ویرگول
ورودثبت نام
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

خواندن این مطلب جرم است

تقویم‌ها گفتند | مژگان مقیمیان

الهه محمدی و نیلوفر حامدی
الهه محمدی و نیلوفر حامدی

یک پاییز، یک زمستان، یک بهار و حالا نیمی از دومین ماه تابستان؛ حدود ۱۱ ماه از آن روزهای سیاه می‌گذرد. از آن روزهایی که گورستان آیچی سقز، پیکر بی‌جان مهسا امینی را در خود جای داد. پس از سی‌صد و اندی روز از چه می‌توان نوشت؟ از تک‌فریم در آغوش‌گرفتن پدر و مادر مهسا در راهروی سرد و بی‌روح بیمارستان یا از قاب کج روی مزارش که نامش را یدک می‌کشید؟ از هر کدام می‌شود داستان‌ها روایت کرد. می‌توان رمان‌ها نوشت. اصلاً آن تک‌فریم، نقطۀ اکسترمم یک درام است؛ ولی من می‌خواهم پس از ۱۱ ماه، به‌بهانۀ روز خبرنگار از الهه و نیلوفر بنویسم. از آن‌ها که بیش از سی‌صد روز از عمرشان را پشت آن دیوارهای بلند گذرانده‌اند و در حال سپری‌کردن یازدهمین ماه بازداشت موقتشان هستند.

فکرش را بکن؛ دو انسان را با اینکه ماه‌ها از تمام‌شدن بازجوییشان می‌گذرد، در بازداشت موقت نگه داشته‌اند. به چه اتهامی؟ به اتهام «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام». حتماً خودشان هم می‌دانند آنچه به شما نسبت می‌دهند، اتهاماتی بی‌پایه است؛ اما می‌خواهند بگویند ما می‌توانیم کسانی که صدای بی‌صدایان بودند را به بند بکشیم و خاموش کنیم. می‌خواهند بگویند شما را چه به درد مردم؟ شما را چه به نشان‌دادن محرومیت‌ها؟ شما را چه به روایت تبعیض‌ها؟

همان روزی که احتمالاً اسم الهه یا نیلوفر را از پشت بلندگو می‌خوانند، دوباره چادر زندان را به سرشان می‌کشند، سوار آن ون زشت سبزرنگ می‌شوند و مسیر ملتهب بزرگراه چمران را رد می‌کنند تا به دادگاهی برسند که اسمش انقلاب است و رسمش؟! چه می‌توان گفت؟ سی‌صد روز زندگی را از آن‌ها دریغ کردند و با این حال، الهه با شجاعت تمام در دادگاه، چشم‌درچشم آن‌ها گفت: «افتخار می‌کنم که در کنار مردم ماندم تا صدایشان باشم.»

آن‌ها چه می‌دانند شما زنان شجاع، در پشت آن میله‌های زندان هم بلدید بخندید. بلدید نور را از آن دیوارهای سخت و بلند عبور دهید. بلدید زندگی کنید و هنوز زیبا باشید؛ زیبا و استوار. آیندگان، آنان که تاریخ این روزها را می‌خوانند، از اندیشه‌های نیکی که در شعبه‌های این دادگاه محاکمه شدند، مبهوت خواهند شد و بعد با خود خواهند گفت: «کدام انقلابی با فرزندان پاکش چنین می‌کند که حکومت آن روزها کرد؟»

الهه و نیلوفر عزیز، سی‌صد روز از ماندنتان پشت آن دیوارهای بلند گذشت. حالا کمی بیشتر یا کمتر که فرقی نمی‌کند. سنگینی این ثانیه‌ها که وزنش به سال می‌رسد، با چند روز بالا و پایین، سبک‌تر نمی‌شود. می‌خواهم بگویم در این سی‌صد روز، در پس دیوارهای بلند و تاریک آن زندان، شجاعت تکثیر شده‌ است. شما دربند ناعدالتی هستید اما بگذار بگویم که این بیرون، هزاران الهه و نیلوفر دیگر ایستاده‌اند. ما صدای شما هستیم و افتخار می‌کنیم که الهه را داریم، نیلوفر را داریم و دیگر خواهران و برادران دربندمان را. ما هم مثل شما رویای آزادی داریم؛ زیرا آموختیم که رنج‌هایمان را به رویاها گره بزنیم.

روز خبرنگار بر شما که درهای بستۀ آزادی را گشودید، مبارک!


خبرنگارروز خبرنگارالهه محمدینیلوفر حامدیمهسا امینی
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»، نشریۀ انجمن علمی-دانشجویی دانشکدۀ مهندسی شیمی و نفت دانشگاه صنعتی شریف / کانال تلگرام ما: https://t.me/dardaneshkadeh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید