تقویمها گفتند | آرمین کوچکیپور
در یکی از زمستانهای سرد ۱۶ دسامبر ۱۷۷۰، در شهر کوچک بن، کودکی چشم به جهان گشود که قرار بود صدای جاودانگی را در گوش جهان طنینانداز کند؛ «لودویگ فان بتهوون»، نابغهای که نامش همواره هممعنای موسیقی، قدرت روح انسان و شکوه هنر باقی مانده است.
بتهوون از دل رنج و سکوت، سمفونیهایی آفرید که روح آدمی را به اوجهای ناشناخته میبرد. او در زمانهای زیست که جهان با تلاطم انقلابها، جنگها و تحولات اجتماعی دستوپنجه نرم میکرد؛ اما صدای او حتی در میان هیاهوی تاریخ، طنین دیگری داشت؛ صدای آزادی، انسانیت و امید. او نهتنها برای زمان خود، بلکه برای قرنها بعد نوشت؛ برای قلبهایی که شاید هنوز تپیدن را در ضربآهنگ زندگی نیاموخته بودند.
بتهوون در میان سایههای زندگیاش –بیماری، تنهایی و ناشنوایی– از هنر خود پلی ساخت که فراتر از مرزهای جسم و زمان است. چه کسی میتواند «سمفونی نهم» او را بشنود و لرزش شورانگیز «سرود شادی» را در اعماق جان حس نکند؟ اثری که بر پایهٔ شعری از «فریدریش شیلر» ساخته شد و آرمانیترین پیام بشری را در خود نهفته دارد؛ برادری، اتحاد و شادی. بتهوون با این اثر نهتنها موسیقی را متحول کرد؛ بلکه رویای یک جهان بهتر را در قالب نتها به بشریت هدیه داد.
او در جهانی سکوت، صدایی آفرید که زمین و آسمان را درنوردید. زادروز بتهوون تنها یادآور تولد یک موسیقیدان نیست؛ بلکه جشنگرفتن پیروزی روح انسان بر محدودیتهاست. او به ما آموخت که حتی در تاریکی، میتوان نوری جاودانه آفرید و حتی در سکوت، میتوان جهانی را به وجد آورد.
دوست دارم این روز را نهتنها به نام او، بلکه به نام اراده، خلاقیت و عشق به هنر گرامی بداریم؛ چراکه بتهوون بیش از یک موسیقیدان، معجزهای از جنس انسان بود.