شمارهٔ ۹۱ | اخبار محیط زیستی؛ در تالاب میانکاله چه میگذرد؟ | هلیا سرلک
تذکر: اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که اخبار محیطزیستی برایتان فاقد اهمیت است و میگویید: «ای بابا! حالا چی سرجایش است که کوه و دریا بخواهند سرجایشان بمانند؟» از شما میخواهیم ظهر امروزی که این متن را خواندید به یاد آورید. امروز چقدر از گرما عذاب کشیدید و چه زیربغلها که خیس نشد. همانا که کوچکترین تغییری در معادلات محیطزیستی اثرات شگرف دارد. آیا ایمان نمیآورید؟! (مسئولیت وقوع بارشهای موسمی و خنکشدن موقتی هوا هنگام خوانش این متن تماماً برعهدۀ خواننده است!)
اگر کانال «گروه دوستداران محیطزیست شریف» را دنبال کرده باشید، احتمالاً خبر راهاندازی دوبارۀ «پروژۀ پتروشیمی میانکاله» به چشمتان خوردهاست؛ اگر هم نه، از کانالهای خبر فوری، پروکسی، کانفیگ، دانلود فیلمهای فاخر و... چیزهایی به دستتان رسیده؛ اگر هم نه که، رو سر بنه به بالین، تنها ما را رها کن! در این بخش قصد داریم ابتدا به معرفی منطقۀ میانکاله و تاریخچۀ پروژۀ پتروشیمی میانکاله و سپس به بررسی انتقادات واردبه این پروژه بپردازیم. پیش از آن بد نیست نگاهی به تعاریف زیر بیندازید تا بهانهای برای بهکتفگرفتنِ این صفحه بهدلیل مواجهه با کلمات یا اصطلاحات ناملموس نداشته باشید!
بوتولیسم: آنچه که نمیگذارد عضله منقبض شود. آنچه که توسط زیبارویان به چهره تزریق میشود.
فلات قاره: همان قسمت از دریا که زیر پایمان یکهو خالی میشود.
روش MTP: روشی که متانول را به پروپیلن تبدیل میکند. (اگر نمیدانستی یعنی رشتهات میمشیمی یا نفت نیست!)
کلاستریدیوم: نوعی اسم خاص برای باکتریها؛ مورداستفاده برای خطاب بعضی دوستان صمیمی.
معرفی تالاب
تالاب میانکاله واقعدر استان مازندران، ۱۲ کیلومتری بهشهر که به «بهشت پرندگان» معروف است. علاوهبر اینکه نوعی استراحتگاه بین راهی پرندگان مهاجری چون فلامینگو، پلیکان، عقاب دریایی، چارخو و... تلقی میشود، محل تخمگذاری و زیستگاه اصلی بسیاری از ماهیان دریای خزر چون کپور، کفال و ماهیان خاویاری و حتی پستانداران درمعرضخطری چون فک خزری است و از سال ۱۳۴۸ بهعنوان منطقۀ حفاظتشده، تعیین شدهاست. این تالاب هماکنون با عناوین «پناهگاه حیات وحش»، «تالاب بینالمللی» و «ذخیرهگاه طبیعی زیستکره» تحت حفاظت سازمان محیطزیست قرار دارد.
تاریخچۀ پروژه
طرح پروژۀ پتروشیمی میانکاله به قبل از انقلاب ۵۷ برمیگردد که بهدلیل مشکلات زیستمحیطی متوقف شد؛ اما در سال ۹۹ به پیشنهاد وزارت نفت با هدف ایجاد زیرساختهای لازم برای رفع نیاز صنایع پاییندستی پتروشیمی و اشتغالزایی، تصویب شد. ساخت این مجتمع پتروشیمی اواخر اسفند ۱۴۰۰ آغاز شد که بهدنبال اعتراضات گستردۀ فعالان محیطزیست، کلنگزنی این منطقه دوباره متوقف گردید. همزمان با گسترش دامنۀ اعتراضات به پروژۀ میانکاله، اختلاف میان مسئولان بالادستی، شدت گرفت و باوجود صدور حکم قضایی برای توقف پروژه تا مشخصشدن نتیجۀ نهایی، بخشی از فعالیتهای احداث آن بهطورشبانه ادامه داشت و حالا در تیرماه سال ۱۴۰۲، پیمانکار اجرای طرح پتروشیمی میانکاله با فنسکشی عرصۀ ۹۰ هکتاری واگذارشده در مراتع حسینآباد بهشهر، علامت زنگ خطر را بار دیگر برای فعالان محیطزیست بهصدا درآورد. احتمال دارد در اولین فرصت غفلت، عملیات آغاز شود و آنگاه است که بازگشت، بسیار دشوار خواهدشد.
بررسی انتقادات وارد بر پروژه
این پروژه در قدم اول مانند اغلب پروژههای سرمایهگذاری، برای تأمین زمین موردنیاز اقدام کرد و بعد از گذشت شش ماه، موافقتهای لازم را گرفت. زمینی که عرضه شده، جزو اراضی ملی است و سند آن به نام دولت و به شرکت «توسعه و عمران اراضی کشاورزی» واگذار شدهاست و دارای مراتعی واجد پروانۀ چرای دام بوده و عملاً واگذاری عرصه جهت اجرای طرحهای غیرکشاورزی وجاهت قانونی ندارد؛ حتی اگر طی روالهای قانونی هم ممکن باشد، روال قانونی آن تاکنون طی نشده!
آلودهشدن آب خزر نگرانکنندهترین موضوع فعالان محیطزیست در صورت اجرای پروژه است. با توجه به بررسیهای انجامشده توسط پژوهشکدۀ اکولوژی دریای خزر، امکان ارسال پسماند از عمق ۲۵ متر و فاصلۀ ۲۰ کیلومتری از ساحل وجود ندارد و حتی اگر این امکان وجود داشته باشد، بهدلیل وضعیت چرخش آب در این منطقه و شیب ملایم فلات قاره، امکان کنترل آلودگی وجود ندارد. این امر منجربه انباشتهشدن تدریجی این پسماندها در منطقه و بههمخوردن اکوسیستم کل منطقه در کوتاهمدت میشود. فراهمشدن شرایط بیهوازی در آبهای تالاب و تولید سم بوتولیسم توسط باکتری کلاستریدیوم که معمولاً در خاک یافت میشود، مرگومیر پرندگان آبزی و کنارآبزی تالاب را بهدنبال خواهدداشت. با توجه به موارد گفتهشده، استقرار هیچ نوع فعالیت صنعتی آلودهکنندۀ محیطزیست در این منطقه توصیه نمیشود.
یک جنبۀ پرتناقض دیگر این موضوع، توجیه علمی نداشتن بحث اشتغالزایی پروژه است. اینطور که گفته شده پس از بهرهبرداری کامل پروژه، میزان اشتغالزایی در حدود ۳۶۰ نفر است؛ درحالیکه بر اساس پروانههای چرای دامِ موجود در عرصه، حداقل ۷۰ پروانۀ چرای دام و هر کدام دارای حداقل دو الی سه دامدار و چوپان است و علاوهبر بیکارشدن دامداران، صیادان فعال در آن منطقه هم قادر به صید ماهی نخواهندبود. درواقع از تبعات دیگر این پروژه، بیکارشدن چند صد نفر در بخش خصوصی مقابل اشتغالزایی ۳۶۰ نفر دیگر خواهدبود!
نکتۀ بعدی که سؤالات زیادی درپی داشته، این است که چرا باید ۹۰ هکتار زمین برای تولید ۴۷۰۰۰۰ تن پروپیلن واگذار شود درحالی که در استانهای دیگر در عرصههای هفت هکتاری ظرفیت تولید ۱۶۵۰۰۰۰ پروپیلن وجود دارد؟! از طرفی در این طرح چیزی که مدنظر سرمایهگذار میباشد، تولید پروپیلن از متانول با روش MTP است؛ یعنی در مرحلۀ اول استفاده از گاز طبیعی بهعنوان خوراک اصلی برای تولید متانول و در مرحلۀ دوم، تولید پروپیلن از متانول؛ آن هم در شرایطی که سیاست وزارت نفت استفاده از متانول مازاد است و طبق گزارشات تا سال ۱۴۰۴ متانول مازاد در کشور به ۲۳ میلیون تن خواهدرسید. علیرغم وجود متانول مازاد در کشور، این طرح منطق قابلقبولی برای اجرا در مازندران ندارد؛ چراکه هم متانول مازاد در جنوب کشور موجود است و هم اگر تولید پروپیلن ضروری باشد، منطقیتر آن است که مکان اجرای پروژه در استانهای جنوبی واقع شود؛ نه در استان مازندران که هیچ منبع ذخیرۀ متانولی ندارد. همچنین پروپیلن تولیدی درصورتی اهمیت دارد که مشتقاتی از آن تولید شود؛ در غیر این صورت پروپیلن قابلیت صادرات و مصرف هم ندارد. اینگونه میشود که طبق طرح پروژه، علاوهبر صرف هزینههای گزاف، انتقال با خط لولۀ بیشاز ۲۰۰ کیلومتری به شهر دامغان، سطح وسیعی از اراضی کشاورزی و منابع طبیعی و جنگلی را نابود میکند!
همچنین تولید پروپیلن در شمال کشور با اهداف صادراتی هم توجیهپذیر نیست. هزینۀ انتقال محصولات تولیدشده بسیار بالا خواهدبود. برای این منظور، پروژه باید به جنوب کشور منتقل شود.
نسخهٔ درمان
این فکر که امیدی به نجات این سرزمین کم آب بهواسطۀ حکمرانی نادرست، با هیرکانی نصف شده و زاگرس درحالمرگ وجود ندارد، درست نیست. هدف از شرح حال رفته بر این سرزمین، نه مرثیهخوانی برای آن است؛ بلکه برعکس، معتقدیم تا آن دم که زندگی هست، امید هم هست. باور کنیم هنوز میتوان طبیعت ایران را نجات داد؛ اگر و تنها اگر مطالبهگرانی قوی باشیم و درمقابل مافیای آب و خاک و برخی مسئولین قانونگریز با هر پشتوانهای سکوت نکنیم. بنگریم که از سکوت حاکم بر فعالیتهای مدنی تا همینجا هم مافیا چه سودها که نبردهاست. این تنها نسخۀ درمان و نجات ایران است که با امید و اراده، شدنی است.