تقویمها گفتند | هلیا سرلک
در مدح و ستایش بیشهبان آوردهاند: «آن که گرما و سرما، روز و شب را برای حفاظت از بیشهزار و مرغزار نمیشناسد؛ آنکه جان بر کف به دل آتش میزند تا گزندی بر تن هیچ جنبندهای نیاید و آنکه تکلیفش بیشتر از حقوقش است!».
البته مورد آخر را که صحتش بر همگان آشکار است، خودم اضافه کردم تا رشتۀ کلام را ببرم سمت ذهنآزارها و موجبات گریههای بیصدای این مردمان بیادعا که سالهایسال است مسئولان دانا و توانا به این گریهها التفاتی ندارند. فقط گاهگداری بعضیهایشان ۹ مرداد انشای مکشمرگمایی در پاسداشت جنگلبان قرائت میکنند و میروند تا تابستان سال دیگر بیایند!
۱. هزینۀ سوخت پاترول و موتور گشتزنی هم بر عهدۀ اوست!
طبق آخرین بررسیها، میانگین حقوق جنگلبانان ۵ تا ۶ میلیون تومان، آن هم با چند ماه تاخیر است که در بین کارمندان دولتی بدترین شرایط موجود را دارند! علاوهبراین وضعیت استخدامی آنها مشخص نیست و هیچ قانونی بر عملکرد کارفرماهای آنها نظارت ندارد!
۲. بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور جنگلبان گرفت؟
در سرزمین ما، هنوز جنگلبانان با همان روشهای بدوی، با اسلحهای که در دست دارند و از آن هم نمیتوانند استفاده کنند باید به جنگ متخلفان بروند. اگر شانس بیاورند و اولین تیر به سمت آنان شلیک شود و کشته نشوند، حق دارند دفاع کنند. ولی اگر خودشان بخواهند برای مدیریت و حلوفصل مشکل اقدام به دستگیری متخلف کنند و متخلف مقاومت کند و درگیری پیش بیاید و جنگلبان نتواند ثابت کند که اولین تیر را متخلف شلیک کرده، محکوم به اعدام میشود! همانطور که تاکنون ۸ نفر محکوم به اعدام شدند. درواقع جنگلبانان تنها ضابطان قضایی هستند که به خاطر مقابله با قانونشکنی و تخریب طبیعت، مجازات میشوند.
به گفتۀ فعالان محیط زیست: «طی سالهای اخیر ۱۳۰ شهید محیطبان داشتهایم. درحالی که در آمریکا که ۵ برابر ایران مناطق حفاظتشده دارد، طی ۹۰ سال ۲۵ محیطبان جانشان را از دست دادهاند که آن هم بهدلیل حوادث طبیعی بودهاست! حتی در مقایسه با ناامنترین کشورهای آفریقایی هم میزان تلفات ایران بیشتر است!»
از طرفی، مورد اتهام قرار دادن مردم با این مضمون که فهم درستی از محیط زیست ندارند و تنبیهات باید بیشتر شود، درست نیست. این مردم، همان مردمی هستند که خودشان بارها در اطفای حریق جنگلها جانشان را از دست دادهاند و جنگلبان هم سرباز جنگ نیست که در برابر دشمن قرار گرفته باشد و به میدان تیر برود و حالا باید بیشتر آموزش تیراندازی ببیند و با بهروزترین سلاحها و جلیقههای ضدگلوله مجهز شود! این نوع مدیریت در حوزه محیط زیست است که به شدت مردم گریز است و سهم اندکی از شیوههای جلب مشارکت مردمی و تکنولوژی های روز دارد.
در ژاپن ۵۰۰ نیروی پرسنل برای جمعیت ۱۳۰میلیونی کافی است؛ درحالی که ما میگوییم ۲۱ هزار نفر نیرو برای جمعیت ۸۰ میلیونی کافی نیست! چرا؟ چون همان ۱۳۰ میلیون نفر جمعیت ژاپن طوری تربیت شدهاند که خود حافظ طبیعتاند.
از طرفی آمار کم در تلفات محیطبانان کشورهای دیگر از تجهیزات سنجش از راه دوری نشات میگیرد که به محیطبان اجازه میدهد بدون ترک مقرّ نظارت خود و درگیری و قتل و جراحتی، متخلف را شناسایی و به دادگاه و دادستان معرفی کند.
۳. ژنی که خوب نیست...
گاهی بعد از گرفتن متخلف، داستان تازه شروع میشود. جنگلبان باید به بالادستیها جواب بدهد که به چه حقی پاپیچ پروژه فلان سرمایهگذار پرنفوذ شده؟ یا چرا مشکل را با رسانهها در میان گذاشته است؟ بارها شده که جنگلبانی تخلف زمینخواران یا قاچاقچیان چوب را گزارش داده و درست در زمانی که باید تشویق بشود، توبیخ شده و گاهی هم تهدید که اگر بار دیگر تکرار شود؛ اخراج! عدم حمایت بالادستیها در مقابل مافیا، چه انگیزهای برای جنگلبان ایجاد میکند تا از مایملک تحت امر خود دفاع کند؟
این چنین است که روزانه از کوه و جنگل و دریاچه و یوز ایران خبر میرسد که بیدفاع درحال جان دادناند...
سلامت جامعه به حفاظت از عرصههای طبیعی گره خورده است. بهطوری که کوچکترین آسیبی، پیامدهای ناگواری چون طوفان، گردوغبار، خشکسالی و سیلاب در پی خواهد داشت. حفاظت از اینها بر دوش جنگلبانانیست که روزگار درازی مورد بیمهری مسئولان واقع شدهاند. ای کاش روزی برسد که در روز گرامیداشت این عاشقان طبیعت، بتوان همان انشاهای مکشمرگمای مسئولان دانا و توانا را با خیالی آسوده و وجدانی راحت خواند و این شِکوهنامهها برای آیندگان، داستان تخیلی باشد! باشد که عبرت گیرند...