این روزها نوشتن سخت است. این قدر دغدغه ایجاد شده که نمیدانم به کدام یک برسم. اما تلاشم را میکنم برای دانشجویان بنویسم و برای تربیت و توانمندسازی نسلی قوی کار را ادامه دهم.
هنوز تنها کار میکنم و این انفرادی خودخواسته برایم شیرین است. از جیب خوردن هم عالمی دارد و خدا پدر بزرگوار را بیامرزد که ارثیهای برایم گذاشت تا فعلا گذران کنم تا این روزهای تلختر از زهر بگذرد. در این تغلب دوران جرئت نیرو استخدام کردن ندارم که هر که کرده دارد حرفش را پس میگیرد.
امروز بحث تغذیه و کافئین و این چیزها را در سایت بارگذاری کردم و چند پیام اطلاعرسانی هم گذاشتم. تا چه شود...