ویرگول
ورودثبت نام
Danial Zandi
Danial Zandi
Danial Zandi
Danial Zandi
خواندن ۲ دقیقه·۳ روز پیش

طراحی سیستمی (Systemic Design)

Systemic Design
Systemic Design

در چندسال اخیر تفکر طراحی (Design Thinking) رواج چشم گیری پیدا کرده، به خودی خود تفکر طراحی یک مدل ذهنی فوق العاده است که در حل بسیاری از مسائل به ما کمک می‌کند، اما در حل مسائل با پیچیدگی فراوان و بخصوص در چالش‌های پیچیده با ذینفعان متعدد و به طور کلی، سازمان به عنوان یک موجود اجتماعی پیچیده، با محدودیت‌هایی روبه‌روست. تفکر سیستمی (Systems Thinking) می تواند این خلاء را پوشش دهد. به تعبیر خانم آهرن، تفکر سیستمی یک پادزهر ضروری برای برخی از نقاط ضعف تفکر طراحی است. اما چطور . . ؟!

در تفکر طراحی تمرکز بر کاربران یا افراد است تا درک عمیقی از مشکلات آنان ایجاد و آن را اولویت‌بندی کرده و به یک نمونه اولیه برای راه حل دست‌پیدا کند که می تواند با افراد واقعی آزمایش شود. این آزمایش مبتنی بر ایجاد راه حل‌هایی کار می‌کند که نیازهای کاربران واقعی را برآورده کند. از طرفی تفکر سیستمی عوامل و پویایی‌هایی که یک مشکل پیچیده را تشکیل می‌دهند درک و اولویت‌بندی کرده و بر توسعه درک دقیق از یک مشکل از طریق ایجاد یک نقشه سیستمی تمرکز می‌کند و همچنین برای ایجاد راه‌حل‌هایی کار می‌کند که پیامدهای ناخواسته ایجاد نمی‌کنند، اما در عوض پویایی سیستم را تقویت می‌کنند. نقطه اشتراک هر دو این است که بر درک مشکلات، قبل از ایجاد راه حل تأکید می‌کنند، به دریافت بازخورد و سپس تکرار ایده‌های خود به صورت دوره‌ای اولویت می‌دهند و در انتها به دنبال رویکردهای جدید بر اساس نیازها یا الگوهای ناشناخته قبلی می‌روند. هدف به صورت کلی کاربران یا سیستم است. اما نکته مهم و قابل توجه این است که در یک سازمان با پویایی‌ها و پیچیدگی‌های اجتماعی، تمرکز صرف بر کاربران ممکن است باعث شود برخی واکنش‌های ممکن در برابر راه حل را نتوانیم پیش بینی کنیم و آمادگی لازم برای مقابله با این مسائل را نداشته باشیم. از طرفی تمرکز خاص بر سیستم ممکن است ما را دچار سردرگمی و غرق شدن در مشکل با راه حل‌های بسیار کلی کند. اما این دو در کنار هم می‌توانند هم زمان هم به راه‌حل‌های مورد استفاده کاربران بپردازند و هم با کل‌‌نگری و آینده‌نگری بهتر، برای روندها و مشکلات ممکن در آینده برنامه‌ریزی داشته باشند.

به طور کلی با ترکیب این دو رویکرد می‌توانیم فرآیندی ایجاد کنیم که مانند تفکر طراحی، تمرکز بین همگرایی و واگرایی را به طور متناوب به تعاملات تیمی تغییر ‌دهد، به سرعت روندها و لوپ‌ها را بررسی ‌کند تا ریسک‌ها را کاهش دهد و یادگیری را تسریع بخشد، در حالی که دیدگاه‌های ذینفعان متعدد را نیز شامل می‌شود و از بهترین نقاط اهرمی بهره می‌برد.

تفکر طراحیتفکر سیستمیdesign thinking
۰
۰
Danial Zandi
Danial Zandi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید