شمارۀ ۹۰ | داستان تغییررشتهایهای مهندسی شیمی و نفت در چند سال اخیر
زندگیکردن در ایران و قرارگرفتن در سیستم آموزشیای که فاصله و ارتباطش با محیط دانشگاه مانند فاصلۀ قعر دره تا قلۀ کوه است، منجر میشود که خیلی از ما با تصور علاقهداشتن به رشتهای خاص، وارد دانشگاه شویم و بعد ببینیم که تصور ما و واقعیت، فرسنگها فاصله داشتند. اینجاست که احتمالاً فکر تغییر رشته به سرمان میزند و دروغ چرا؟ اقدام به آن معمولاً ترسناک به نظر میآید. برخی اوقات هم فکر میکنیم که برای چنین تصمیمی دیر شده. از طرف دیگر هم برخیهایمان از همان ابتدای کار میدانیم جای ما اینجا نیست و نیاز داریم قوانین را درست بخوانیم تا در مسیر دلخواهمان قرار بگیریم. مشاهدۀ چندین مورد از این اتفاقات مخصوصاً در رشتههایی مثل مهندسی شیمی و نفت که معمولاً تصور عمومی قبل ورود به دانشگاه از آنها با واقعیتشان فاصلۀ قابلتوجهی دارد و همچنین در دانشکدهای مثل دانشکدۀ ما که متاسفانه ثابت شده علاقه را در نطفه خفه میکند و با روند سختگیرانه و بهروزنشدهاش حتی دوستدارانش را از خود میراند، منجر شد تا به سراغ چند سال بالایی که از دانشکدۀ ما به رشته و دانشکدههای دیگری رفتهاند، برویم و تلاش کنیم تا تجربیات آنها را به اشتراک بگذاریم. چهبسا که افزایش آگاهی در این زمینه، کمکی برای افرادی باشد که به دنبال تغییر مسیر خود هستند.
در این یادداشت قرار است برایتان دربارۀ تغییر رشتهام از مهندسی شیمی به مهندسی صنایع بگویم.
از همان اول قصد اپلای داشتم و فرصتهای شغلی رشتهام در خارج کشور، برایم از هر چیزی مهمتر بود. مهندسی شیمی قبول شدم؛ اما پس از گذشت یک ترم، به طور اتفاقی با کاربرد هوش مصنوعی در بهینهسازیِ مالی آشنا شده و به آن علاقهمند گشتم. تنها راهی که میشد در این زمینه ادامه تحصیل داد، مهندسی صنایع بود. اینجا بود که تصمیم به تغییر رشته گرفتم. چراکه رشتۀ مهندسی صنایع در ایران هم فرصتهای کاری بسیاری دارد و میتوان با یک تیر، دو نشان زد؛ هم مستقل شد و هم رزومۀ خوبی در حین تحصیل ساخت.
ترم یک و دو را در دانشکدۀ مهندسی شیمی گذرانده بودم و فقط شیمی عمومی۱ و ۲ و موازنۀ جرم و انرژی را پاس کرده بودم. برای اینکه دانشگاه درخواست تغییر رشته را قبول کند، باید معدل درسهای تخصصی بالای ۱۶ باشد. بعد از آن، دو ترم مهمان دانشکدۀ مقصد میشدم و اگر میتوانستم معدل درسهای تخصصی را بالای ۵/۱۷ نگه دارم، با تغییر رشتهام موافقت میشد.
ترم سه، درسهای پایۀ خارج از دانشکدهای رشتۀ صنایع را برداشتم و ترم چهار و پنج مهمان دانشکده شدم؛ بدون اینکه از ورودیهای ۹۸ صنایع عقب بمانم. نکتۀ مهم این است که تغییر رشته قبل از ترم چهار بهترین حالت ممکن است. تعداد کمتری از واحدهای دانشکدۀ مبدأ را میخوانی و میتوانی معدلت را بالا نگه داری و هم در صورت تلاش، زود فارغالتحصیل شوی.
دو ترم مهمانشدن، بزرگترین ریسک من بود و البته بهترین کارم؛ چون وقتی با رشتۀ مهندسی صنایع بیشتر آشنا شدم، فهمیدم که کار درست را انجام دادهام. رشتۀ صنایع، کاربردهای بهینهسازی، مدیریت و کنترل در همۀ حوزهها را در بر میگیرد و به نظر من از این جهت که در پی بهترین شرایط است و در آن باید همۀ جوانب را در نظر گرفت، تا حدودی شبیه مهندسی شیمی است.
از تصمیمم به هیچ وجه پشیمان نیستم و اگر به گذشته برگردم، قطعاً همین کار را تکرار خواهم کرد؛ چهبسا ترم یک را بهشدت میخواندم تا زودتر بتوانم مهمان دانشکدۀ مهندسی صنایع شوم.
نکتۀ پایانی دربارۀ تغییر رشته هم جو دانشکدۀ مقصد است. دانشکدۀ صنایع جو بسیار آرامی دارد و من توانستم بدون هیچ حاشیهای، کارشناسی را در ۸ ترم تمام کنم و در نهایت هم از یکی از دانشکدههای خوب آمریکا پذیرش فولفاند دکترا بگیرم.
همیشه سرم توی کامپیوتر بوده و همچنان هم هست. برنامهنویسی و بازیسازی میکردم و به این دو علاقهمند بودم؛ اما در سوم دبیرستان با المپیاد شیمی آشنا شدم. اگرچه هدفم برای رشتۀ دانشگاهی، مهندسی کامپیوتر بود، در رشتۀ مهندسی شیمی پذیرفته شدم و در نهایت به علوم کامپیوتر تغییر رشته دادم. دروس مهندسی شیمی خیلی برای من لذتبخش بود؛ اگرچه تعداد واحدهای مرتبط با شیمی در آن کم است. در کل به نظرم فضای مهندسی هیجانانگیز است؛ مخصوصاً با کارهایی مانند فهم و حل معادلۀ حرکت سیال و معادلات دیفرانسیل.
من پیش از ورود به دانشگاه در فکر تغییر رشته بودم و حتی در ترم اول برای تغییر دانشگاه اقدام کردم که گویا امکانپذیر نبود. از ترم چهار با ماینور، درسهای علوم کامپیوتر را برداشتم و بعد از این که به مباحث مربوط به این رشته علاقهمند شدم، پس از سه ترم آن را تبدیل به تغییر رشته کردم. در این حین، عدمقطعیت و فشار روانی زیادِ بر اثر آن، مانع برنامهریزی صحیح برای زندگی تحصیلیام گشت. شاید اگر به گذشته بازگردم، رشتۀ علوم کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر را انتخاب میکردم. آنگونه کمتر مضطرب میشدم.
البته نمیخواهم از حق بگذرم. تجربۀ تحصیل در یک رشتۀ دیگر در شریف چند اثر مثبت داشت. شهودی که از دروس دریافت کردم و طرز فکری که در من نهادینه شد را خیلی دوست دارم و همین گاهی به دادم میرسد. از طرفی با این که در رشتۀ مطلوبم نبودم، سعی میکردم خودم تمام مهارتهای لازم را بیاموزم و با افراد و اساتید بیشتری آشنا شوم.
فرایند تغییر رشته برای شخصی چون من که رشتههای مختلف را دوست داشتم، بسیار جالب بود. من از بابت اینکه میخواهم مهندسی شیمی را به چه رشتهای تغییر دهم، اطمینان و آگاهی کامل نداشتم. بنابراین با چشمی خریدار سعی در درک فضای رشتهها داشتم و هرکدام به نوعی برایم هیجانانگیز بودند.
حقیقتاً من بین علوم کامپیوتر و مهندسی شیمی شباهتی نمیبینم. مهندسی دنبال جواب بینقص نیست؛ بلکه به دنبال بهترین کار ممکن با منابع محدود است. از طرفی علوم کامپیوتر، مرز میان ریاضی و مهندسی کامپیوتر است و دیدگاه این رشتهها ناهمگوناند. با این حال، شهودم از معادلۀ حرارت، موازنۀ جرم و شیمی در جاهایی مثل ریاضی مهندسی، پردازش تصویر و زیستشناسی محاسباتی به دادم رسیدهاند.
چند خاطرۀ بد از دانشکدۀ مهندسی شیمی همچنان در ذهنم است؛ از مسئول آموزش، استاد راهنمایم و برخی از اساتید. در خاطرم است که هنگام بررسی اعتراضم به نمرۀ سیالات، به من گفتند: «خارج از چارچوب فکرکردن در دانشگاههای خارج، ارزشی ندارد!» هیچ درسی تا آخر ترم، نمرۀ میانترمش نمیآمد. دستیاران حل تمرین نیز بینقص نبودند. استاد یک درس با این که تمام زمان امتحان پایانترم بهاشتباه پشت درِ دفتر ایشان معطل بودم، به هیچ وجه حاضر به گرفتن امتحان مجدد از من نشدند و گفتند درس را پاس نخواهم کرد. در بین اساتید، تدریس دکتر حمزهلویان را دوست داشتم. دکتر خراشه که البته بسیار خوشاخلاق بودند، روند تدریس خطی و منظمی نداشتند و این مورد اذیتم میکرد.
تجربۀ تحصیلم در رشتۀ مهندسی شیمی نه بد بود و نه خوب. در مورد علوم کامپیوتر نیز این گزاره صادق است. با این وجود میتوانم بگویم که تا حد ممکن از این مسیر لذت بردم. اگرچه این تغییر در مسیر تحصیلیام یک درنگ بود؛ اما در نهایت در مسیر دلخواهم قرار گرفتم.
بعد از اعلام نتایج کنکور، بر حسب علاقهام و همچنین پس از مشورتکردن با دیگران، رشتۀ مهندسی صنایع را انتخاب کردم. با توجه به رتبهام احتمال میدادم که در رشتۀ مهندسی صنایع دانشگاه شریف قبول شوم. از طریق استاد دبیرستانم با یکی از بچههای ورودی ۹۲ مهندسی شیمی شریف صحبت کردم و برای اولین بار با مهندسی شیمی آشنا شدم. از آنجایی که اولویت اول من برای انتخاب رشته، «دانشگاه» محل تحصیلم بود، تصمیم گرفتم که در دفترچۀ انتخاب رشته پس از مهندسی صنایع شریف، مهندسی شیمی شریف را به جای مهندسی صنایعِ سایر دانشگاههای تهران انتخاب کنم.
نتایج اعلام شد و بر خلاف احتمال اولیهام، مهندسی شیمی شریف قبول شدم! ابتدا در ذوقم خورد؛ اما همینطور که بیشتر پیش رفتم، شرایط و ذهنیتم دربارۀ این رشته بهتر شد. ترم اول با توجه به چارت تعریفشده توسط دانشکده، درس شیمی۱ را از سبد دروس مهندسی شیمی پاس کردم. در شروع ترم دوم با توجه به علاقۀ قبلیام به مهندسی صنایع و اولویت آن نسبت به مهندسی شیمی، به فکر تغییر رشته افتادم و با توجه به اینکه تغییر رشته از ترم دوم به سوم امکانپذیر است، سعی کردم که دروس مشترک با مهندسی صنایع را در انتخاب واحد اخذ کنم. از دروس عمومی و تخصصی مهندسی شیمی تنها «موازنۀ جرم و انرژی» را انتخاب کردم تا در صورتی که پروسۀ تغییر رشتهام به مشکل خورد، از چارت اصلی مهندسی شیمی عقب نیفتم.
تابستانِ بعد از ترم دوم درخواست تغییر رشته دادم که به دلیل عدماطمینان واحد آموزشِ دانشکدۀ صنایع از صحت نمرهها، درخواست تمامی تغییر رشتهایها رد شد. پس از مراجعۀ حضوری به دانشگاه و عدمدریافت جواب قانعکنندهای، دیگر پذیرفتم که باید مهندسی شیمی را تا پایان کارشناسی ادامه بدهم. برای ترم سوم با توجه به چارت مهندسی شیمی انتخاب واحد کردم؛ اما پس از یک هفته از شروع کلاسها، از طرف کارشناس آموزشی دانشکدۀ صنایع خبر قبولیام در مهندسی صنایع را دادند و در بازۀ ترمیم واحد، واحدهای مربوط به مهندسی صنایع را برداشتم. چارت مهندسی صنایع و مهندسی شیمی غیر از دروس مشترک تمامی رشتهها (دروس سرویس) تفاوت زیادی دارند و به یکدیگر مرتبط نیستند. در کل دروس مهندسی صنایع تنوع بیشتری دارند و دست فرد برای پرداختن به زمینۀ موردعلاقه بازتر است.
برای رسیدن به علاقه و هدف باید تلاش کرد که به نظرم تغییر رشته میتواند یکی از این تلاشها باشد. اگر به عقب برمیگشتم باز هم برای تغییر رشته اقدام میکردم. به هر دلیلی ممکن است که آدم به رشتهای که انتخاب کرده، علاقه نداشته باشد یا رشتۀ دیگری را بیشتر دوست داشته باشد؛ بنابراین باید در بهترین حالت ممکن در دو ترم اول کارشناسی (تا خیلی عقب نیفتد) بیشتر دربارۀ سایر رشتهها تحقیق کرد تا در صورت لزوم برای تغییر رشته اقدام شود.
در طول تحصیل دبیرستان چه دورۀ اول و چه دورۀ دوم، علاقۀ زیادی به کامپیوتر و برنامهنویسی داشتم و به همین دلیل در انتخاب رشته اولویتهایم مهندسی برق، مهندسی کامپیوتر و علوم کامپیوتر در دانشگاههای صنعتی شریف، تهران و امیرکبیر بودند. بعد از موارد ذکرشده با توجه به مشورتی که با اطرافیانم داشتم، مهندسی نفت را در اولویت دهم قرار دادم.
بعد از اعلام نتایج و تا هفتههای اول دانشگاه، اصلاً از تغییر رشته و پروسۀ آن خبر نداشتم. در ترم دوم با توجه به اینکه فرایند تحصیل مجازی شده بود و با توجه به شیوع ویروس کرونا و تعطیلی همهجا، تقریباً هیچ تفریحی باقی نمانده بود و فقط میشد درس خواند. در همان زمان به این نتیجه رسیدم که به دروس دانشکدهای اصلاً علاقهای ندارم و در اواسط ترم دو تصمیم به تغییر رشته گرفتم.
تجربۀ تحصیلم در رشتۀ مهندسی نفت متاسفانه تجربۀ خوبی نبود و از دلایل آن هم میتوانم به اساتید دانشکده و عدم علاقه به دروس اشاره کنم. در صورتی که در رشتۀ فعلیام از همان ترم چهار تا به حال، موضوعات درسی، اساتید و دستیاران آموزشی بسیار موردپسندم هستند. رشتۀ فعلیام هیچ شباهتی با رشتۀ سابقم ندارد و تنها میتوانم به محاسبات عددی که با درس آنالیز عددی شباهت دارد، اشاره کنم و باقی دروس شباهتی با هم ندارند.
تصمیمم برای تغییر رشته را ترم دو گرفتم و در پایان ترم سه توانستم تغییر رشتۀ مشروط بدهم و در پایان ترم پنج به طور رسمی رشتهام تغییر کرد. در حالت کلی پایان ترم دو بهترین زمان برای تغییر رشته است؛ اما اگر بعد آن به فکر تغییر رشته افتادید، در پایان ترم سه و یا چهار نیز هیچ مشکلی ندارد و میتوانید بدون عقبافتادن جدی از چارتهای درسی، رشتۀ جدید را شروع کنید.
اگر به گذشته برگردم با توجه به اینکه نتیجۀ کنکور برای من امکان قبولی مستقیم در رشتههای مهندسی یا علوم کامپیوتر را در دانشگاههای برتر تهران نداشت، باز هم راه تغییر رشته را در پیش میگرفتم.