یادداشت | بررسی موانع فعالیت دانشجویی | فاطمه خلیفهبهبهانی
در هفتهٔ گذشته، با عدم صدور و لغو مجوزهای جلسهٔ کتابخوانی و جشن نوروز و پیگیری بودجه چاپ نشریات مواجه بودیم و خوندلها خوردیم. به عنوان مخاطب ما، شاید بهتر باشد که بدانید در دانشکده چه میگذرد؟ چرا جلسهٔ کتابخوانی و جشن نوروز به تعویق افتادند؟ چرا ما چاپ فیزیکی نداریم؟ به راستی در این دانشکده و دانشگاه، چه بلایی بر سر فعالیت دانشجویی میآید؟
جلسهٔ کتابنخوانیِ ما
در هفتۀ گذشته، قرار بود که جلسۀ دوم از سری جلسات کتابخوانیِ دردانشکده را برگزار کنیم که به علت عدم صدور مجوز از طرف معاونت فرهنگی دانشگاه لغو شد. داستان چه بود؟
ما مثل همیشه از طریق پیشخوان «انجمن علمی» در سایت، درخواست مجوز داده بودیم؛ ولی طبق آییننامۀ جدید که گویا دیگر تصمیم به اجرایش گرفتهاند، گروههای علمی اجازۀ کار فرهنگی ندارند و در نتیجه نمیتوانند خودشان درخواست مجوز کار فرهنگی دهند. به این ترتیب مجوز ما هم صادر نشد.
سوال اینجاست که با این آییننامۀ جدید، اساساً وجود نشریات -که کار فرهنگی میکنند- در ذیل انجمنهای علمی چگونه توجیه میشود؟ طبق گفتهٔ مدیر فرهنگی، فعلاً مشکلی وجود ندارد و میتوانیم ذیل همان انجمن باقی بمانیم؛ اما در حقیقت آییننامهٔ جدید خلاء و ایراداتی دارد که هر مسئولی میتواند بخشهایی را به خواست خودش تفسیر یا به افراد خاصی تفویض کند و با تصمیمهای یکشبه، زیست گروههای دانشجویی را به نحوی مختل سازد.
در سایهٔ پدرِ بزرگ
چرا جشن نوروز کیمیا به تعویق افتاد و پوستر آن از همهجا پاک شد؟
در پوستر جشن، عبارت «همراه با پذیرایی» آمده بود و حراست این عبارت را به معنای تظاهر به روزهخواری برداشت کرد؛ در صورتی که پذیرایی جشن، همان خوراکیهایی بودند که در ماه رمضان از ساعت ۹ تا ۱۷ در سوپرمارکت داخل سلف فروخته میشدند. یعنی کیمیا مانند آن فروشنده، مواد غذاییِ بستهبندیشده را توزیع میکند که این کار مصداق روزهخواری نبوده و اینکه مادۀ خوراکی در چه زمانی و کجا میل شود، دیگر دست فروشنده و کیمیا نیست. به علاوه اینکه ساعت اتمام جشن بسیار نزدیک به ساعت افطار بود.
حداقل در ظاهر، وزنهٔ قدرت با پشتمیزنشینها است و آن پشتمیزنشینها، اخیراً «نیروهای حراستی ویژه» به دانشکدهٔ م.شیمی و نفت اختصاص دادهاند و حتی با توضیحات دادهشده و قرار بر عدم پذیرایی، مجوزی برای جشن در همان روز صادر نکردند.
چاپ نشریات؟ نه ممنون. خرجهای دیگر داریم.
در این مدت آنقدر راه معاونت فرهنگی را برای گرفتن بودجهٔ چاپ نشریات رفتهام و آمدهام که احتمالاً اگر جلوی دانشکده چشمهایم را ببندید و بگویید یک مسیر فرضی را برو، مجدداً پاهایم مرا به معاونت فرهنگی میبرند.
برای چاپ، هر راهی (واقعاً هر راهی) که ممکن بود را پیگیری کردیم؛ از جلسات متعدد برای اقناع معاونت به حمایت مالی از نشریات شروع کردیم و به تخمین مالی رسیدیم. سال گذشته مبلغ تخمینزدهشده تأمین نشد و امسال هم منتظریم که ببینیم آیا مبلغ درخواستشده را تخصیص خواهند داد یا خیر. در نهایت، از بودجهٔ دانشگاه ناامید شدیم؛ زیرا همین کیک کوچک بودجهٔ معاونت بهینه تقسیم نمیشود و به علت وجود خرجهای مهمتر از چاپ نشریات، همواره کمبود بودجه برای چاپ دارند. پس از پیگیریها و مشورتها، به این نتیجه رسیدیم که برای چاپ فیزیکی نشریه یک حامی مالی بیابیم و پیگیر آن هستیم.
در نهایت اگر نتوانیم هزینهٔ چاپ را تأمین کنیم، شاید مجبور شویم که قالب انتشارمان را عوض کنیم؛ چون دیگر انتشار به صورت چند صفحهٔ صفحهآرایی شده و در قالب یک شماره -که برخی از افراد، فایل شماره را باز نمیکنند- چندان توجیهی نخواهد داشت.
خلاصه اینکه کار دانشجویی همیشه سخت بوده؛ اما با شرایط فعلی، سختتر شده است. تجربههای سخت این مدت نشان دادند که کار دانشجویی به شرطی زنده خواهد ماند که دانشجویان از آن حمایت کنند و هم از گروههای دانشجویی و هم از مسئولان دانشگاه، مطالبهگر باشند.
حمایت شما میتواند این باشد که لطف کنید و تا زمانی که حامی مالی برای چاپ پیدا کنیم، نسخههای دیجیتال شمارههای ما را بخوانید.
حمایت دیگر اینکه در انتخابات صنفی، لطفاً با دید باز تحقیق کنید و با شناخت دقیق به افراد رأی دهید تا نیرویی برای پیگیری باشد و شاید اوضاع این دانشکده بهبود یابد.