شمارۀ ۱۰۰ | خلاصهای از جلسۀ اول سلسلهجلسات نشست زنان موفق | حدیث خداپرست و فاطمه صالحی
با توجه به اهمیت حضور فعال زنان در دنیای مهندسی و ایجاد فرصتهای برابر در حوزههای حرفهای، آگاهیبخشی دربارۀ اثر مشارکت فعال زنان در این حوزهها امری ضروری است. در همین راستا شاخۀ بانوان «انجمن مهندسی شیمی ایران»، به میزبانی خانم دکتر «طیبه حمزهلویان» بهعنوان دبیر این شاخه از انجمن، سلسلهنشستهایی برای گفتوگو با زنان موفق ترتیب داده است. خانم دکتر «مریم پیر» میهمان نخستین جلسۀ این نشستها بودند. در ادامه بخشهایی از این گفتوگو آورده شده است.
خانم دکتر پیر دورۀ کارشناسیشان را در رشتۀ مهندسی شیمی در «دانشگاه شریف»، کارشناسی ارشد را در «دانشگاه علم و صنعت» و دکتری خود را در «دانشگاه پنسیلوانیا استیت (The Pennsylvania State University)» گذراندهاند. حوزۀ تخصصی ایشان در دورهٔ دکتری، کاربرد مواد کربنی در کاتالیستها و جذب سطحی بوده است. پس از آن ایشان دورۀ پسادکتری خود را در «دانشگاه MIT» گذراندند. در دورۀ پسادکتری زمینۀ کاری کلی ایشان مواد کربنی ذوبشده و راکتورهای مایکروفلوئیدی بود. ایشان پس از اتمام دورۀ پسادکتری فرصتهای شغلی متعددی داشتند که حضور در «شرکت Exxon Mobil» را انتخاب کردند و حدود هفت سال است که بهعنوان پژوهشگر ارشد در حوزۀ مواد پیشرفته، کاتالیست و حوزههای مرتبط با Materials فعالیت میکنند.
من خودم اگر به گذشته برگردم، خیلی بیشتر در فعالیتهای فراتر از درس شرکت میکنم، چه فعالیتهای علمی باشد و چه غیرعلمی در گروههای مختلف؛ چراکه یکی از چیزهایی که شما با انجام آن میتوانید خودتان را کشف کنید و بشناسید این است که بدانید چطور با دیگران کار میکنید و سبک رهبری (Leadership Style) شما چیست؟ این کارها معیار بسیار مهمی برای دانشجویان کارشناسی و حتی برای گرفتن پذیرش دکتری در اینجاست؛ اینکه ببینند در رزومۀ شما چقدر کارهای فوقبرنامه انجام دادهاید، چقدر خدمت به جامعه (Community Service) داشتهاید و نقش شما در این فعالیتها چه بوده است؟ آیا خودتان مبتکر بودهاید یا نه؟ نکتهای که باید بگویم این است که در ایران و در دانشگاهها موقعیتهای زیادی برای انجام این کارها وجود دارد و اغلب لازم نیست صبر کنید تا کسی دیگر شروع کند، خودتان مبتکر باشید. در حین انجام این کارها برای خودتان هم شبکهسازی میکنید و سابقهای میسازید و در طولانیمدت میتواند به شناخت خودتان کمک زیادی کند.
نکتهای که میخواهم تأکید کنم تا حرفم درست منتقل شود این است که مهارتهای فنی (Technical skills) اولین چیزی است که از شما دیده میشود. بنابراین برای پیداکردن فرصتهای شغلی و موفقیت، رزومۀ فنی شما بسیار اهمیت دارد.
در مورد مهارتهای نرم، لازم است به مهارت حل مسئله اشاره کنم. مثلاً برای استاد من در پسادکتری و دیگر جاهایی که دیدهام، مهارتهای حل مسئله اهمیت زیادی داشت؛ یعنی شما مشکلی که در دورۀ دکتری قرار بود حل کنید، چگونه حل کردید، چگونه به مسائل کوچکتر تقسیمش کردید و بهطور کلی در مورد موضوع چگونه فکر کردید؟ اینکه چطور به نتیجه رسیدید از اینکه دقیقاً روی چه چیزی کار شده، بیشتر اهمیت داشت. برای مثال از من نپرسیدند که یک مادۀ خاص چگونه ساخته شد؟ بلکه بیشتر توجهشان به این بود که چقدر زمان برای حل مشکلات صرف کردهام و وقتی با مشکلی مواجه شدم و نمیدانستم چگونه آن را حل کنم، چه اقداماتی انجام دادهام. بنابراین مهارتهای نرم بسیار مهم است.
