شمارۀ ۹۲ | تفاوتهای دانشآموز با دانشجو | اشکان دماوندی
تفاوتهای دانشجو با دانش آموز چیست؟
حتماً ضربالمثل «هرکه بامش بیش، برفش بیشتر» را شنیدهاید. شما بهعنوان یک دانشآموز سابق و یک دانشجوی حاضر، هم بامتان بیشتر شده و هم برف روی آن بام. این موضوع برای شما مسئولیتها و وظایفی ایجاد میکند که با بام قبلی زندگیتان -دوران دانشآموزی- متفاوت است. شما باید با آگاهی بر این تغییرات و آشنایی با ویژگیهای جدید مختصبه دانشجوبودن، خود را آماده کنید تا بتوانید به بهترین شکل با چالشهای این دوره از زندگی و برفهای جدید این بام، روبهرو شوید. در این متن قرار است بخشی از این تفاوتها و ویژگیهای تازه را با هم بررسی کنیم.
استقلال در تحصیل
موضوعی که در بدو ورود به دانشگاه حس میکنید، استقلالی است که در تحصیل به دست میآورید. وقتی در مدرسه بودید، بهصورتکامل میدانستید در یک سال تحصیلی چه درسهایی را با چه معلمهایی دارید و بعد از روز اول مدرسه متوجه میشدید سر آن کلاسها با چه کسانی همکلاس هستید. در دانشگاه اما بهجز ترم اول، در باقی ترمها این شما هستید که باید انتخاب کنید چه درسی را با چه استادی بگذرانید و گاهی به دلایل مختلف پیش میآید که نتوانید درسی را با استاد مدنظر خود و یا اصلاً درس مدنظر خود را بردارید. این را بدانید که شما دیگر بهجای دانشآموختن، موظفبه جویاشدنِ دانش هستید. در اینجا وقتی سر کلاسی مینشینید، دیگر مطالب به شما تدریس نمیشود. معلم در مدرسه وظیفهاش این است که از صفر تا صد یک درس را به شما بیاموزد؛ ولی در دانشگاه اساتید موظف هستند تا در طول یک ترم مطالبی را به شما ارائه دهند. اینکه شما آن مطالب ارائهشده را یاد بگیرید یا خیر، برعهدهٔ خودتان است. اساتید، دروس را از روی کتابهای مرجع ارائه میدهند و این موضوع امکانی را برای شما فراهم میکند که با مراجعه به آن کتابها، خودتان مباحثی که برای فهم مطالب ارائهشده در کلاس لازم است، یاد بگیرید. بنابراین حتماً در طول این دوران، مهارت خودآموزی را در خود پرورش دهید. گاهی شما با تقویت این مهارت از نشستن در کلاس استاد، بینیاز میشوید و میتوانید در بعضی از کلاسها شرکت نکنید. برخلاف مدرسه در دانشگاه حضور در کلاسِ بعضی از دروس مانند دروس سرویس الزامی نیست.
همهچیز درس نیست!
در مدرسه بهعلت اینکه هدف، یادگیری کامل درسها بود، اگر یک فرد تکبعدیِ درسخوان میبودید، کارتان را بهراحتی جلو میبردید و گاهی به همین خاطر، درگیر رقابتهای سمیِ درسی میشدید؛ اما در دانشگاه دیگر اینطور نیست و اینجا رقابت بر سر معدل و رنک فایدهٔ خاصی ندارد. البته در زمینههای تحصیلی و پژوهشی همچنان میتوانید با همان رویهٔ تکبعدیِ خود موفق شوید؛ اما درنهایت در زندگی، همهچیز درسخواندن نیست و هدف این است که بتوانیم در تمامی ابعاد رشد کنیم. دانشگاه میتواند علاوهبر تحصیلات، محل مناسبی برای شروع رشد باقی ابعاد زندگیتان باشد. احتمالاً در زمان انتخاب رشتهٔ دورهٔ دبیرستان، این جملۀ «دَرست را بخوان و در کنارش فلانچیز را بعداً ادامه بده» را شنیدهاید. به همین دلیل، اینجا برای شما بسترهای مختلفی فراهم میشود تا در کنار تحصیل، به علاقههای خود در حوزههایی مثل هنر، ورزش، محیطزیست، ادبیات و... بپردازید و با این کار میتوانید علاوهبر مهارتهای سخت و علمی، مهارتهای نرم (Soft Skills) خود را نیز تقویت کنید.
