ژانر خواندن هم عالم خودش دارد. در کتابفروشیها که گشت میزنم – مخصوصا بخش کتب انگلیسی – حسرت لذتی را میخورم که آن ژانر خوان حرفهای میبرد. به شکم جلو آمدهاش خیره میشوم که زیر تیشرتی بیطرح پنهان شده و به شکلاتهایی فکر میکنم که در اوج تعلیق بلعیده و با سرعت خوانده. تعصب شدید و گاهی پرخشگرانهش به اسپویل یا لو رفتن قصه مرا شک زده میکند. اکنون هم آمده تا کتاب قطور دیگری بردارد و ببرد تا عصرهای بیرفیقش را با آن سر کند و دو روزه تمامش کند. من هم تصمیم گرفتم بعد از برخورد با آثاری که همیشه مرا از بزرگی و شاخصی ترساندهاند، برای یک کتاب هم که شده به دنیای شیرین و پرکشش ژانرها پناه ببرم و ژانر جنایی را از همه دوست داشتنیتر یافتم.
اولین برخورد من با طرح داستانی «چیزهای تیز» در قرنطینهی ویروس کرونا اتفاق افتاد، که دنبال سریالی کوتاه میگشتم. با سریال هشت قسمتی «چیزهای تیز» آشنا شدم و با بازی امی آدامز به تماشا نشستم. پس از اتمام سریال کتاباش را تهیه کردم و طبق معمول با اثری متمرکزتر روبرو بودم.
ویژگی بارز این رمان در مقایسه با اکثر آثار جنایی، نحوه پیگیری جنایت است، که با شخصیت اصلی، که خبرنگار روزنامهای ناشناخته است، قصه را پی میگیریم. اما مسئله محدود به همین جنایت نمیشود و جنبههای عمیق روانشناسانه کلیت روایت را تحت کنترل دارند. از ایدههای اصلی قابل شناسایی در اثر، بدبینی غلیظ آن نسبت به نهاد خانواده است. شعاری که نه در سرتاسر قصه حضور دارد، که روی جلد کتاب هم به چشم میخورد:« این خانواده سمی است.»
با تاکید بر محور پیرنگ و شخصیت پیش میرویم و رمان توانایی پرداخت شخصیت را نمایان میکند. کامیل پریکر که شخصیت اصلی باشد، با ویژگیهای متضاد درونیاش از جمله: نفرت و مهربانیاش، عشق و گریز همیشگیاش، عمیقا در بافت داستان پرداخته میشود و با پیش روی داستان این تمهید روشن میگردد که تمامی اتفاقات و جنایات در قصه، همه در حال تولید این شخصیت، و بازنگری خودش از گذشته دردناکش است.
کامیل در اکثر بخشهای داستان، در حال پرسه در شهر دوران کودکیاش به سر میبرد. گویا این ماموریتِ نوشتن حوادث مربوط به جنایت، در واقع ماموریت خودش برای باز کردن گرهای کور و کهنه است که در کودکی اش اتفاق افتاده. تعلیق در داستان در جنبههای مختلفی دنبال میشود. پرسش اساسی هم در نهایت به گذشته خود کامیل ختم میشود. در واقع پاسخ همه پرسشها در همین گذشته او پنهان است. و اوست که با وجود نقش نداشتن در تحقیقات پلیس، پاسخها را در خود پنهان کرده است.
یک نکته قابل توجه دیگر در آثار ژانری و مخصوصا این اثر، به تعویق انداختن پاسخ نهایی تا بند آخر نوشتار اثر است. آن ضربهای که نویسنده طراحی میکند و خواننده هم با دهانی بازمانده نوش جان. در این اثر این اتفاق به شکلی شخصیتپردازانه اتفاق میافتد، و شمای اسطورهای به شخصیت اصلی میبخشد. انگار با خودت میگویی تازه ابتدای راه است، با این که به برگه انتهایی رسیدهای.
«چیزهای تیز» اثریست قابل توجه و مطالعه در ژانر جنایی امروز ادبیات آمریکا. تاریک و بدبین است و عمیقا روانکاوانه. اولین اثر نویسندهای جوان که تا کنون سه رمان منتشر کرده است و در صفحه اینستگرامش خندان به دور زل زده است.