"" دوره ات گذشته آقای مربی ""دیالوگی بود که در فیلم آژانس شیشه ای حاتمی کیا استفاده شد و انگار هیچ جمله ای به جز ارجاع به این دیالوگ نمیتوانست حق مطلب را برای افت برنامه سینمایی هفت داشته باشد.
برنامه سینمایی هفت، نهالی بود که به کوشش و خلاقیت فریدون جیرانی در سال ٨٩ کاشته شد و این روز ها بدون جیرانی به درخت بزرگ و کجی تبدیل شده که هیچ ثمره ای نمیدهد.
علت عمده این افت را باید در میز نقد برنامه یعنی اصلی ترین بخش برای مخاطبین هفت جویا شد. اما به راستی چه چیزی باعث میشود که اینچنین بیننده تلویزیونی از برنامه دل بکند؟
برنامه هفت روی کاغذ باید هر هفته ساعت یازده شب جمعه ها شروع بشود اما خیلی اوقات به بهانه هایی ساعت شروع برنامه تا ساعت ١٢ بامداد هم به تاخیر می افتد تا مخاطب بیچاره برای بخش نقد گاها تا ساعت دو بامداد هم انتظار بکشد! چنین انتظاری قطعا از مخاطب خاص فقط بر میاد؛ عاشقان سینما که اکثرا هم زندگی شلخته و هنرمند واری ممکن است داشته باشند و دیر بخوابند. اما چیزی که بدهیست این است که هفت از همان ابتدا درصد قابل توجهی
از مخاطبین معمولی را از دست میدهد و کارگر یا کارمندی ممکن است حاضر نشود به جای خواب هفت پادشاه از ساعت ٢ بامداد تا ۴ صبح فراستی تماشا کند!
میز گرد در تلویزیون تمام کشور ها هست. آدم های مختلفی که راجع به موضوعی بحث می کنند. البته که در برخی کشور ها ممکن است برای مباحث سیاسی کارشناسی با عقیده غیر خودی نیاورند اما قطعا شما تنها در کشور ایران می توانید یه میز گرد راجع به سینما پیدا کنید که هر سه کارشناس با هم اتفاق نظر دارند. علارغم اینکه تمام فیلم های صاحب نام دارای منتقدین موافق و مخالف زیادی هستند؛ اما برنامه هفت تنها از منتقدین یک نوع نگرش برای حضور در برنامه دعوت میکند.
یک سوال اساسی که ذهن بنده را مدتیست درگیر کرده این است که فرق من، مخاطب عادی فیلم با منتقدی که تحصیلات این حرفه را دارا است چیست؟ نقدی که منتقدین برنامه هفت از فیلم ها دارند کاملا برداشتی شخصی از صرف فیلمنامه است؛ برداشتی که هر مخاطبی میتواند بالاخره برای خود از دیدن یک فیلم داشته باشد. یعنی هیچ خبری از نوع فیلمبرداری یا فرمت تصاویر حتی شکل کارگردانی و هر چیزی که ممکن است مخاطب عادی تحصیلات مربوط به آن را نداشته باشد وجود ندارد.
از همان روز هایی که سینما اختراع شد هدف اصلی سرگرم کردن مردم بود و پس از سال ها به تدریج سینمای هنر و تجربه یا فیلم هایی با مضامین آموزنده وارد عرصه شدند تا فیلم هایی با حفظ استاندار های سرگرمی، دارای زیر متن و فرا متن های اخلاقی باشند؛ اما قرار نبود مورد دوم الزامی بوده باشد و یا فیلم هایی که بسیار عامه پسند بودند با این متر و معیار فیلم بد تلقی بشوند.
فلسفه نقد هم که برسی میکنیم متوجه میشویم قرار نبود منتقدین تعیین کنند چه فیلمی بد است و چه فیلمی خوب. هدف از نقد برسی دلایل موفقیت و یا شکست فیلم ها بود، اینکه چرا مردم این فیلم را دوست دارند و چرا آن فیلم را دوست ندارند. اما متأسفانه این روز ها منتقدین برنامه هفت به سادگی به روی فیلم های موفق، یعنی فیلم هایی که هدف اول یعنی رضایت مخاطب را جلب کرده اند خط قرمز می کشند؛ حال برای آقای فراستی اینکه با جدایی نادر از سیمین اسکاری طرفیم و یا تایتانیک جیمز کامرون چندان تفاوتی ندارد.