آدمها و ارتباطات تازه
شما با ورود به دانشگاه، یک پله به بطن جامعهای که در آن زندگی میکنید، نزدیکتر میشوید. جامعهای که از انسانهای مختلف با ویژگیها و رفتارهای متفاوت تشکیل شده و ارتباط با اعضای دیگر آن برای یک زندگی مسالمتآمیز، ضروری است. در مدرسه بهعلت اشتراکاتی که بهسبب محیط جغرافیایی مشترک داشتید، خیلی به چالشهای عجیبوغریب در ارتباط با دیگران برخورد نمیکردید؛ اما در دانشگاه و این دانشکده ممکن است وارد حاشیه با افراد مختلف و حتی دوستان خود شوید که به این حواشی بهاصطلاح «دراما» میگویند. این حواشی بعضی اوقات بهخاطر شناخت ناکافی و اشتباه و گاهی هم بهخاطر شناختِ بیشازاَندازه از یکدیگر، پیش میآید. بنابراین سعی کنید در دوستیها و روابطی که با دیگران ایجاد میکنید، همیشه تعادل را رعایت کنید و در اعتماد به افراد، افراطوتفریط به خرج ندهید. اگر هم درگیر حاشیه شدید، قبلاز هرگونه اقدامی علیه شخص مقابل، سعی کنید با گفتوگو مشکل را حل کنید چون معمولاً با یک گفتوگوی منطقی، تمام مشکلات حلوفصل میشوند. در میان افراد جدیدی که اینجا با آنها آشنا میشوید، ممکن است ناگهان احساس کنید نیمۀ گمشدهٔ زندگیتان را پیدا کردهاید و در دوراهی گفتن یا نگفتن به شخص مقابل قرار میگیرید. قبلاز هر چیزی این مسئله را بدانید؛ حسی که دارید ممکن است صرفاً یک هیجان و بهخاطر شناخت ناکافی از طرف مقابل باشد. بنابراین ابتدا سعی کنید طرف مقابل خود را بشناسید تا از درستی یا نادرستی احساس خود مطمئن شوید. در صورت کسب اطمینان، توجه داشته باشید که مسائل احساسی را پلهپله و منطقی جلو ببرید و از تجربیات افراد مورداعتماد، استفاده کنید. درضمن، افراد زیادی به شما خواهندگفت در هر صورت ترم اول وقت این مسائل نیست؛ اما اگر از من میشنوید، دلِ آدمی زمان نمیشناسد!
کلامِ آخر
همهٔ شما با یک هدف یا رویایی برای رسیدن به اینجا تلاش کردهاید و وقتی واردش میشوید، گاهی میبینید مسیر پیشرویتان آن مسیر صاف و همواری نیست که در ذهن داشتید. بنابراین ممکن است کمی سردرگم شوید. نویسندهٔ همین متن، ترم قبل بهخاطر سردرگمیاش میخواست تغییررشته بدهد ولی در میانۀ کار، نظرش عوض شد. این حس سردرگمی از تفاوتهای مهم و اصلی مدرسه و دانشگاه است. شما دیگر دانشجو هستید و راهِ جوییدن دانش، ماجراجوییهای زیادی دارد و در یک ماجراجویی، تجربهٔ چنین حسی طبیعی است. حتی ممکن است بهخاطرش تصمیماتی بگیرید که شدت سردرگمبودنتان را بیشتر کند؛ اما مهم این است که در این مواقع خود را مدیریت کنید و بهجای ترس از اشتباهات، از آنها یاد بگیرید. از تجربیات دوستان، سالبالاییها و استادان خود استفاده کنید. همه این دوران و احساسات را گذراندهاند و شما هم پشت سر میگذارید. امیدوارم از ماجراجوییهای دانشگاه تجربه کسب کنید و خاطرات قشنگی با دوستانتان بسازید.