فیالبداهه شماره۶۵ - حامد کریمی
مرز
جمعی از شیوخ مشغول مباحثه و محاسبه و مکاتبه درباره اوراق امتحانی مریدان بودند. شیخی از شیختمام(بزرگ شیوخ) پرسید: «یا شیخ، مرز بین افتادگان و پاسکنندگان را چه کنیم؟» شیختمام اندکی در مخیله جامههای منطق درید و سپس فرمود: «مفلوکترین مرید را برگزینید. همه مرزها را روی او بگذارید. باشد عبرت سایرین.» جمیع شیوخ با سخن شیختمام، راه مریدان گرفته و نعرهها زدند و خندههایی شیطانی بر آن مرید شوریدهبخت حواله کردند. مرید مفلوک در تمامی دروس سقوط کرد و در زمره مشروطین قرار بگرفت و هزاران درود به شیوخ منورالفکر فرستاد. هنگامی که سخن شیختمام به گوشش رسید، وارد دفتر او شد، هر چه را که دریدنی بود و نبود، درید و رفت.
(پابان باز)
اسباب خودکشی
جمعی از مریدان دلمرده و دلخورده و افسرده نزد شیخ بودند. مریدی پریشانحال پرسید: «یا شیخ، سریعترین طریق برای خودکشی چیست؟» شیخ فرمود: «در edu.sharif.edu انتخاب واحد نمایید.» مریدان که دو دیناریشان کج بود، سخن شیخ را مزاح تعبیر کرده و خندهها سر دادند و گریبان پاره کردند. شیخ نیز از خندههای قسمت پیش اسکی رفت و در افق مستور گردید. روزها بعد و در ایام انتخاب واحد، چندین جسد از مریدان یافت شد در حالی که لپتاپهای خویش را در حلق خود فرو کرده بودند.
جهدی تباه
جمعی از مریدان در دفتر شیخ بستنشینی کرده بودند. گویا شیخ جمله مریدان را در منزله سقوط قرار داده بود. مرید قسمت اول که جمله مرزها روی وی قرار داشت، با تنی خمیده و رنجیده و رخساری غمین و حزین نزد شیخ رفت. از تمامی فنون بازیگری بهره جست. طوری که «کوزت» و «دخترک کبریتفروش» در برابرش خوشبختترین مردمان بودند. جامهها درید. گیسوان کَند. از آب دیدگانش میتوانستیم ماهی بگیریم. فیالمجموع کاری کرد که باقی مریدان دهدقیقه ایستاده برای او کف و سوت زدند و مرید با آسودگی خاطر، بازی را سه هیچ به نفع خود میدید. شیخ که این حجم از جهد برایش بیسابقه بود، نمره 9 مرید را 9.5 کرد و فرمود: «راضیم ازت.» مرید بیآنکه سخنی بر زبان آورد، خود را از نزدیکترین پنجره به پایین انداخت و به حیات نکبتبار خویش پایان بخشید. باقی مریدان که دیگر چیزی برای دریدن نداشتند، هرولهکنان از دفتر شیخ خارج شدند و درود فراوان نثار وی کردند.