شمارۀ ۱۰۷ | روایتی از مسیر گفتوگوی نشریۀ دردانشکده با اساتید | سنا نجفی
در یک سال گذشته بهرغم حضور اندکم در فضای فعالیت دانشجویی دانشکده، حرفهای زیادی از مشکلات فعالین دانشجویی تا مسائل آموزشی دانشکده شنیدم. حرفهایی که اغلب پشت درهای بسته میمانند و جایی برای گفتهشدن پیدا نمیکنند. گلهها و شکایتها، ترسها از عواقب حرفهای زدهشده یا نشده. این شماره نتیجۀ آمدوشدهای یکسالۀ ماست و قصد دارم چکیدهای از آنچه در پشتپردۀ این شماره اتفاق افتاد را در اینجا بازگو کنم تا مخاطبانمان بدانند این شماره از دل چه کشمکشها و دغدغههایی شکل گرفته است.
نقطۀ آغاز
تابستان سال گذشته تمرکز نشریه بر پرداختن به موضوعات آموزشی دانشکده بود. در شمارۀ ۹۹ به بررسی عملکرد دستیاران آموزشی پرداختیم و مشکلاتی نظیر نبود معیار شفاف در انتخاب و ارزیابی آنها را مطرح کردیم. در همان شماره، نگاهی داشتیم به وضعیت طرح کوآپ در دانشکدهمان.
شمارۀ ۱۰۰ نیز با همراهی جمعی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی، چالشهای چهار گرایش ارشد م.شیمی را بررسی کردیم و به دو موضوع کلیدی پرداختیم؛ اول، کمبود نیروی آموزشی از جمله استاد و دستیار آموزشی و دوم، معضل کمبود دروس اختیاری. در ادامه، در شمارۀ 103 نیز به همان منوال به بیان مشکلات سه گرایش م.نفت پرداختیم.
در پی انتشار این مطالب، پیشنهادات و انتقاداتی از سوی برخی اساتید مطرح شد؛ ازجمله پیشنهاد دکتر خلیلی مبنیبر اختصاص یک شماره برای انعکاس دیدگاههای اساتید که نقطۀ آغاز شکلگیری این شماره بود.
روایات ناگفته
ماجرا البته به شمارههای تابستان گذشته ختم نمیشود. ایدۀ بازتاب نگاه اساتید نسبت به مشکلات دانشکده و دانشجویان، پیش از انتشار شمارۀ ۹۱ نیز مطرح شده بود. این روایات، تجربههای تیم قبلی نشریه است که با ما به اشتراک گذاشتهاند. در آن زمان، در جریان صحبتهایی با دکتر بزرگمهری، دکتر جمشیدی و دکتر سعادتمند، تلاش شد گفتوگویی دربارۀ مشکلات آموزشی شکل گیرد. پیشنهاد مصاحبهای گروهی با حضور اعضای هیئترئیسه نیز داده شد که به دلایل مختلف اجرایی نشد؛ از عدمتمایل برخی اساتید گرفته تا تردیدهایی دربارۀ عمومیشدن این گفتوگوها و حتی تداخل با تعطیلات دانشگاه.
اما همین روند منجر به شکلگیری چند جلسه گفتوگو شد که شامل صحبتهای شنیدنی، نگاههای متفاوت و البته سکوتهایی بود که مانع از انتشارشان در نشریه شد. دلیل این امر آن بود که بیان چنین دیدگاههایی تنها ازجانب یک استاد کافی نبود و میتوانست برداشتهایی ناقص یا سوءتفاهمهایی ایجاد کند. بهجای آن، پیشنهاد شد طیف وسیعتری از اساتید وارد گفتوگو شوند و حتی ایدۀ راهاندازی نشریهای مستقل ازسوی اساتید نیز مطرح شد تا توسط یکی از اساتید جوان دانشکده پیگیری و منتشر شود. این موضوع به جلسات هیئترئیسه رسید؛ اما بهرغم گذشت بیش از دو سال به مرحلۀ اجرا نرسیده است.
بااینحال، تعامل در فضای آکادمیک محدود به وجود نشریه نیست. جلسات هیئترئیسه با دانشجویان با موضوع بیان و شنیدهشدن دغدغههای دو طرف، یکی از راهکارهاست که نمونههایی از آنها به شکلهای دیگری در چند سال گذشته نیز برگزار شدند؛ اما سؤال اینجاست که آیا این جلسات به نتیجه یا تغییری ملموس منجر شدند؟
در جمعهای دانشجویی، وقتی صحبت از اساتید میشود، لحن غالب یا نارضایتی است یا طنز و کنایه. در گفتوگو با اساتید ماجرا شکل دیگری پیدا میکند. دانشجو متهم به نمرهپرستی است، یادگیری برایش چندان ارزشی ندارد. وقتی دغدغهها را با اساتید مطرح میکنی، پاسخهایی میشنوی که گاه دقیق و پیچیدهاند و گاه با چرخشهایی عجیب، توپ را دوباره در زمین خودت میاندازند. گفتوگو تمام میشود؛ اما اغلب نه فقط پاسخی نگرفتهای، بلکه گیجتر از قبل روانۀ ادامه حیات دانشجوییات میشوی.
ماحصل تلاشها
پیگیریهای شمارهای که درحالحاضر به دست شما رسیده، از اواخر تابستان سال گذشته آغاز شده است. در این مدت، ایدهها و راههای مختلفی را برای دریافت نظرات اساتید آزمودهایم؛ هرچند گفتن تمام جزئیات از حوصلۀ این متن خارج است.
