نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

اینجا، میانگین ۱۴ باقی می‌ماند.

شمارۀ ۹۰ | یادداشتی در نقد شیوۀ تدریس و ارزشیابی آموزشی | فاطمه خلیفه‌بهبهانی

بعید است تا به حال در دام ارزشیابی غیراستاندارد نیفتاده باشید. زمان کم، سؤالات غلط که در انتها حجم سیلندر عددی منفی به دست می‌آید، سوالاتی شبیه سوال هوش که اگر نکته‌اش را دریافتی، می‌توانی آن را حل کنی؛ اما اگر نکته به ذهنت نرسید، هیچ یک از بخش‌‌های سوال را نمی‌توانی حل کنی. مشخص‌نبودن بارم سوالات و حتی تغییر بارم‌بندی بعد از امتحان، زیادبودن سهم نمره روی امتحانی حداکثر سه ساعته و بی‌توجی به ارزشیابی مستمر در طول ترم. من از ارزشیابی در دانشکدۀ مهندسی شیمی و نفت حرف می‌زنم...

کارخانۀ تولید انبوه دانشجو
صدای مرا از دانشکدۀ مهندسی شیمی و نفت می‌شنوید. جایی که سال‌بالایی‌ها از همان روز اول، غیراستانداردبودن امتحان‌های برخی دروس را به ما یادآوری کردند و با آرزوی زنده‌ماندن در این ماراتن، توصیه‌هایی کردند که چگونه از پس امتحان فلان درس بربیاییم. گفتند: «غصه نخورید که این درس در طی n سال گذشته به همین شیوۀ غیراستاندارد امتحان گرفته شده، تیپ سؤالات هم مشخص هستند و آخرش هم نموداری روی نمرات اعمال می‌شود تا میانگین به چیزی شبیه سال‌های قبل برسد.» سؤالم این است که عدد این میانگین‌ها از کجا نازل شده‌اند؟ آیا اصرار بر آن که آدم‌هایی با بهرۀ هوشی و هوش هیجانی متفاوت، از نسل‌های متفاوت و با الگوهای ذهنی و توان حل مسئلۀ متفاوت را شبیه هم کنیم، درست است؟ اصلاً چرا باید ارزشیابی طوری باشد که در نهایت به نمودار نیاز شود؟ آیا نیازهای علمی و صنعتی کشور مانند n سال گذشته هستند که دانشگاه افراد را به همان شیوۀ گذشته تربیت کند و همان ارزشیابی را هم داشته باشد؟ من جوابی غیر از این ندارم که اصولاً به نیازهای دانشجو توجهی نمی‌شود، او با دید مفید‌بودن در صنعت تربیت نمی‌شود و گویی قرار است فقط دروسی را پاس کند و از سیستم دولتی خارج شود که بار مالی بیشتری به آن تحمیل نکند.


تکنسین باش و پادشاهی کن
در آزمون‌ها یا تمرینات با سؤالاتی مواجه می‌شویم که برای داشتن حدس اولیۀ حل عددی یا درک بازۀ صحیح جواب، اصطلاحاً به «سِنسِ مهندسی» نیاز دارند؛ اما در کلاس اغلب تئوری ارائه می‌شود و در چند ترم اول نمی‌توان درک چندان خوبی از پدیده‌های مهندسی داشت. از طرفی، طرح سؤالاتی زمان‌بر و چند قسمتی -که جواب سایر بخش‌ها هم به بخش اول وابسته است- با زمان کم، پدیده‌ای پرتکرار به ویژه در برخی دروس مانند انتقال حرارت ۱، انتقال حرارت کاربردی و به تازگی، عملیات واحد ۱ است؛ با این استدلال که اگر از قبل «به مقدار کافی» سؤال حل کرده بودید، سر امتحان مشکلی نداشتید. من اهمیت حل مسئله برای یادگرفتن و دریافت دید بهتر و متنوع از موضوع را انکار نمی‌کنم؛ اما سؤال اینجاست که چرا باید افراد را به جای فکر‌کردن و تجزیه و تحلیل، به سمت حفظ‌کردن روندهای روتین سوق دهیم؟ در آن زمان کم، نمی‌توان تحلیل کرد؛ فقط باید «تکنسین» خوبی برای حل سؤالات بود که نمرۀ خوبی گرفت و دانشجوی خوبی بود و همین! دانشجو نمرۀ خوبی گرفته‌است؛ اما نمی‌تواند آموخته‌هایش را تحلیل کند و بالأخره روزی در مصاحبۀ علمی یا شغلی، معلوم می‌شود که این دانشجو توان تحلیل ندارد و دانشگاه شریف به ما به عنوان مهندسان آینده، ماهی داده، اما ماهی‌گرفتن را یاد نداده است.


جزواتی با بیش از ربع قرن سابقه
ما در دانشکده‌مان با آموزش مهندسی شیمی و مهندسی نفت به شکل بسیار کلاسیک آن مواجه هستیم. جزوه‌هایی که استاد اذعان می‌کنند ۳۰ سال پیش آن را نوشته‌اند، مراجعی که بعضاً دیگر در دنیا کاربرد ندارند، روش‌های حلی که در دنیا با نرم‌افزارهای محاسباتی اجرا می‌شوند و حل دستی آن‌ها منسوخ شده است؛ اما ما اغلب در کلاس، استفاده از نرم‌افزار برای حل سوالات را یاد نخواهیم گرفت و باید همان روش‌های دستی را حفظ و در زمان کم اجرا کنیم. با این شرایط، آیا می‌توان انتظار داشت که دانشجویان رشته‌شان را مفید و به‌روز ببینند، علاقه‌شان را به آن از دست ندهند و خود را در قامت یک مهندس شیمی یا نفت، برای جامعه‌شان مفید ببیند؟ در این سیستم عجیب نیست که دانشجویان چندان شوقی به مطالعۀ مطالب جدید مرتبط با رشته‌شان در خارج از چارچوب موظف دانشگاه نداشته باشند و فقط بخواهند نمره‌ای بگیرند و بروند.


تقلب علت است یا معلول؟
نمره به خودی خود، ارزش نیست. تنها می‌تواند ملاکی برای ارزیابی باشد؛ اما سال‌هاست که به ارزش بدل شده است. این روش ارزیابی کمی و غیرمستمر، ناکارآمدی خود را نشان داده و دچار فساد شده است. یادم است که دکتر شاهرخی در جشن تجلیل از اساتید پیشکسوت فرمودند که دکتر برد، امتحانی در خانه (take home) برایشان تعریف کرده و خواسته بودند که دانشجویان با هم مشورت نکنند و دانشجویان هم واقعاً این کار را نکردند. اما الآن و به خصوص در آموزش مجازی، اصل بر برائت نیست و دانشجو به طور پیش‌فرض متقلب است، مگر خلاف آن ثابت شود. به نظر من این تفاوت، تنها به علت تغییر در نوع تفکر جامعه و متاسفانه رواج تقلب در اغلب شئون زندگی ایرانیمان نیست. وقتی که نمره تبدیل به ابزار کسب موفقیت می‌شود و روش تخصیص نمره هم به جای سنجش یادگیری و میزان پیش‌رفت هر فرد نسبت به خودش، مهارت حل سوال در زمان کم و بدون فرصت چندانی برای تحلیل، «بی‌غلط‌بودن» و شبیه بقیه شدن را می‌سنجد، طبیعی‌ است که دچار فساد شود و برخی افراد هم راه‌های دیگری را برای کسب نمره پیش بگیرند. هرگز قصد توجیه این کار غیراخلاقی یا عادی‌انگاری آن را ندارم؛ اما به گمانم بسیاری از بی‌اخلاقی‌های آکادمیک و به ویژه تقلب، متاسفانه نتیجۀ تبدیل‌کردن نمره به ارزش، معرفی آن به عنوان هدف نهایی و گاهی راه نجات انسان، اجبار آدم‌ها به انجام کارها و مطالعۀ چیزهایی که دوستشان ندارند، عدم بررسی درست علایق و توانمندی انسان‌ها و اصرار بر شبیه‌کردن آن‌هاست. وگرنه عموم انسان‌های یک جامعۀ با اخلاق، بر اساس فطرت خود به نیکی گرایش دارند و علاقه‌ای به این کار ندارند.


چرا این‌ها را گفتم؟
این متن را به عنوان دانشجویی نوشتم که متاسفانه نسبتاً مطلوب این سیستم آموزشی است و حتی گاهی خود را سرزنش می‌کند که چرا کامل شبیه آن نشده است. هر چند که می‌داند این تفکر مایۀ عذابش است، اما مجبور است؛ چون با همین تفکر سنجیده می‌شود و شاید شجاعت شکستن این کلیشه‌ها را ندارد. دانشجویی که پس از سه سال تحصیل در رشته و دانشگاهی که آرزوهای نوجوانی‌اش بودند، می‌بیند که معدل نمرات خوبی گرفته؛ اما خلاقیت و تفکر انتقادی‌اش در بین چرخ‌دندانه‌های این سیستم آموزشی خرد شده است، خشت وجودش شبیه مطلوب آن قالب خورده است، قدرت تحلیلش کم شده است، مواجهه با مفاهیم و سوالات جدید برایش جذاب اما ترسناک است و حتی می‌گریزد، چون اعتماد به نفسش در تحلیل مسائل کم شده است. به نظرتان جامعه‌ای که اعضایش تفکر انتقادی و تحلیلی ندارند، اما خوب نمره می‌گیرند، پیش‌رفت خواهد کرد؟ من دیگر نمی‌دانم.

تفکر انتقادیدانشگاه شریفدانشکده مهندسی شیمی و نفتتحلیل
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»، نشریۀ انجمن علمی-دانشجویی دانشکدۀ مهندسی شیمی و نفت دانشگاه صنعتی شریف / کانال تلگرام ما: https://t.me/dardaneshkadeh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید