هر چه از میچ آلبوم خواندهام را هدیه گرفتهام. او را از نوجوانی میشناسم، با رمان «یک روز دیگر»، با صدای میکائیل شهرستانی. اولین و آخرین کتاب صوتی که گوش کردم. پس از آن «در بهشت پنجنفر منتظر شما هستند» را خواندم. احتمالا تجربهای مشابه موجوانانی که از کسی، کتابی از میچ آلبوم هدیه میگیرند، کمی بیشتر به مطالعه علاقهمند شدم و کمی خوشبینتر به زندگی. حداقل برای چند روزی.
حالا اما پس از سالها، یک بار دیگر کتابی از او به من هدیه شد. «سهشنبهها با موری»، از طرف دوستی از آن سوی دنیا، که میگفت برای من آمریکایی، این کتاب نقدی است آشنا و صمیمی به تمامی ستونهای فرهنگ آمریکایی. از نگاه پیرمردی در حال مرگ، که دارد تمام اشتباهات جاهلانه ما را میبیند. به سرزمین مادری بازگشتم، و شروع به خواندن کردم.
میچ آلبوم نمونه موفق نویسندهایست که از داستان، در جهت آموزش و تعلیم بهره میبرد، و در سطوح بینالمللی دیده میشود. میتوان آثارش را تحت عنوان ادبیات تعلیمی دستهبندی کرد. اما نه در غالب گوش دادن به موعظه عالمی پیر، که با قرار دادن تمامی تعالیم در بستری همذاتپندارانه، صمیمی و احساساتبرانگیز. پشت جلد کتاب و چند صفحه اول آن پر است از نامههای خوانندگان به نویسنده، که این کتاب چگونه زندگی آنها را دگرگون کردهاست. بهرهگیری از ساختاری آشنا در روایت، ایجاد سیری زمانمند در پیشروی فصلها، فضای مبتنی بر تعلیق روایی و همبومپنداری آسان با جهان داستانی، بستری فراهم میکند تا نویسنده تعالیمش را به ما عرضه کند.
سهشنبهها با موری – که بیش از باقی آثار میچ آلبوم در حال ارائه مستقیم تعالیم اخلاقی است - بر اساس خاطرات خود نویسنده و محور مکالمهای میان راوی و استاد پیرش میگذرد که در حال مرگ است. پیرمردی که هرچه به مرگ نزدیکتر میشود سرزندهتر است. گویی او رازی دارد که همه از آن بیخبرند. اینکه مرگاندیشی راز فهم زندگی است. پس از خواندن کتاب و با اشاره به گفته دوستی که کتاب را هدیهام داده بود، بیش از پیش به این نکته پی بردم، که کتاب چقدر در انتقاد، مشخصا به فرهنگ و شکل زیست آمریکایی نوشته شدهاست. گویی موری چیزی میداند که تمام این افراد جامعه، که غرق در ارزشهای غالب زیست میکنند از آن بیخبرند. ارزشهایی که بر پایه نگاهی کورکورانه به زندگی مبتنی شدهاند. سرعت، جوانی، موفقیت، ثروت، انباشت سرمایه، زیبایی و… معیارهای اجتماعیای هستند که موری دارد آنها را از انتهای مسیر میبیند و به باد انتقاد میگیرد.
نکته جالب توجه برای من، ورای جنبههای معنایی مفهومی اثر، شکل ارائه آنها در بهترین حالت ممکن بود. سوال برای من این شد که آلبوم، ساختار روایتش را چگونه سامان میدهد که امکان ارائه این مفاهیم در بهترین حالت ممکن فراهم باشد. روایت به عنوان یک ماشین انتقال پیام، یک واسطه، باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ گویی آلبوم خیلی خوب مخاطب بیحوصلهاش را میشناسد. فصل بندیهای بسیار کوتاه، چاپ کتاب در قطعی خوشدست و مناسب برای جابجایی (نسخه زبان اصلی کتاب را خواندم)، انتخاب فونت و طراحی های ساده چشمنواز، و از همه مهمتر کمپوزیسیونی آشنا برای انتقال مفاهیم از پیش آمادهشده. حین خواندن کتاب، آخرین چیزی که شما را درگیر میکند، پیچیدگیهای پیرنگی، روابط میان شخصیتها یا درونیات گیجکننده آنهاست. راوی در اوج صداقت و صراحت به بیان خاطراتش میپردازد، و موقعیتپردازیهای اثر تماما امکان تصویرسازیهای آشنا را فراهم میکنند.
آثار میچ آلبوم را شاید بتوان از نمونههای موفق ادبیات تعلیمی در جهان امروز دانست. آثاری که هم میتوانند مثل درهای ورود به کتابخوانی عمل بکنند، هم در اختیار ایجاد نوعی جهانبینی انساندوستانهاند. با آنکه از لحاظ ادبی، ارزشی نمیتوان برایشان قائل شد، اما هنوز هم در مقایسه با بسیاری از آثار موعظه گونهای که در بازار وجود دارند و توهم گشایش میدهند، میچ آلبوم نمونه خوبی برای آغاز مطالعه است، آن هم به دلیلی بسیار ساده، که روایتهای خواندنی میسازد و در خلال آنها تعالیمش را ارائه میکند. یعنی هرچه که باشد، با داستان مواجه هستیم و شخصیتهای داستانی. این ویژگی آثار او در رمان «یک روز دیگر» و «در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند» بیشتر برجسته هستند. اما در سهشنبههای با موری هم، میچ آلبوم کوشیده است در بهترین شکل ممکن از امکاناتی که روایت در اختیارش قرار میدهد بهره ببرد، تا گفتههای موری را در غالبی مکالمه گونه و در خلال سیری از حوادث پیرنگی ارائه کند. شاید موفقیت بینالمللی کتاب بیشتر وابسته به همین تمهیدات داستانی باشد تا نقطهنظرات موری درباره جهان، چرا که نحوه ارائه آنهاست که شکل مواجه مخاطب را طراحی میکند.