دربارۀ ارتباطات باید گفت که ارتباطات فقط حرفزدن نیست و باید دوطرفه باشد. برخی چیزهای کوچک میتوانند تأثیر بزرگی روی ارتباطات انسانها داشته باشند. برای مثال وقتی میخواهید با کسی ارتباط برقرار کنید، سعی کنید به او بهخوبی گوش دهید و یک شنوندۀ خوب باشید. گوشکردن واقعی بسیار مهم است تا اینکه فقط سطحی به حرفهای او گوش دهید. در دنیای آکادمیک و حرفهای وقتی واقعاً گوش میکنید، متوجه میشوید طرف مقابل چه چیزهایی برایش مهم است و چه چیزی در ذهنش میگذرد و میتوانید به آنها اشاره کنید.
دومین نکتۀ مهم این است که باید بدانید با چه کسی صحبت میکنید. اطلاعاتی که میخواهید ارائه دهید را بسته به فردی که با او صحبت میکنید، کمی تغییر دهید. مثلاً اگر با یک استاد صحبت میکنید، اطلاعات دقیق و علمیتر بدهید. اگر با یک فرد عادی صحبت میکنید، باید خلاصه و ساده حرف بزنید. وقت بگذارید تا دربارۀ افرادی که میخواهید با آنها ارتباط برقرار کنید، چیزهایی یاد بگیرید تا بتوانید یک ارتباط سازنده ایجاد کنید. در دنیای آکادمیک و صنعت میگویند: «واحد پول (currency) آدمها را بفهمید.»؛ یعنی بفهمید چه چیزی به آنها انگیزه میدهد و محرکشان است. این باعث موفقیت شما و تمایل افراد به همکاری با شما میشود.
مورد دیگری که در دنیای صنعت، آکادمیک و زندگی بسیار مهم است، انعطافپذیری است. طی فرآیندهای مختلف تغییرات زیادی پیش میآید و شما باید بتوانید خودتان را وفق دهید و روحیۀ تابآوری داشته باشید. روی چیزی که انجامش تحت شرایط موجود درست نیست، پافشاری نکنید تا عقب نمانید و بتوانید به اهداف خود برسید.
معمولاً در موقعیتهای پسادکتری، استاد یک پروژه یا فاند دارد که شما برای آن اپلای میکنید و ارزیابی میشوید که آیا مناسب آن پروژه هستید یا نه. وقتی من وارد شدم، پروژهای مشخص وجود داشت که روی آن کار کنم و هدفم کار در یک زمینۀ خاص بود، ولی از من بهعنوان دانشجوی پسادکتری انتظار میرفت که شاخهها و جزئیات آن را خودم مشخص کنم. در واقع مثل دانشجوی دکتری نیستید که نیاز زیادی به راهنمایی استاد داشته باشید و انعطاف بیشتری دارید که روی ابعادی از پروژه که خودتان میخواهید تمرکز کنید، ولی مهم این است که یک هدف نهایی برای پروژه تعریف شده باشد. البته نمیخواهم بگویم که اصلاً استاد حمایت نمیکند؛ اما بخش عمدهای از کارها برعهدۀ خودتان است.
بااینحال من دوست داشتم در زمینههای دیگر هم کار کنم و نمیخواستم خودم را محدود به یک پروژه کنم. فرصتی که در دانشگاه MIT وجود داشت و حالا در بسیاری از دانشگاههای دیگر هم هست، این است که بهعنوان دانشجوی پسادکتری میتوانید با استادتان پروپوزال بنویسید. در واقع دانشگاه MITمرکزی به نام «MIT Energy Initiative» دارد که پروژههایی که در زمینۀ انتقال انرژی در آنجا فاند میگیرند، اکثراً از این مرکز هستند. نهایتاً یکی از پروژههایی که من روی آن کار کردم، از این مرکز بود.
یکی از چیزهایی که برای من در پسادکتری خیلی مفید بود، داشتن یک گروه بزرگ و خوب بود. وقتی افراد خوبی اطرافتان باشند، بسیاری از اوقات لازم نیست که از ابتدا همهچیز را بدانید؛ میتوانید از آنها سوال کنید. بسیاری از پروژههای ما گروهی بودند، یعنی چهار یا پنج دانشجو با هم کار میکردند. به همین دلیل کار در آن زمینۀ جدید برای من خیلی سخت نشد چون افرادی غیر از استاد بودند که به من کمک کنند.
میتوانم بگویم که من یک زمینۀ جدید به گروه معرفی کردم که شاید چیزی بود که استادم تا به حال روی آن کار نکرده بود. این را میگویم تا تأکید کنم که خودتان را محدود نکنید. شما بهعنوان یک دانشجوی پسادکتری این امکان را دارید که به استاد پیشنهاد بدهید. برای انجام کارهایی که واقعاً به آنها علاقه دارید، پیشقدم شوید و دنبال فرصتهایی باشید که بتوانید چیزی که دوست دارید را دنبال کنید.
برای ورود به شرکتهای بزرگ، نکتۀ مهمی که باید مدنظر داشت، میزان قدرت آکادمیک و علمی شماست؛ از نمرات درسی گرفته تا تعداد مقالاتی که نوشتهاید، دانشگاهی که در آن تحصیل کردهاید و اساتیدی که با آنها کار کردهاید و شبکهسازی همگی اهمیت دارند.
صادقانه در مورد من کار با استاد شناختهشدهای در دانشگاه MIT کمک زیادی کرد. شرکتهای بزرگ معمولاً به دانشگاهها مراجعه میکنند با دانشجویانی که توسط استادان معرفی شدهاند یا رزومهشان را ارسال کردهاند، در دانشگاه مصاحبه میکنند؛ البته این تنها بخشی از مسیر است. بخش دیگر شامل مصاحبۀ حضوری در محل شرکت است که معمولاً در یک یا دو روز انجام میشود. در این مرحله شما از نمرات و مقالات و سایر معیارهای اولیه عبور کردهاید و حالا وارد مرحلهای میشوید که باید با اعضای تیم صحبت کنید تا اطمینان یابند که میتوانند با شما همکاری کنند و کارکردن با شما راحت است یا نه؛ چون پروژهها همیشه تیمی هستند و حداقل پنج تا ده نفر در آنها حضور دارند. ترکیبی از همۀ این عوامل به من کمک کرد تا بتوانم آن موقعیت را به دست آورم.
چون من در زمینۀ آکادمیک (یعنی برای شغل دانشگاهی) و صنعت اپلای کرده بودم، همیشه یک شام قبل از روز مصاحبه وجود داشت که ترکیبی از افراد باتجربه و جوانتر در آن حضور داشتند. هدف از این شامها مطرحکردن سوالات غیرتکنیکال بود تا بفهمند جدا از کار، شما بهعنوان یک انسان چگونه هستید و چه چیزهایی برایتان مهم است. در واقع این موضوع مشخص میکند که شما در کار هم چطور عمل میکنید. البته به شما هم این فرصت داده میشود تا با افرادی که در آنجا کار میکنند، آشنا شوید.
یکی از موارد جالب این بود که برایشان اهمیت داشت که چقدر خانواده برایتان مهم است. بهطور غیررسمی دربارۀ تفریحات و زندگی بیرون از کار صحبت میکردند؛ مثلاً اینکه کجا دوست دارید زندگی کنید. من تا حدی احساس کردم که بخشی از این فرایند برای بررسی برنامۀ طولانی مدت شما بود تا بفهمند که آیا تمایل دارید طولانیمدت آنجا بمانید و با آنها کار کنید یا نه؟
چیزی که من اینجا مشاهده کردهام این است که این تعصب خیلی کم وجود دارد. وقتی شما برای مصاحبه میروید، چه برای پسادکتری و چه برای کار، معمولاً قبل ازاینکه پیشنهاد کار به شما داده شود، از شما دربارۀ خانواده و اینکه فرزند دارید، سوال نمیشود. چون نمیخواهند این مسئله روی تصمیمشان تأثیر بگذارد. یک قانون نانوشته وجود دارد که بهتر است این مسائل وارد تصمیمگیری نشود، مگر اینکه در صحبتهای غیررسمی مطرح شود.
من خودم هرگز احساس نکردهام که این موضوع در روند مصاحبه یا استخدام تأثیر داشته باشد. اگر خانواده دارید، مطمئناً دوست دارند که کمک کنند و شرایطی را برایتان فراهم کنند که بتوانید با خانوادهتان باشید، اگر واقعاً شما را بخواهند. ولی خود شما، شخصیتتان و دستاوردهای فنیتان همیشه حرف اول را میزنند.
براساس تجربۀ من برای مهاجرت به آمریکا، اگر رزومه و مقالات اکادمیک خوبی داشته باشید، میتوانید اقدام کنید؛ اما برای کار مستقیم بین ایران و آمریکا، تا زمانی که مشکل ویزا و اقامت حل نشده باشد، بسیار سخت است. برای خودم هم این مسئله وجود داشت. پیداکردن کاری که میخواستم و شرکتی که میخواستم تا زمانی که اقامت و ویزا مشکل داشتند، نمیگویم که ناممکن بود، ولی دشوار بود. بنابراین مهاجرت کاری بدون حلشدن مشکل ویزا و اقامت بسیار سخت است و ترجیح میدهم اگر رزومۀ آکادمیک خوبی دارم، آن را در اولویت قرار دهم.
توضیحات تـکمیلی:
میتوانید از طریق این لینک ویدیوی کامل این جلسه را مشاهده کنید.