Dard_daram
Dard_daram
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

جدایی درد دارد...بی امان


امروز رفتیم دادگاه...برای طلاق توافقی....عریضه نویس گفت شناسنامه زوجین.....کارت ملی خانوم رو که دستش دادم گریه ام گرفت...بغض کردم .چند قطره یی رو گونه ام غلتید.....نباید انیطور میشد... روز اول تو محضر قرارمون برای یک عمر زندگی بود... چی شد اینجوری شد..تلخ بود و آزار دهنده.....عریضه رو نوشتیم رفتیم خدمات الکترونیک قضایی.....نوشت برای مشاوره....

این روزها واقعا جسم بی روحی دارم... بی حس حالم... نه توان ماندنم است نه به رفتن راضیم....در برزخی سخت، میان هجمه های سنگین این زندگی.... صادقانه بگم، بیشتر دلشوره همسرم رو دارم.. از اینک بعد از جدایی زندگیش چی میشه؟تنهایی رو چطور میتونه تحمل کنه؟و هزارتا سوال بی جواب..... کاش کاش زمان برگشت پذیر بود... برمیگشتم به روزهایی که میخواستم برم سر قرار اولمون...تو یه پارک ..شب بود.. زمستان بود یا پاییز..هوا سرد بود..رو یه نیمکتی نشستیم مثل دو نفر که تازه میخوان آشنا شوند از هر دری حرف زدیم و چقدر خوب بود.... مهربان بودیم با محبت...قرار دومون چقدر خوبتر بود.. برام هدیه آورده بود...بعد از ده سال هنوز اون روز و اون عشق رو فراموش نکردم.. دخترک ساده بی غل غشی که یک بسته پر از هدایای ریز درشتی که برام آورده بود....ای کاش میمردم....ای کاش حافظه ام رو ریست میکردم..... ای کاش ای کاشی نبود .... دکمه پاوری بود خاموش میکردم زمانه ام را....قلبم آتیش میگیره وقتی روزهای گذشته رو نگاه میکنم و امروزم که در مسیر جدایی هستم....شاید جدایی هم فصلی برای آغازی دوباره باشه....زمانی برای یافتن خویشتن خویش......باید قاطعیت پیدا کنم از این آتش درد بیرون روم.....

ای جان من آرام باش در این پاییز تنهایت

غم نیز مگذرد ای جان من....

سال خوبت روزگار خنده ت نیز میرسند...

آرام باش ای جان من.... من از دور نزدیکت میمانم

دلشوره داری و من دلواپستم.....

میدانم چشمهایت گواه رنجیست بی پایان

بدان شب به کرشمه های سحر از تلخی خویش میگذرد.. تو نیز بگذر بمان.

درد دارمطلاقجداییتوافقی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید