ویژهنامۀ نوروز 1403 | فاطمه حسینی و یاسمن زارع
اگر چند شمارۀ قبل را بهخاطر داشته باشید، میدانید چند وقتی میشود که نشریه، ۱۲ساله شدهاست. حال نشریهای که ۱۲ سال پیش با نهایت ۵ نفر شروعبهکار کرد، اکنون ۱۷ عضو فعال در بخشهای مختلف دارد که به نشریه باتمام وجود عشق میورزند و تمام تلاششان، سرپا نگهداشتن و پیشرفت نشریه است. بهرسم قدیمی نشریه، در شمارۀ عید به معرفی تیم و اعضای آن میپردازیم.
گرچه چیزی در این دنیا بهاندازۀ خواب خوشحالش نمیکند؛ اما مرد روزهای سخت است و همچون ناخدایی باتجربه نشریه را از طوفانهای بسیار سهمگین بهسلامت خارج کردهاست. در نشریه تقریباً همهکاری میکند و نقش آچارفرانسه را دارد؛ البته از ویراستاری آنچنان خوشش نمیآید که از ما درخواست داشت که این مسئله را با سردبیر درمیان نگذاریم و ما هم اطاعت کردیم. با اینکه بهوقتش در کارها بسیار جدی است و بر سر ددلاین متون شوخی ندارد؛ اما همیشه با آهنگهای سنتیای که شبانه در گروه نشریه میفرستد، استرس را از تمامی اعضای نشریه دور میکند. او معتقد است باید در حال زندگی کرد و خودش را یک کمالگرای خوابآلود خاکستری توصیف میکند.
با گوشدادن به موسیقیهای فاخر سعی دارد دِین خودش را به دنیای هنر ادا کند. شمارههایی از نشریه که در آنها متنی نوشتهاست، جور دیگری به خودش (و البته ما) کیف میدهد. همهچیز و همهکس در نگاه او ناز هستند، مگر خلافش ثابت شود که کم پیش میآید؛ پس اگر در نگاه او انسان نازی نیستید، در شخصیت خود تجدید نظر کنید. بدانید که سردبیر نشریۀ ما با تکنگاهی به چشمان شما از درونمایۀ ذهن شما باخبر میشود؛ چراکه معتقد است که چشمان افراد، آینۀ درون آنهاست. اگر روزی کسی آینهای اختراع کند که قابلیت گرفتن اسکرینشات داشته باشد، هم او و هم ما را خوشحال میکند.
روابطعمومی و تحریریه. شاید در نگاه اول ظاهر سنا جدی و عصبانی به نظر بیاید؛ اما این یک ظاهربینی اشتباه است و درحقیقت یک قلب مهربان پشت ظاهرش قایم شدهاست. ذهن خلاقش هیچ محدودیتی را نمیپذیرد که این مورد از پایانسازیهای هیجانانگیز و غیرقابلحدسش در جلسات کتابخوانی مشخص است. صحبتکردن با او لذتبخش است. از آنجاییکه خود سنا انسان دغدغهمندی است، شمارههای موردعلاقهاش از نشریه، شمارههای ۸۵، ۸۹ و ۹۵ است. وی به موسیقی عشق ورزیده و درحالحاضر پیانو می نوازد.
او سر از دانشکدۀ م.شیمی و نفت درآوردهاست؛ اما هدفش فیزیکدانشدن است. اگر محدودیتی در علم نبود، دوست داشت که قرصی داشتهباشد که با مصرفش از ذهن تمام آدمها منجمله خودش محو شود. در زندگی محدود کنونش، هیچچیز بهاندازۀ تأثیرگذاری خوشحالش نمیکند؛ برای همین است که در خیریۀ دانشگاه به کودکان ریاضی یاد میدهد و حتی تا پیش از رسمیشدن عنوانش در نشریه نیز، همیشه با شرکت در جلسات کتابخوانی گرفته و روشن نگهداشتن چراغ معرفی موسیقی و فیلم و پادکست و کتاب در کانال، به نشریه کمک میکرد.
ویراستار نشریه و جدیدترین عضو تحریریه. علاقۀ زیادی به تحقیق و پژوهشکردن -مانند یک شریفیالاصل- دارد. بسیار انسان دقیقی است و این بهترین ویژگی برای یک ویراستار است که خوشبختانه نشریۀ دردانشکده از آن بهرمند است. ملیکا به زرافهها عشق میورزد و خودش را یک زرافۀ آبی با خالهای طوسی که تصمیم دارد در زندگی بعدیاش یک شیر باشد توصیف میکند. هرگاه او را در دانشگاه دیدید، بهسمت او با سرعت تمام بدوید؛ چراکه همیشه همراه خود یک دسر خوشمزه دارد؛ البته تکخوری نکنید!
لهجۀ اصفهانیاش بر محبوبیتش در نشریه افزودهاست. اگر به او هنگام خواندن داستانهای فانتزیاش دوغ و گوشفیل و یا یک منبع بیپایان نوشابه بدهید، خوشحال میشود. دل گروه ویراستاران از محققنشدن وعدههای خرید سوخاری کیلویی خون است. از انتشار پستهای تاریخی در کانال نشریه، کارش به جایی رسیدهاست که با کوچکترین اشارهای به نوشتن متنهای چندصفحهای تاریخی و اسطورهای در جلسۀ تعیین محتوا، تمام چشمها بهسمت او برمیگردد.
گرافیست و صفحهآرای نشریه. وی یک فرازمینی بسیار فعال بوده که گیتار میزند، آهنگ میسازد، شعر میخواند، آشپزی، ورزش و صفحهآرایی میکند؛ خلاصه از هر انگشتش یک هنر میریزد. گرچه ترجیح میدهد از دور شاهد و ناظر متون نوشتهشدۀ تحریریه باشد؛ اما به ترفندهای مختلف مدیرمسئول در گروه صفحه آرایی باقی ماندهاست. او خودش را شنوندۀ خوب توصیف میکند، پس میتوانید او را به صرف چای یا قهوه دعوت کرده و از ضربههای کودکی تا شکستهای بزرگسالیتان را برایش تعریف کنید و درنهایت برای تشکر، یک دستگاه باقالا پوستکن برایش اختراع کنید.
دوست داشت زودتر به نشریه ملحق شود. بهنظرش فضای نشریه بسیار دوستانه بوده و اعضای آن شوق خلقکردن دارند. شمارۀ ۹۰ نشریه، شمارۀ موردعلاقهاش است؛ چراکه یک کپی امضاشده از آن دارد. به کتابخواندن و شعرگفتن علاقه دارد و شعرهایش بهقدری زیبا هستند که اعضای نشریه تا ساعتها در گروه از آن تعریف و تمجید میکنند. به گفتۀ خودش اگر کارش به مهندسی نمیکشید، کشاورزی را انتخاب میکرد یا نویسنده میشد. دوست دارد به آینده سفر کند زیرا معتقد است که بازگشت به گذشته چیزی را عوض نمیکند. او خودش را «جوانی که در سیر انبوه احساساتش بهدنبال آرامش است» توصیف میکند.
سرویراستار و تحریریۀ نشریه. بهنظر او همکاری و تلاش اعضای تیم نشریه قابلِتحسین هست. شمارۀ مورد علاقهاش از نشریه، ویژهنامۀ ورودیهای 1402 است؛ چون خودش با ویژهنامۀ ورودیهای 1401 با نشریه آشنا شدهاست و هم جزو اولین شمارههایی بوده که فعالیتش را در نشریه آغاز کردهاست. وی به اکثر رشتههای ورزشی و هنری علاقهمند است و خودش را در تجربۀ رشتههای مختلف محدود نمیکند. اگر مهندسی را انتخاب نمیکرد، احتمالاً شیرینیپز میشد. حضور همیشگی او در جلسات کتابخوانی همیشه قوتقلبی برای تسهیلگران آن است. او خودش را دقیق، سختگیر و پرهیجان توصیف میکند.
تحریریه و سرگروه گروه کتابخوانی نشریه. کسی که در ۱۲ شمارۀ فعالیتش در نشریه، حتی یک بار هم ددلاین تحویل متون -که این متن نیز شامل آن میشود- را رعایت نکردهاست. ترجیح میدهد در کل زندگیاش هیچکاری نکند و فقط کتاب بخواند و جوجهترش بخورد. دوست داشت که قدرت خواندن ذهن افراد را داشتهباشد. آغاز گروه کتابخوانی در نظر خودش جزو بهترین کارهای زندگیاش است. در جمعها آنچنان علاقهای به صحبت ندارد و یا ممکن است در نگاه اول بداخلاق و عبوس بهنظر برسد؛ اما بدانید همیشه در ذهنش در حال لبخندزدن است.
هرگاه شخصی را در دانشگاه دیدید که علیرغم دیر رسیدن به کلاس و جلسۀ امتحان، خم شده و پیشپیشکنان گربهها را صدا میکند، مطمئن باشید او یاسمن است. وی موجودی بسیار خسته و درعینحال بسیار امیدوار بوده و به شعرخوانی، شعرسرایی، گوشدادن به موسیقیهای متفاوت و خلق مزههای جدید علاقهمند است. او بهخاطر علاقۀ بسیار به شنا در جهان موازی یک آبزی است و اقیانوسها، دریاها، تنگهها و خلیج ها را طی میکند و از ماجراجوییاش و دوری از خشکی لذت میبرد.
سرگروه بخش صفحهآرایی نشریه. اگر قرار بود مسئولیت دیگری را در نشریه بپذیرد، دوست داشت بهعنوان یک عضو تحریریه مینوشت. شمارۀ موردعلاقهاش، شمارۀ ۸۹ است که روی جلد آن در حال مطالعه است. زمانیکه شما برای اولین بار سارا را میبینید، با شخصیتی بسیار آرام با ظاهری بسیار مهربان مواجه میشوید که شاید بهخاطر درونگرابودنش با او مکالمهٔ طولانیای نداشته باشید؛ اما با پرسیدن راجعبه تعداد کارتهایش میتوانید به مرور زمان پرده از روی حقایق بردارید. سارا به غذا و خواب اعتیاد دارد (کی ندارد؟) و خودش را به «موسیکوتقی» تشبیه میکند.
صفحهآرای نشریه که به نوشتن و ویراستاری نیز علاقهمند است. ملیکا لغتنامۀ مخصوص خودش را دارد و ممکن است بعضی اوقات معنا و منظور او را متوجه نشوید؛ اما بهمرور این لغتنامه را یاد خواهیدگرفت. وی بهدلیل علاقهاش به «دروان» (روستایی زیبا و ییلاقی واقع در کرج) دائماً طوری به شما گویش دروانی میآموزد که گویش محلی خودتان را فراموش خواهیدکرد و وقتی به خودتان میآیید و میبینید کار از کار گذشتهاست و از اصطلاحهای دروانی استفاده میکنید. ملیکا بسیار خلاق و حساس بوده و در زمینۀ صفحهآرایی شما را شگفتزده خواهدکرد.
گرافیست اقلیدی نشریه که به نوشتن نیز علاقه دارد. صفحهآرایی و طراحیهایش در زیبایی و سلیقه حرف ندارد. اگر میخواهید در یک حرکت از چشمش بیفتید، فامیلیاش را اشتباه بنویسید. او را میتوان در طبقۀ سوم سلف و درحال خرید بیسکوییت شکلاتی معروفش یافت. از میزان علاقهاش به غذا اینگونه باید گفت که اگر کارش به شریف نمیکشید و مهندسی را انتخاب نمیکرد، قطعا به سمت آشپزی میرفت و بهقول خودش یک مزۀ جدید را کشف که نه، اختراع میکرد!
جدیدترین عضو نشریه که از این شماره بهعنوان ویراستار شروع به کار کردهاست. مانند بسیاری از شریفیون، (خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!) سوگل نیز درونگرایی در حال تلاش برای برونگرابودن است. وی خودش را بهخاطر خستگی مفرط، یک پاندا توصیف میکند. پاندای قصۀ ما علاقهمند به سفر به دورانهای قبل از خودش بوده و دوست دارد ماجراجویی کند. اگر با سوگل معاشرت کنید، همیشه با گشادهرویی مواجه خواهیدشد. حضور پیوسته او نیز در جلسات کتابخوانی مایۀ خوشحالی است.
ویراستار و بهتازگی تسهیلگر گروه کتابخوانی نشریه. قدیمیترین عضو نشریه که با تجربههایش و وفاداری تمام، خیال رهاکردن دردانشکده را ندارد. او طرفدار صحبتکردن بهجای دلخوری است و از فیلم و بازی گرفته تا گلیمبافی خوشحالش میکند. برخلاف اینکه عاشق تکنولوژی و پیشرفت آن است، اگر محدودیتی در تکنولوژی نبود، قطعاً با یک دوچرخۀ پرنده به دانشگاه میآمد و همزمان دوست دارد به ۳۰۰ سال قبل از میلاد مسیح برود تا به جای «بطلیموس»، مسئول کتابخوانۀ اسکندریه باشد. او مثال بارز تفریح و خوشگذرانی در کنار تلاش است.
او برای تأکید بیشتر بر شعار «نه به مطالب و کتابهای زرد» تصمیم گرفت با ورود به گروه کتابخوانی، خودش دست بهکار شود. درجلسات به اجرای نمایش و خلاصۀ کتابها معروف است. سلامکردن خط قرمزش است و از سلامکردن به نیروی خدمات و رئیس دانشکده تا گربههای سرتاسر دانشگاه دریغ نمیکند. در عشق به کوکاکولا با پارسا جلوانی رقابت میکند. گرچه ترجیح میدهد عضو رسمی نشریه نشود؛ اما همیشه سعی کردهاست با ایدههایش در جلسات تعیینمحتوا، دورادور حواسش به نشریه و اعضایش باشد.