تمام استارتاپها در یک نقطه با این معضل برخورد خواهند کرد که چگونه این کسب و کار با رشد سریع را بدون انداختن آن به خندق رکورد یا کوبیدنش به دیوار اشتباهات هدایت کنیم؟ تیم دانشجویار بر اساس تجربهای که دارد معتقد است فارغ از ابعاد استارتاپ باید بین داشتن تجربه و برخوردار بودن از انعطاف پذیری لازم برای پذیرش ایدههای جدید، تعادل برقرار شود. شاید در نگاه اول این دو ویژگی منحصر به فرد تلقی شوند اما لزوما اینگونه نیست.
معمولا در ابتدای راه شکل گیری یک استارتاپ اعضای اولیه کسانیاند که مشتاق ایده هستند. این هسته اولیه عمدتا یا از نظر جغرافیایی به مکان شرکت نزدیک هستند یا با بنیانگذاران ارتباط فامیلی و دوستی دارند. شاید این تیم با اشتیاق بیشتر و در ازای دستمزد کمتری کار کنند اما طولی نمیکشد که شرکت نیاز به رشد پیدا کرده و آشوب و هرج و مرج خود را نشان میدهد.
هیچ فرمول مشخصی وجود ندارد که بر اساس آن بدانید چه کسانی باید استخدام شوند، کدامیک باید ترفیع پیدا کند و چه زمانی دست به اینکار بزنید اما دستورالعملهایی برای ساختار بندی شرکت بدون درست کردن پیچیدگیهای اضافه وجود دارد.
این نکته بسیار مهم است که حضور تعداد زیادی کارشناس که خود را متخصص می دانند در یک استارتاپ قطعا میتواند فاجعهای به بار آورد. برگزاری جلسات با حضور آنها میتواند به استدلالهای ناتمام هر یک در مورد تجارب قبلی منجر شود و احتمالا در نهایت هرکدام ساز خود را خواهند زد. در صورتی که تعداد کارکنان استارتاپ کمتر از ۲۰ نفر است در هر دور استخدام به همکاری با یک نفر بسنده کنید.
زمانی که دست به استخدام مدیران کارکشته میزنید آنها را با افرادی که سابقه زیادی در شرکت دارند همراه کنید. شاید این مدیران تجربه زیادی داشته باشند اما بدین شکل سریعتر و بهتر با کسب و کار شما آشنا خواهند شد.
از نظر این کارشناس بهتر است به جای فردی که تنها در یک صنعت سابقه دارد، افرادی را استخدام کنید که مهارت خود در رشد دادن استارتاپها با حوزههای کاری مختلف را ثابت کردهاند. در ثانی فراموش نکنید شما به عنوان یک استارتاپ قرار است شرکتهای با ساختار سنتی و سابقه چندین را به چالش بکشید نه اینکه روش آنها را کپی برداری کنید؛ از اینرو رهبرانی را استخدام کنید که آمادگی انجام اینکار و مهارت آنرا داشته باشند.