نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

مقامات‌الکثیف فی جامعةالشریف

فی‌البداهه شماره ۷۵ - حامد کریمی


میخ
«ساختمش! به تمام سلول‌های خاکستری دریده و ندریده مغزم قسم، ساختم‌ش!» مریدی نگون‌بخت این جمله‌ها را فریاد زد و هروله‌کنان نزد شیخ رفت. شیخ در دفتر خویش مشغول تفکر و تأمل در اوراق امتحانی بود و با رؤیت آشفته‌حالی مرید، گفت: «این تعجیل در عملت از برای چیست ای مرید؟» مرید اندکی نفس تازه بگرفت و گفت: «یا شیخ، دستگاهی ساخته‌ام که متقلبین در امتحانات را شناسایی کرده و از هر جهتی که بخواهید وی را می‌دَرَد! نامش را گذاشته‌ام «میخ ۱۵-۳-۲۰-۱۰(متقلب‌یاب خیلی خوب)». بنده قسمتی از مغز یک مرید را که سابقه تقلب داشته‌است درون این وسیله دست‌بیل‌مانند نهاده‌ام. طرز کارش بدین شکل است که دستگاه را در مقابل مرید مجهول‌الحال قرار می‌دهید؛ اگر وی نیرینگ ورزیده بود، مغزش به صورت خودکار مضمحل می‌شود. بنده روی یاران صمیمی خویش امتحان کرده‌ام. خداوند تعالی آنان را رحمت کناد.»

شیخ دست بر زنخدان خویش گذاشت و نمودار تابع منفی ایکس‌دو را بر لبانش جاری کرد و گفت: «هممممم! برگ‌های باغ تفکراتم در برابر طوفان نبوغت همه ریخت! آورین آورین! حال برای اینکه از این «میخ» اطمینان بیشتری حاصل کنیم، این دو ورقه امتحانی بسیار مشابه یکدیگراند. صاحبان برگه‌ها را احضار کن و دستگاه را به روی آنان بسنجد.»

دو مرید شوریده‌بخت حاضر شدند و زمانی که از کارکرد دستگاه آگاهی یافتند، یقه‌ها دریدند و گیسوان کندند و ناله‌کنان گفتند: «یا شیخ! شریفی‌ها که نمی‌گیرند! یعنی چیز... تقلب نمی‌کنند!» دو مرید بساط کوزت‌بازی خویش را به راه انداختند که ناگاه، مضمحل شده و به مریدهای بسیار ریزی تقسیم گشتند. شیخ نمودار دهانش را به مثبت ایکس‌دو تغییر داد و درودهای بسیاری نثار مرید مخترع کرد و آینده‌ای منوّر برای وی ترسیم نمود. مرید در حال خروج از دفتر شیخ بود که دستگاه، بی‌خبر به شیخ نشانه رفت و به طرز محیر‌العقولی وی را درید! مرید که نمی‌دانست در این موقعیت کجایش را باید بدرد، غرق در بحر تفکرات خویش گشت و گفت: «علی‌الظاهر شیخ مراتب شیخ‌شدنش را به حق طی نکرده بود.» این را گفت و در افق‌های دور مستور گردید.

تا کنون نشانه‌‌ای از مرید تیره‌بخت و «میخ»اش یافت نشده است.

شرافت دریده‌شده

مریدی در منزلش ساخته و پرداخته، آماده برای امتحان مجازی خویش بود. مریدان دیگر نیز آخرین سوالات‌شان را به سمع شیخک(بخوانید تی‌ای) می‌رساندند. مریدی فاضل‌الرَّنک از شیخک پرسید: «یا شیخ، آیا امتحان اوپن‌بوک است؟» شیخک در جوابش گفت: «خیر!» مرید مذکور با مشاهده این مکالمه، تمام اعضا و جوارحش به لرزه درآمد و فرشتگان چپ و راست شانه‌هایش شروع به دریدن یکدیگر کردند. یک چشمش به کتب درس بود، چشم دیگرش به شرافت‌نامه‌ای که امضا نموده بود. وی به قدری این چشم به آن چشم کرد که تسمه تایمش پاره شد و آفتاب‌پرست‌وار امتحانش را آغاز نمود. ساعاتی بعد والدین مرید، وی را در حالی یافتند که کلمه «شرافت» را با خون خویش بر دیوار می‌نوشت.

دانشگاه صنعتی شریفدانشکده مهندسی شیمی و نفتانجمن علمی دانشجویی کیمیادردانشکدهفی‌البداهه
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»، نشریۀ انجمن علمی-دانشجویی دانشکدۀ مهندسی شیمی و نفت دانشگاه صنعتی شریف / کانال تلگرام ما: https://t.me/dardaneshkadeh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید