زمانگویهها | قسمت نهم | پارسا جلوانی
با سلامی دوباره خدمت شما همراهان زمانگویهها. درابتدا باید بهخاطر فاصلهٔ زیاد بین قسمتها از شما معذرتخواهی کنیم. ما ایلامیهای مظلوم (دانشجو)، مورد حملهٔ آشوریها (اساتید) و اکدیها (تیایها) قرار گرفتیم و از ما، جز کشتگانی که باید در ویرانهها زندگی کنند، چیزی نماندهاست؛ اما من، زروان و اینشوشیناک به هر طریقی بود فرار کردیم و اینجا آمدهایم تا از ادامهٔ زیست ایلام برایتان بگوییم.
در قسمت قبلی، از سلسلهٔ «اوانیها» و پادشاه مشهورشان، «کوتیکاینشوشیناک» گفتیم. پس از آن حکومت اوانیها بر اثر هجوم «سومریان» فروریخت؛ اما در همین زمان حاکمان محلی از شهر «شیمَشکی»، ایلامیان را گرد هم آوردند. باید در نظر بگیریم که سرزمینهای ایلامی مناطق وسیعی را شامل میشدند و در نبردها با اهالی میانرودان، معمولاً اگر هم شکستی بود، منجربه از دسترفتن مناطق غربی مانند شوش میشد؛ مناطق شرقیتر در کوههای زاگرس، از امنیت بالاتری برخوردار بودند و هیچگاه توسط مهاجمان غربی تصرف نشدند. شیمشکیها که احتمالاً از مناطقی نزدیک «مسجدسلیمان» امروزی برآمده بودند، توانستند رهبری ایلامیان را بهدست بگیرند. حکومت آنها بر مردم شهرهای مختلف ایلامی، بهصورت قاطع و مرکزی نبود و بیشتر اتحادیهای از شهرها بود.
در نوشتههای ایلامی، یکی از شاهان آخر شیمشکی، شاهی به نام «اِپارتی» است که نامش در آغاز سلسلهٔ بعدی یعنی «سوکَلمَخ» هم تکرار میشود. درواقع فرزند اِپارتی که نامش «شیلهاها» بود، توانست حکومت مقتدرتری بر سرزمینهای ایلامی اعمال کند. نوادگان او، که به سلسلهٔ اپارتیها هم مشهور هستند، تا حدود ۴٠٠ سال از خاندانهای تاثیرگذار منطقه ماندند.
این دو سلسله که از ۲۱٠٠ تا ۱۵٠٠ پیشازمیلاد بر ایلام حکومت میکردند، جای پای ایلام بهعنوان موجودیتی سیاسی در آسیای غربی را محکم کردند. آنها بارها با حکومتهای میانرودانی درگیر شدند. بهطوریکه آخرین حکومتی در میانرودان که اصالتی سومری داشت، توسط شیمشکیها از بین رفت. همچنین در زمانهای صلح، تجارت فراوانی بین شهرهای ایلامی و شهرهای میانرودان برقرار بود. ازطرفی امروزه میدانیم که تجارت دریایی بین این مناطق، و تمدنی که امروزه «تمدن درهٔ سِند» میخوانیمش، رونق داشتهاست (این تمدن در پاکستان امروزی و نواحی اطراف آن حضور داشتهاست). زمانی قدرت ایلامیها دوباره بهحدی رسید که تمامی شاهان منطقه، به فرمانروای ایلام «پدر» میگفتند و برای داوریها نظر او را جویا میشدند.
اما این وضعیت پایدار نماند (جملهای که برای هر چیزی در تاریخ رخ میدهد؛ و این هم خوب است و هم بد). دوست قانونگذار قدیمیمان، «حمورابی» توانست دست ایلامیها را از میانرودان کوتاه کند و آنها را به سرزمینهای خودشان برگرداند. پس از این اتفاق اطلاعات ما دربارهٔ ایلام کم میشود؛ گویا شکست از بابلیها، اوضاع سیاسی ایلام را به هم میریزد و کمتر نوشتهای از این دوران بهدست آمدهاست.
به نظرمان برای امروز کافی است. اینجا دوران ایلام کهن به پایان رسید. در قسمت بعد به سراغ ایلام میانه خواهیمرفت و این قسمت را با جملهای از اِپارتی، در نصیحت به فرزندش شیهالها به پایان میرسانیم. جملهای که اگر بعضیها رعایتش میکردند، روزگار چنین تلخ نبود: «کلید پادشاهی، در احترام به خاک و مردم است.»