زمانگویهها | قسمت پنجم | پارسا جلوانی
درودی دوباره خدمت شما همراهان زمانگویهها. در دو قسمت قبل به حمورابی در قرن ۱۸ پیشازمیلاد و اوروکاگینا در قرن ۲۴ پیشازمیلاد پرداختیم. آموریها بابل را در منطقهای شمالِ سومر بنا کرده بودند؛ اما مردمانی در نقاط شمالیتر بینالنهرین میزیستند که نام آنها آشوریان است.
آشوریان متعلقبه شهر آشور بودند و تاریخِ آنها به سه بخش تقسیم میشود.
۱)دورهٔ کهن:
دورهٔ کهن با پادشاهی پوزورآشور آغاز میشود. در زمان او، آشور به دولتشهری مستقل تبدیل شد. البته در مقایسه با سومر و اکد، آشور هنوز دارای فرهنگ و تمدن برجستهای نبود. چیزی که آشور را به شهری مهم تبدیل کرد، تجارت آزاد بود. اِریشوم، شاه آشور، برقراری معاملات تجاری را به خود مردم واگذاشت. این اتفاق به رونق تجاری بالای آشور در شمال بینالنهرین منجر شد. سرمایهداران آشوری با پذیرش تمام ریسکها میتوانستند تمامی سود را از آنِ خود کنند. مسئلهای که هنوز بسیاری از ایدئولوژیها نمیفهمند.
کاروانهای آشور از زاگرس تا آناتولی(ترکیهٔ امروزی) را میپیمودند. بخش زیادی از اسنادِ مربوطبه دورهٔ کهن، از مناطقی غیر از آشور بهدست آمده است. از شوهرانی که کالاهای دستساز همسرانشان را در نقاط دوردستی میفروختند و به همسرانشان هم نامه مینوشتند. از همین نامههای مختلف درمییابیم که شاهان آشور خود را شاه به معنای فرمانروا نمینامیدند؛ بلکه مدیریتکنندهای از طرف آشور بودند. همچنین مجمعی از بزرگان شهر (معمولاً تاجران سرشناس) هم برای تشخیصهای قضایی وجود داشت. همین خاندانها در دورهٔ بعد، تبدیلبه اشراف شهر شدند.
۲)دورهٔ امپراتوری میانه:
امپراتوری میانه در قرن ۱۴ پیشازمیلاد پدید آمد. شاهان آشور شروعبه فتح سرزمینهای اطراف کرده و به قدرتی مهم در بینالنهرین تبدیل شدند؛ به سواحل مدیترانه رسیدند و بر بابلیها و ایلامیها هم پیروز شدند. البته توانایی آنها در نگهداشتن سرزمینهای دور، کم بود و بر مناطقِ اطراف آشور کنترل بیشتری داشتند. رقابت بابل و آشور از این زمان شروع شد و امپراتوری در اوج خود، بابل را غارت کرد و برای آن پادشاه تعیین کرد. اما دوران انحطاطی هم رخ داد. به صورتی که در قرن دهم پیشازمیلاد، آشور بسیاری از سرزمینهای خود را از دست داده بود؛ درواقع همینجا بود که دورهٔ بعد، یعنی امپراتوری نو شروع میشود؛ با آغاز بازپسگیری سرزمینهای ازدسترفته.
۳)امپراتوری نو:
امپراتوری نو، تاریخ شاهانی قدرتمند و بیرحم است. آنها برای اینکه بتوانند فتوحات خود را پایدار کنند، از خشونت بهره میبردند تا مردمِ مغلوب هرگز نتوانند اقدامبه بازپسگیری سرزمینهای خود کنند. برای همین است که تنها دورهای که شاهان آشور قدرت بالایی نداشتند، دورهای است که فرماندهان و اشراف آشوری قدرت یافتند. البته همین دوره هم بعد از صدسال به پایان رسید. در دورهٔ دومِ قدرت آشور نو، سربازان آشوری از دشت کویر ایران تا مصر را درنوردیده بودند (البته مرزهای شرقی آنها بهعلت وجود کوههای زاگرس محدود میشد). هیچ امپراتوریای به این قدرت و وسعت تا آن زمان پدید نیامده بود. آنها قویترین جنگاوران زمان خود بودند و در تاکتیکها و فناوریهای جنگی سرآمد دوران بودند.
دربارهٔ خشونتشان از خودشان نقلقول میکنیم. آشورنسیرپال در قرن نهم پیشازمیلاد، درباب سرکوب شورشی میگوید: «برخی را دستوپاهایشان را بریدم. برخی را گوش و بینی و لبشان را بریدم. تپهای از گوشهای جوانان و منارهای از سر پیرمردهایشان ساختم. کودکانشان را سوزاندم و شهرشان طعمهٔ آتش شد.»
اما سقوط آشور بسیار ناگهانی بود. آنها در ۶۷۱ پیشازمیلاد به اوج قدرت خود رسیدند. حتی بعد از آن در دورهٔ آشوربانیپال (که کتابخانهٔ بزرگی از دوران او بر جا مانده)، آشور توانمند بود و یکی از بزرگترین رقیبان خود، ایلام را نابود کرد. اما در ۶۱۲ پیشازمیلاد، آشور به دست مادهای ایرانی و بابلیها فتح شد. این اتفاق چنان سریع رخ داد که هنوز تاریخدانان بهدنبال چرایی آن هستند.
در این شماره برای این به حکومت آشور پرداختیم که وضعیت خاورمیانه پیش از ظهور هخامنشیان را بهتر درک کنیم. البته در شمارهٔ بعد، باز در زمان به عقب برمیگردیم و بارزترین تمدن پیشاآریایی فلات ایران را بررسی میکنیم؛ ایلام.