دغدغۀ ما دستیابی به دیدگاهی جامع از سیستم آموزشی و تأکید ما بر «تعدد پاسخها» بود. در گام اول، ایمیلی عمومی برای تمامی اساتید ارسال کردیم و از آنها خواستیم یادداشتی بنویسند یا در گفتوگویی شرکت کنند. پس از مدتی و بدون دریافت پاسخی قابلتوجه، ایمیل دومی شامل یازده سؤال مشخص برای تعداد محدودی از اساتید، ارسال کردیم. بهصورت حضوری نیز راهی دفتر تعدادی از اساتید شدیم تا آنها را به نوشتن یادداشت یا گفتوگو دعوت کنیم؛ اما چندان موفقیتآمیز نبود.
ابتدای کار، ایدۀ ما دریافت یادداشتی از اساتید بود تا نقطهنظراتشان را حول مسائل بررسیشده بیان کنند؛ اما در این امر مغلوب ماندیم. راههای دیگری مثل طراحی پرسشنامه یا نظرسنجی نیز توسط تحریریه مطرح شد و ساعتها در مورد هر روش صحبت شد تا بتوانیم خروجی بهینهتری داشته باشیم؛ اما به دلایل مختلف به همان مصاحبه برگشتیم. در نهایت با سه نفر از اساتید مصاحبه کردیم و تنها یک یادداشت دریافت کردیم. از میان حدود سی عضو هیئتعلمی، چهار بازخورد مکتوب، ماحصل تمام این تلاشها بود.
مابین این پیگیریها، صحبتهای کوتاهی با تعدادی دیگر از اساتید داشتیم، بیشترین بازخورد مربوط به طرح جلد شمارۀ 100 نشریه بود؛ تصویری که برخی آن را نامناسب و توهینآمیز دانستند. بااینحال هدف ما از آن طرح جلد، نشاندادن معضل کمبود استاد بود و نه زیرسؤالبردن توانمندیهای اساتید حاضر. بازخورد دیگر مربوط به معضلاتی چون سیگارکشیدنهای مکرر بود. اینکه چقدر فضای جلوی دانشکده را دود سیگار گرفته است، با اینکه بیارتباط به بحث آموزش است؛ اما پیشتر دربارۀ این معضل مطلبی محیطزیستی در شمارۀ 94 نشریه منتشر شده و در یادداشتی در کانال نشریه نیز به این موضوع پرداختهایم. از ما چه کاری بر میآید جز نوشتن؟
ای کاشهایی در ذهنم تکرار میشوند. ای کاش بهجای تمرکز بر جلد و صحبت چندباره از آن، در مورد محتوای نوشتهشده در شمارهها به مباحثه مینشستیم. ای کاش وقتی ایمیل شماره را برای اساتید فرستادیم، پاسخهای بیشتری دریافت میکردیم که باب گفتوگو را باز کند.
حالا به نظر میرسد برای مشکل سیگار چارهای اندیشیده شد. جلوی دانشکده در محل نشستن دانشجویان گلدان گذاشتهاند. بماند که گلدان هم که باشد افاقهای نمیکند و سیگارها دود میشود و میرود در چشم گلدانها. شاید پسفردا چند گلدان هم جای ما گذاشتند که یکوقت دودی در چشم این دانشکده نشویم.
تمام ناتمام
ما نه بیخطا هستیم، نه طلبکار. سهم ما از اتاقهای دانشکده هم سرزدن گاهوبیگاه به دفتر کیمیاست که گاهی از تعدد افراد، جایش برای اعضایش هم تنگ میشود. دردانشکده روایت میکند، ثبت میکند، میپرسد، نقد میکند و زنده نگه میدارد و باید اعتراف کنم که گاهی هم تند رفتهایم، گاهی جا ماندهایم، گاهی دیر نوشتهایم یا اصلاً ننوشتهایم! ما فقط باور داریم که سکوت، هیچ مسئلهای را حل نمیکند. نمیخواهیم فقط گله کنیم از طرحهایی که به هر دلیلی به نتیجه نرسیدند. میخواهیم از واقعیتی حرف بزنیم که اگر امروز دربارهاش ننویسیم، فردا هم تغییری نخواهد کرد.
شاید بتوان بهانه آورد. از مشغلههای زیاد اساتید تا بیاعتمادی به فضای عمومی، از فرسودگی محیط آموزش تا ازبینرفتن انگیزهها؛ اما مسئلهای که نمیتوان از آن عبور کرد، شکافی است که سالهاست در روابط استاد و دانشجو شکل گرفته و ظاهراً نهتنها ترمیم نمیشود، بلکه عادی و پذیرفته شده است. سؤال مهم این است که نقطۀ شروع اصلاح باید از کدام سو باشد؟ ازسوی دانشجویانی با عمر کوتاه در دانشگاه؟ یا ازسوی اساتیدی که دههها در فضای دانشگاه زیستهاند و نقش بیشتری در ساختار آموزشی ایفا کردهاند؟ در نتیجۀ صحبتها با اساتید مختلف به پاسخ واحدی نرسیدیم؛ اما همه پذیرفتیم که گفتوگو ضرورت دارد؛ حداقل بهعنوان مقدمهای برای اصلاح.
مسئولیت ترمیم این شکافها، بر دوش هر دو طرف است، خودمان را جای یکدیگر بگذاریم و دغدغهها را بشنویم. ضمن سپاس از اساتیدی که دعوت ما را پذیرفتند، خوانندۀ مطالب ما هستند یا با ما به گفتوگو نشستهاند، امیدوارم این شماره در ادامۀ شمارههای گذشته و در پس شمارههای آینده، بتواند سهم کوچکی در بازسازی این پل ارتباطی ایفا کند.