ویرگول
ورودثبت نام
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
خواندن ۲ دقیقه·۷ ماه پیش

امید، واقعیتی پوشالی

شمارهٔ ۹۵ | سرمقاله | سنا نجفی

اندیشهٔ ما از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم نشأت می‌گیرد و حال ما، به حال ‌و روز جامعه وابسته است. اگر جامعه با مشکلات متعددی دست‌وپنجه نرم کند، ما به‌خوبی تصویر آن را بازتاب می‌دهیم. نمی‌توان به‌راحتی فیلتر رنگی روی این واقعیت سیاه‌وسفید انداخت و خوبی‌ها را پررنگ‌تر و بدی‌ها را کم‌رنگ‌تر کرد، به این خیال که حالمان بهتر شود. هر‌یک از ما درحال تلاش برای بهبود شرایط خودمان هستیم؛ به قولی انگار همهٔ ما در باتلاقی گیر افتاده‌ایم و هرکس آن‌قدر برای نجات خودش در تقلاست که حتی فرصت نمی‌کند دست کس دیگری را بگیرد.

ما در حضور دیگرانی زندگی می‌کنیم که گاهی از حضورشان غافل می‌شویم. فقط مسیری را می‌بینیم که باید طی شود، چیزهایی که باید یادگرفته شود و هدفی که ته جاده برای خودمان ترسیم کرده‌ایم؛ اما آیا حال ما با رسیدن یا نرسیدن به آن هدف خوب می‌شود؟ حرفم این است که منشأ اصلی این حس ناامیدی، بیشتر از اینکه درون ما باشد، در شرایط نابه‌سامانی است که مشکلاتی بنیادین ایجاد کرده و درنهایت باعث دگرگونی حال ما شده و ما را از آن آینده‌ای که برای خود متصور هستیم، دورتر و دورتر می‌کند.

ما تلاش می‌کنیم امیدوار باشیم. چه کسی دوست دارد در اندوه و ناامیدی زندگی کند؟ امید مفهوم مبهمی‌ است؛ در شرایطی به سود ما و در شرایطی به ضرر ماست. شاید گاهی برای فرار از واقعیت به آن روی بیاوریم. اگر به آینده‌ای روشن یقین داشتیم، دیگر به‌دنبال امید نبودیم. انگار هر چه بیشتر به‌دنبال امید باشیم، نشان از این است که تصویرمان از آینده‌ بیشتر و بیشتر مخدوش شده‌‌است و یقینمان کم‌رنگ‌تر. امیدی که واقع‌بینانه نباشد، بیشتر از آنکه کمک‌کننده باشد، ضربه می‌زند و شاید بخشی از این ناامیدی فراگیر از امیدی نشأت می‌گیرد که ما را ناخودآگاه به انتظار برای بهبود شرایط وامی‌دارد؛ ولی این شرایط هرچه می‌گذرد نه رو به بهبود بلکه رو به زوال پیش می‌رود‌. همان‌طور که «هانا آرنت» معتقد بود، دل‌بستن به امیدی که ما را به انتظار و سپس انفعال بکشاند به اندازۀ ناامیدی بیمناک است و ما را از کنش شجاعانه باز می‌دارد.

آنچه مهم است از پا نایستادن و جرئت حرکت‌کردن است‌. به‌ همین‌ دلیل، نوشتن از این درد جمعی فراگیر، نه‌تنها سبب سرایت ناامیدی نمی‌شود که باعث القای حس همدردی می‌شود و این مفهوم را می‌رساند که ما نه جدا از هم، بلکه همگی در کنار هم هستیم و این مسئله، مسئله‌ای جمعی ا‌ست. پس به‌نوعی همین نوشتن، حتی اگر به ناامیدانه‌ترین حالت ممکن باشد، نشان از این است که در عمق ناامیدی همچنان کورسویی از امید در دلمان روشن است؛ شمشیر دولبه‌ای که نه آن‌قدر تیز است که ما را به انتظار برای بهبود شرایط وادارد و نه آن‌قدر کند که هر فعالیتی برای بهبود شرایط را بیهوده تلقی کند.

هانا آرنتامیدبهبود شرایطامیدواری
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»، نشریۀ انجمن علمی-دانشجویی دانشکدۀ مهندسی شیمی و نفت دانشگاه صنعتی شریف / کانال تلگرام ما: https://t.me/dardaneshkadeh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید