، شما به خودت میای و میبینی که از ددلاین شش ماهه ت در راستای ترکوندنت 4 ماهش رفته و همچنان درگیر صحبت کردنی!
سری بعدی که میخوای کاری کنی. هدفت رو تعیین کن. یک برنامه مناسب بچین و عمل کن! برنامه های خفن رو در حین کار هم میتونی برسی. تا پات رو توی آب نذاری نمیفهمی که گرمه یا سرد! پس انقدر با نگاه کردن بهش در تلاش برای تعیین دما نباش. برو وسط با همون برنامه ی احتمالا ناقص و در حین کار تکمیلش کن. کاری کن که اندورفین رو برای نتایج واقعی ترشح کنی و معتاد به تیک زدن چک پوینت هات شی!
اگه به مطالب مشابه این بلاگ علاقه داری صفحه ی اینستاگراممو از دست نده ??