یادداشت | اشکان دماوندی و نگار هرزندی
مقدمه
در این روزگار بهعلت سطح بالای دسترسی به اطلاعات، اخبار زیادی دربارهٔ موضوعات مختلف پخش میشود و موضوعات علمی، بخش بزرگی از این خبرها را تشکیل میدهند؛ اما در میان آنها بعضی صرفاً برچسب «علم» بر رویشان خوردهاست. به احتمال زیاد دربارۀ مسائلی مثل طالعبینی، قانون جذب و انرژیدرمانی شنیدهاید. چطور باید علمی یا شبهعلمیبودن این موضوعات را تشخیص داد؟ چه معیارهایی مشخص میکند که یک مسئله علمی هست یا نیست؟ اصلاً چرا باید حتماً یک موضوع علمی باشد تا درست و قابلاعتماد باشد؟ در این متن قصد داریم تا بهصورت مختصر به این سؤالات پاسخ بدهیم.
علم به زبان ساده
ابتدا باید مشخص کنیم که وقتی از علم و روش علمی حرف میزنیم منظورمان چیست. به زبان کلی و ساده، علم را میتوان تلاشی در جهت کشف حقیقت و شناخت جهان و ساخت ابزارهایی برای شناخت بهتر جهان و آسودگیِ بیشتر زندگی انسانها دانست و راه و روشی که از آن در جهت تلاش برای این اهداف استفاده میشود، روش علمی است. علم و تفکر علمی به ما قوانین نظام طبیعت را میشناساند و این شناخت باعث میشود بفهمیم که نمیتوان بهدلخواه قوانین طبیعت را تعیین کرد و یا تغییر داد. روشهای علمی به این صورت هستند که در برابر پدیدههای طبیعی، با صرفنظر از دیدگاه متافیزیکی و به این صورت که در دنیا فقط علت و معلول مادی وجود دارد میاندیشند و فرض بر این است که همهچیز در جهان با روشهای علمی قابلشناخت است و اگر تا الآن هنوز نتوانستیم موضوعی را بشناسیم، روزی خواهد رسید که بتوانیم آن شناخت لازم را کسب کنیم؛ البته این به این معنا نیست که علم، متافیزیک را بهصورت کامل رد بکند چون در اصل متافیزیک بیشتر در فلسفه بحث میشود و علم آن را تائید یا نفی نمیکند. در علم اگر دو نظریه هردو توانایی توضیحدادن یک پدیده را داشته باشند، نظریهای که ملموستر باشد و مفروضات کمتری داشته باشد انتخاب میشود که به این انتخابکردن «تیغ اُکام» میگویند. مثلاً اگر بتوان یک پدیده را هم با استدلال متافیزیکی و هم استدلال علمی توضیح داد، بهعلت ملموس و سادهتربودن یک استدلال علمی، این نوع از استدلال انتخاب میشود.
ویژگیهای یک گفتۀ علمی
برای بررسی علمیبودن یک حرف یا نظریه باید ویژگیهای تکرارپذیری، آزمونپذیری، تکرارپذیری آزمون، بسط و تعمیم نظریه و پیشبینیکنندهبودن آن را ارزیابی کنیم. علاوه بر اینها، یک گفتمان و نظریۀ علمی همزمان هم خاصیت خطاپذیری و هم خوداصلاحی دارد؛ این یعنی با گذر زمان و با تکرار آزمون و آزمایشهای فراوان میتوان آن را اصلاح و بهنحوی قابلاِتکاتر کرد. حال موضوع جالب و ارزشمندی که برای بررسی و قابلاعتمادترکردن یک حرف علمی به کار میرود، «ابطالپذیری» است. ابطالپذیری در علم یعنی دانشمندان به دنبال چیزها و مثالهایی میروند که نظریهای را نقض کند و نیازی نیست که برای رد آن، مثالهای زیادی پیدا کنند و اندک مثالهایی برای ابطال نظریه کافی است؛ البته ابطالپذیری به این معنی که یک نظریه غلط باشد نیست بلکه به این معناست که بتوان آن را در معرض آزمون و آزمایش قرار داده و پیشبینیهایی با آن انجام بدهیم و اگر آن پیشبینیها نقض شود، نظریه باطل میشود؛ بنابراین در علم اگر نتوانیم شرایطی را برای نقض یک حرف پیشبینی کنیم، حرفمان رد نشدنی و غیرعلمی میشود و وقتی غیرعلمی باشد قابلآزمایش و آزمون نیست و وقتی هم که چیزی تن به هیچگونه آزمونی ندهد، درستی یا نادرستی آن مشخص نمیشود؛ البته غیرعلمیبودن به معنای اشتباه.بودن یک موضوع نیست و صرفاً این را به ما میگوید که آن پدیده قابلیت شناخت صحیح با استفاده از روش علمی را ندارد؛ لازمبه ذکر در باطلکردن یک نظریه باید محتاط بود، مثلاً مدار حرکت سیارۀ اورانوس با مکانیک نیوتنی همخوانی نداشت و بهجای اینکه مکانیک نیوتنی باطل شود، دانشمندان دلیلی برای ناهمخوانبودن آن یافتند که جرم دیگری در نزدیکی اورانوس بود و بر روی مدار حرکتش تأثیر میگذاشت. برخی فرضیات و نظریات علمی با چیزهایی به نام ناهنجاری روبهرو میشوند که با آنها تطابق ندارند. در صورت رخدادن این اتفاق، دانشمندان بر روی نظریۀ فعلی بیشتر کار و تأمل میکنند و اگر به یک نظریۀ جدید برسند، آن را جایگزین میکنند؛ اما برای نظریات علمی همیشه ناهنجاری وجود دارد و دانشمندان همیشه با اصلاح و دادن نظریات جدید، سعی در کمکردن این ناهنجاریها میکنند. البته بیشتر اوقات این نظریاتی که با ناهنجاری جدی روبهرو میشوند لزوماً دور ریخته نمیشوند و صرفاً خط فکری تغییر میکند. به تغییر چارچوب فکری که در آن به یک مسئله نگاه کرده و آن را بررسی میکنیم «تغییر پارادایم» میگویند که نوعی پیشرفت در علم به حساب میآید. مثلاً وقتی فیزیکدانان با پدیدههایی مواجه شدند که فیزیک نیوتنی نتوانست آنها را توضیح بدهد و به مکانیک کوانتومی رسیدند، فیزیک نیوتنی را کنار نگذاشته و توانستند در کنار آن یک خط فکری جدید برای بررسی پدیدهها پیدا بکنند؛ بنابراین علم به این شکل که با چند مشاهده، سریع به نتیجۀ قطعی و کامل برسد کار نمیکند و منتظر یک مثال نقض یا ناهنجاری در آن فرضیه یا نظریه میماند و تا زمانی که آن مثال پیدا نشود، فرضیه یا نظریهاش را احتمالاً درست میداند؛ اما بر درستی آن اطمینان کامل ندارد و همین عدم اطمینان و داشتن حداکثر شک در مقابل یک باور، باعث افزایش دقت و نزدیکی روشهای علمی به حقیقت و درنتیجه پیشرفت شدهاست.
شبهعلم، ادعایی زرد
به صورت کلی به باورهایی «شبهعلم» یا «علم زرد» میگوییم که صرفاً ادعای علمیبودن دارند؛ چیزهایی مثل شفای کوانتومی، طب سنتی، سنگ درمانی، انرژیدرمانی و قانون جذب از جمله همین حرفهای شبهعلمی به حساب میآیند. اینگونه از حرفها قابلیت آزمونپذیری ندارند و در شرایط زمانی و مکانی مختلف هم تکرارپذیر نیستند. یک شرط خیلی مهم که موضوعات شبهعلمی آن را ندارند این است که با گذر زمان ادعاهایشان اصلاح نمیشوند؛ چون برای بررسی یک ادعا به آزمایش و تکرار آن آزمایش نیازمندیم و حرفهای شبهعلمی، همانطور که گفتیم، معمولاً این قابلیتها را ندارند. گاهی افراد برای اثبات ادعاهای شبهعلمی یا زرد خود شواهدی ارائه میکنند که بسیاری از آنها صرفاً برداشتی شخصی از یک پدیده بوده و یا فقط شواهدِ تأییدکنندۀ آن ادعا هستند و اینکه در بررسی صحت یک حرف بخواهیم فقط به چیزهایی توجه کنیم که آن را تائید میکنند، کاملاً برخلاف روش علمی است. بهعنوان مثال در مسئلۀ تأثیر موجودات فرازمینی در ساخت اهرام مصر، فقط به شواهدی توجه میشود که به نظر میرسد امکان درستبودن دارند که همین نوع شواهد هم از طرف افراد غیرمتخصص ارائه میشود و هنگام اثبات این شواهد، چارچوبهای علمی بدون هیچ دلیل محکمی زیر پا گذاشته میشود. هرچیز غیرعلمی لزوماً نادرست نیست و زمانی نادرست میشود که برایشان توجیهات علمی بیاوریم؛ برای مثال اگر گاهاً در اشعار شاعران قدیمی به مسائل مربوطبه نجوم اشاره شده، دلیل نمیشود که آن شاعر یا شعرش را زیرمجموعۀ علم قرار بدهیم چون در این اشعار، شاعر صرفاً نگاهی شاعرانه راجعبه نجوم داشته و ادعا یا نظریۀ جدید علمی نسراییده است!
موضعگیری علیه علم زرد
دلیلی که باعث میشود درمقابل شبهعلم موضعگیری کنیم این است که افراد فعال در عرصۀ علم زرد، سعی میکنند مسائل غیرعلمی را با استفاده از روشهای شناخت و بررسی علمی توجیه و تفسیر کنند و در این راه اصطلاحات علمیای را که در اکثر موارد اصلاً مفهوم درست آنها را متوجه نشدهاند، با پدیدههای روزمره و کلیشههای موجود تلفیق میکنند و ادعا میکنند که چون فرضیاتشان علمی است حرفشان درست است. این افراد صرفاً بهنحوی از اعتباری که علم و روش علمی به موضوعات میدهد برای بهکرسینشاندن ادعاهای خود استفاده کنند؛ بهعنوان مثال برخی افراد برای نتیجۀ اعمال خوب و بد انسانها به قانون سوم نیوتن اشاره میکنند یا از نظریۀ نسبیت اینشتین برای توضیح کندبودن گذر زمان در زندگی استفاده میکنند. اینگونه مثالهایی که با برچسب علمیبودن برای توضیح اتفاقات طبیعی مطرح میشوند بهدلیل نداشتن هیچ پشتوانۀ آکادمیک زیرمجموعۀ علم زرد محسوب میشوند؛ البته منظور این نیست که تمام خروجیهای محیطهای آکادمیک مثل دانشگاه حتماً علمی است بلکه مسئله مهم روش بررسی علمی و انتقادپذیری در یک جامعۀ علمی است و در این جامعه متخصصان ادعاهای خود را بدون تعصب مورد نقد و داوری دیگر متخصصان قرار میدهند؛ اما مدعیان علم زرد برای تائید حرفشان به سراغ عموم مردم میروند و حرفهایی میزنند که آنها را جذب میکند و چون معمولاً برخی از مردم اطلاعات تخصصی ندارند، بهراحتی ادعاهای مطرحشده را میپذیرند و بعد از پذیرفتهشدن عمومی، خودشان را مورد نقد و داوری قرار نداده و به دیگران هم اجازۀ این کار را نمیدهند.
شبهمکانیک کوانتومی!
یکی از مسائل داغی که رسانهها، نشریات و کتابهای زرد خیلی به آن اشاره میکنند «فیزیک کوانتوم» است. این نهادها با فریبهای عمومی و سوءاستفاده از پیچیدگی مکانیک کوانتومی در توصیف پدیدهها، مفاهیم عرفانی و گاهاً خرافاتی خود را با آن تلفیق میکنند و درنتیجه، ادعاهای خود را به مخاطبان کنجکاو و بعضاً گمراه میفروشند. آنها بهخوبی با شیوههای بازاریابی مثل استفاده از عبارات عجیب و جنجالی و موضوعاتی که افراد محدودی دربارۀ آنها اطلاعات کامل دارند، آشنا هستند و ادعاهای خود را با نامهای پرآبوتاب و حاشیهای عرضه میکنند؛ بهعنوان نمونه از «اسرار کوانتومی موفقیت» برای فروش محتواهای پوچ انگیزشی خود استفاده میکنند، در صورتی که موفقیت چیزی نیست که مکانیک کوانتومی بتواند برای بررسی آن ورود کند و تازه بعدش هم متوجه یک سری اسرار در آن حوزه بشود! مسئلۀ دیگر این است که یک سری از نهادهای زرد اصرار دارند تا برای موضوعاتی مثل موج، فرکانس، الکترومغناطیس و مکانیک کوانتومی پایههای معنوی و عرفانی تعریف کنند و بهگونهای ادعا کنند که تمام این موضوعاتی که علم بهتازگی به وجود آنها پی برده، توسط گذشتگان و عارفان قدیم از قبل مطرح و کشف شدهاست و برای اثبات این حرفها در کتابها و ادعاهایشان، از جملات و عباراتی مثل «تولد و مرگ در فیزیک جدید» و «شعور آب» استفاده میکنند که در ظاهر عمیق و جالب ولی در باطن پوچ و بیمحتوا هستند.
دیگر عوامل مؤثر در زردشدن علم
یکی دیگر از موقعیتهایی که علم زرد ایجاد میشود، آنجایی است که برخی افراد بهخاطر قدرتهای سیاسی یا ایدئولوژیک پشت خود یا اتفاقهای شخصی که برایشان رخ داده، روایت اتفاقات را بهصورت سلیقهای در قالب پاسخهای ازپیشتعیینشده عرضه میکنند و با اینکار از هدف اصلی یک روش علمی که بر جستوجوی حقیقت استوار است، دور میشوند؛ البته گاهاً شیوۀ بررسیشان علمی است؛ اما هنگامی که به نتیجهگیری و تفسیر یافتههای خود میرسند، عوامل جغرافیایی، ایدئولوژیک، مذهبی، سیاسی و اقتصادی بر آنها تأثیر گذاشته و باعث دورشدن از حقیقتِ یافتههای خود میشوند. بعضی اوقات ممکن است دانشمندان هم دچار شبهعلم بشوند. برای مثال برخی دانشمندان بهعلت غرور و اعتباری که از علم دریافت کردهاند، به اندازۀ کافی بر روی گفتههای خود شک ندارند و آنها را با آزمایش به چالش نمیکشند. گاهی هم دانشمندان بهعلت وابستگی منافع خود به نهادهای سیاسی و ایدئولوژیک، نتایج کارهای خود را بهدلخواه آن نهادها تغییر میدهند؛ بنابراین در حالت کلی برای بررسی صحت یک ادعا یا مقالۀ علمی، بهجای توجهبه نظرات یک نفر، بر اجماع دانشمندان در آن موضوع توجه میکنیم و اگر دانشمندان بر موضوعی اجماع داشته باشند، درستی آن ممکن است.
اعتبارسنجی دانشمندان
برای سنجش اعتبار ادعاهای دانشمندان باید به مسائلی مثل Q index جایی که در آن مقاله چاپ شده و Peer Review و سایتیشن (Citation) خودِ مقاله توجه کرد. Q index از مرسومترین روشها برای رتبهبندی مجلات (ژورنال) علمی است که برای آشنایی بیشتر با آن میتوانید به این لینک مراجعه کنید. Peer Review به این معناست که افرادی که در یک حوزه حرفهای هستند، مقالهای را بررسی و تائید کنند. سایتیشن در بررسی یک مقاله یعنی آن مقالۀ مورد نظر در دیگر مقالات نیز استفاده شود. سایتیشن بهدلیل اینکه تکرارشدن یک مقاله و موضوعش در گذر زمان را نشان میدهد، باعث افزایش اعتبار آن مقاله شده و از مولفۀهای مهم در اعتبارسنجی مقالات و ادعاهای علمی است. موضوع مهم دیگر این است که برای جستوجو راجعبه یک مطلب، آن را از یک مجلۀ مرتبط با موضوع پیدا کنیم و از منابع مرتبط و درستی استفاده کنیم.
نگاه طیفی به علم و شبهعلم
با وجود اینکه روش علمی و در مقابل آن شبهعلمی و عوامل بهوجودآمدنش گاهاً بهوضوح قابلتشخیص است، در بعضی موضوعات مرز بین این دو باریک میشود و تشخیص اینکه آن موضوع علمی یا شبهعلمی است کمی پیچیده میشود. بهعنوان نمونه، روانشناسی از جمله موضوعاتی است که تشخیص علمی یا شبهعلمیبودن آن چندان واضح نیست و معمولاً چیزی میان علم و شبهعلم در نظر گرفته میشود، چون در روانشناسی برخی از مفاهیم مثل Ego را نمیتوانیم در معرض آزمایش قرار بدهیم؛ ولی طبق بعضی از مفاهیم میتوانیم پیشبینیهایی انجام بدهیم. یک سری مسائلی هم در خودِ علم هست که از لحاظ تعریف به شبهعلم شبیه است؛ مثلاً کوارکها از سادهترین فرضیهها برای توضیح مسائل مربوط به فیزیک ذرات بنیادی هستند و به همین علت معتبر بهحساب میآیند؛ اما همانطور که گفتیم در علم صرفاً توضیحپذیری یک فرضیه یا نظریه مهم نیست و قابلیت پیشبینیکردن آن فرضیه یا نظریه هم مهم است و باید بررسی شود. بهصورت کلی برای موضوعاتی که در علمی یا شبهعلمی بودنشان شک وجود دارد باید دید که آن موضوع چقدر میتواند خودش را توضیح داده و به سؤالات پاسخ بدهد و مورد آزمایش قرار بگیرد و مهمتر از اینها، برخلاف چیزی مثل «قانون جذب» چقدر میتواند از واقعیت خارج نشده و پیشبینیهایی را انجام بدهد و مشخص کند که در چه موقعیت یا زمانی ادعایش باطل میشود.
اعتماد به علم
علم یک جستوجوی بیپایان است. هیچگاه در علم به دنبال یافتن جوابی برای تمامی سؤالات هستی نمیرویم و دانشمان برای پاسخگویی به سؤالات در گذر زمان کاملتر میشود. در علم هیچ تعصبی وجود ندارد و در قبال پذیرش انتقادات و نواقصش به فروتنی رفتار میکند و دقیقاً زیبایی علم در همین پذیرش ناقصبودن خود و شناخت انسان است. باید توجه داشت که با همین علم ناقص، بشر توانسته با گذر زمان به پیشرفتهای بزرگی دست پیدا کند. برای اعتمادداشتن نیازی به جواب قطعی برای پرسشها نداریم و اتفاقاً نباید به جوابهایی که با اطمینان کامل ارائه میشوند، اعتماد کامل کرد؛ بنابراین نظریاتی که با دیدگاه شکاکانۀ بیشتری مطرح میشوند، در جوامع علمی معتبرتر محسوب میشوند. علم توسط انسانهای دانشمند مطرح میشود و به دلیل همین انسانبودن، نمیتواند همیشه کامل و یا بیطرف نسبتبه همهچیز باشد؛ اما در محافل علمی سعی میشود که با استفاده از انتقادات بیپرده، آزمایشهای بهتر و بیشتر و سازوکارهایی از این قبیل، جهتگیریهای طبیعی و نقصها در مطالب علمی تا حد امکان کمتر شود. از دلایلی که موجب شک مردم در اعتمادکردن به علم و دانشمندان میشود، بازتاب رسانهای اختلاف نظرات و حواشی دنیای علم است. هدف یک رسانه همیشه جذب مخاطب است و برای این کار در حوزۀ علم، گاهی اخباری که هنوز اثبات و تائیدنشده را منتشر میکنند که همین باعث ایجاد اختلاف و حاشیه در محافل علمی شده و محتوایی مجذوبکننده و بهنوعی جنجالیتر را برای رسانه آماده میکند؛ درصورتی که پوشش خبری موفقیتهای علمی درمقابل این نوع مسائل کمتر است و باعث میشود تا مخاطب نسبتبه علم کمکم بیاعتماد شده و همین بیاعتمادی است که تئوریهای توطئۀ غیرواقعی را ایجاد میکند و او را بهسوی شبهعلم سوق میدهد. البته ارتباط میان نهادهای ترویجکننده شبهعلم با مردم و مخاطبان، ارتباطی دوطرفه است. گاهی اوقات از مردم تأثیراتی دریافت میشود که افراد را مجبوربه پاسخهای سریع و بررسی نشده میکند و در این حالت، احتمال اینکه پاسخهای دادهشده سلیقهای باشد بالا میرود. گاهی هم خودمان سریع و بدون بررسی بیشتر، هر چیزی که میبینیم و میشنویم را باور میکنیم و خب وقتی خواستۀ شبهعلم که همین باورپذیری سریع است را برآورده کنیم، موضوعات شبهعلمی بیشتری هم در جامعه رواج دادهمیشوند و درنتیجه، میزان جهل افزایش مییابد. جستوجوی درست در اینترنت، استفاده از منابع و مقالات معتبر برای جستوجو، استفاده از چند منبع برای یافتن صحت یک موضوع و بررسی بیشتر و دقیقتر مطالب منتشرشده در رسانهها میتواند تا حد خوبی مانع از گسترش شبهعلم و بههمراه آن، جهل بشود.
با تمام این صحبتها، هنوز انسانهایی هستند که در زندگی و مسائل مختلفش از راهکارهای شبهعلمی استفاده میکنند. هستند کسانی که فال قهوه را برای تصمیمگیریهای خود حیاتی و مهم میدانند و در ملاقات با افراد دیگر، بر اساس اختربینی (Astrology) شخصیت آنها را قضاوت و پیشبینی میکنند. اینها تصمیمات افراد در زندگیهای شخصیشان است و نمیتوانیم در این مورد کسی را بازخواست کنیم. تنها کاری که بهعنوان یک فرد آگاه موظف به انجامش هستیم، بالابردن سطح آگاهی و اطلاعات دیگران است و وظیفۀ دخالت در امور شخصی کسی را نداریم؛ شاید فردی هم با شبهعلم آرامش میگیرد و برایش زندگی بر آن اساس قابلتحملتر است. تنها زمانی باید در قبال باورهای شبهعلمی بایستیم که ادعای علمیبودن کنند و با فریب علمیبودن باورهایشان، آنها را میان مردم ترویج کنند، در غیر این صورت، خوش باشند!