یادداشت - رضا درخشان
«اندر مصائب آموزش مجازی»
در زمان حاضر که بیماری منحوس کرونا کل این کره خاکی را تحتالشعاع خود قرار دادهاست، مسئله آموزش هم از این قاعده مستثنی نبوده و گویی دیگر دانشگاه، دانشگاه نیست؛ بلکه بهجای صندلیهای سفت چوبی، تکیه بر پتو و تشک نرممان میزنیم و دیگر نه خبری از غذای افسانهای سلف هست و نه چارچوب پوششی وجود دارد که باید رعایت شود. اما این همهی ماجرا نیست؛ شاید در زمان شروع این بیماری حداقل شاد و مسرور از تعطیلی کلاس و درس بودیم، غافل از اینکه خواب دیگری برایمان دیدهاند. درادامه به صورت خلاصه به چند مورد از ایرادات آموزش مجازی گوشهچشمی میاندازم.
نیمحاضر، نیمغایب
حداقل خوبیای که کلاس حضوری داشت، تثبیت حضورمان در آن بود؛ یعنی یا بودیم (هرچندخسته ، حواسپرت و بعضا خواب) و یا نه، حد وسطی هم نداشت؛ اما با سامانه جدید که آشنا شدم، پی بردم بهتر از این نمیشود که وارد کلاس شوم، صدای استاد را ببندم، و جریان عادی زندگی را ادامه دهم. از حق نگذریم، تا مدتی هم جواب بود؛ تا این که صبح سهشنبه و کلاس موازنه فرارسید. طبق معمول وارد کلاس شدم، صدا را بستم و صفحه را پایین زدم. دیری نگذشت که با پیامهای متعدد دوستانم روبهرو شدم که میگفتند سریعا به کلاس برگرد. صفحه کلاس را که باز کردم، فقط چند پیام و اموجی خنده در قسمت چت دیدم. ناچار به گروه مراجعه کردم و در آنجا متوجه شدم که استاد برای امتحان اینکه بچه ها در کلاس هستند یا خیر، اسمی را از بین سی نفر صدا زده که(که علیایالحال با توجه به بخت سیاه) من بودم و بعد از اینکه پاسخی از جانب من نگرفته، با لبخندی مرموز کارش را ادامه دادهاست.
در این بین ، همزمان که بغضم را قورت میدادم، برق امید در چشمانم میدرخشید؛ برق امیدی ناشی از معرفت و مرام دوستان که نوشتند: «استاد من اسمش را در لیست نمیبینم، حتما کاری برایش پیشآمده. شاید اینترنتش مشکل دارد» و.... اما از همه بیشتر هلاک آن جوانمردی شدم که با دستپاچگی و اسم خودش نوشتهبود: «بله استاد؟»؛ خلاصه که دست همهشان را میبوسم.
ز اعضای یک پیکریم
دومین مسئله آزاردهندهی آموزش مجازی ، تمرینات بیشمار آن است. متأسفانه برخی از استادان طوری تمرین میدهند که انگار ما باعث بهوجود آمدن کرونا شدهایم؛ به این صورت که بلافاصله بعد از پایان تمرین قبلی و زمانی که سایت را باز میکنیم تا آن را آپلود کنیم، با تمرینهای جدید مواجه میشویم و خب هر استاد این فکر را در سر دارد که انگار دانشجوی فلکزده تنها همان یک درس را دارد.
با توجه به علاقهی استادان به این روش خدا دوران پساکرونا را بهخیر بگذراند. با نگاهی به انبوه تمرینات، از دوستان عزیز تقاضا داریم زکات علمشان را بپردازند و دستی از همنوع خویش بگیرند تا به امید خدا، اگر عمری باقی بود، روزی هم ما بکاریم و آنها استفاده ببرند.
دانشجویان جدیدالورود
احمد ذوقیها همیشه بوده اند؛ اما تا پیش از این، فعالیتشان به فضای مجازی محدود بود. متأسفانه در شرایط جدید و از آنجایی که هرکسی با داشتن لینک میتواند وارد کلاس شود، به حضور این افراد با نامهای گوناگون و چت کردنشان در کلاس عادت کردهایم؛ اما بعضا حتی شاهد این هستیم که کسی با نام دانشجوی دیگری به کلاس میآید و از طرف او بحثهایی را مطرح میکند که معمولا باعث آبروریزی میشود. از این دسته دوستان که درصد نمک وجودشان کمی بیشتر از حد نرمال است، عاجزانه تقاضا داریم با توجه به اینکه تاریخ دقیقی برای پایان این دوره در دست نیست و فعلا باید با آن کنار بیاییم، عنایت بفرمایند، نمکی بر زخممان نباشند و دردی از دردهایمان کم کنند.
تر یا خشک؛ مسئله این است
بیشک مهمترین دغدغه دانشگاه (حتی مهمتر از سلامتی دانشجویان و بحث آموزش) در زمان حاضر، نحوه برگزاری امتحانات است. از آنجایی که احتمال جلوگیری از تقلب در امتحانات مجازی بسیار کم است، استادها برای مجازات تقلبکنندگان مایلند همه را با هم بسوزانند و به موازات بالا بردن سطح سوالات، وقت امتحان را هم بهشدت کم کردهاند؛ به طوری که ممکن است حتی چند دانشجو در کنار هم نتوانند سوالات را پاسخ دهند. مجددا از استادان محترم تقاضا داریم که شرایط ما را درک کنند و به این نکته توجه کنند که ما نیز از اوضاع موجود متضرر هستیم و نقشی در بهوجودآمدن آن نداشتهایم.
این چند مورد تنها خلاصهای از معایب آموزش مجازی بودند. که خب این نوع آموزش در نوع خودش مزایایی هم دارد که در فرصت دیگری به بررسی آن میپردازیم. امید است که با پایان این بیماری که چرخ دنیا را پنچر کردهاست، به زندگی عادی خود بازگردیم. و شاید اینبار قدر چیزهایی را که داریم بیشتر بدانیم و حتی کلاس هفتونیم صبح را هم در کنار دوستانمان تحمل کنیم.