سرمقاله شماره ۷۲ - مهدی نانکلی
در حالی که داشت برای بستن درب کمدش مشقت میکشید، نگاهش کردم. به او گفتم: «نمیخواهی درستش کنی تا هربار این همه سختی نکشی؟» پاسخ داد: «یک ماه دیگر مهلتش تمام میشود؛ ارزشش را ندارد.» کمی فکر کردم دیدم راست میگوید؛ یک ماه زمان کمی بود. اما برایم سوال شد که چقدر باید از مهلتش مانده بود تا درستش میکرد؟ آيا دو ماه کافی بود؟ مثلا حد پایین ارزش گذاشتن برای یک کمد میتواند این باشد که بیشتر از دوماه برای استفاده از آن وقت داشتهباشی. ارزش کمد دانشکدهای همین است! اگر به جای کمد، درب دستشویی بود، همان یکبار استفادهاش هم به تعمیر آن میارزید. میتوان به همین روش یک سیستم قیمتگذاری برای پدیدهها تعریف کرد! اینکه هرپدیده، لازم است که چقدر در خدمت ما باشد، تا ارزش تعمیرکردن پیدا کند؟ من در مدرسهای درس میخواندم که دوازدهسال استفاده از آن هم به تعمیر و بهبودش نمیارزید. اگر قرار بود بیشتر آنجا باشم، شاید از سال بیستم، کمی به فکر بهبود آن میافتادم! بعدها که مدرسه را پشت سر گذاشتم و به اینجا آمدم، عدهای را موافق عقایدم یافتم. دیدم که بسیاری معتقدند که چون قرار است چهار سال دیگر از اینجا بروند، خیلی هم این اوضاع و احوال، ارزش حرص خوردن ندارد. آنچه اهمیت دارد گلیم است که باید سالم از آب بیرون کشیدهشود. اصلا دلیل تمیزنبودنِ آشپزخانه خوابگاه نیز همین است؛ خوابگاه موقتی است، اگر خانه دائمیمان بود که قطعا تمیز رفتار میکردیم! به هرحال قانون ما این است که صرفکردن منابع برای هر اَمر موقتی، فقط اتلاف دارایی آدمی است. همین آلودگی هوا را ببینید، وقتی قرار است در چند روز آیندهاش بادی بیاید و هوا را تمیز کند، چرا الکی برایش هزینه کنیم؟ یا بستن کمربند ایمنی، برای یک مسیر پنجدقیقهای، آیا چیزی غیر از اتلاف وقت و حوصلهمان است؟ یا اگر استاد بیاخلاق است، نمیارزد که حرفی بزنیم و اعتراضی ورزیم. درس را پاس میکنیم میرود، یک ترم که بیشتر نیست.
البته به آئین ما بودن، فداکاری و مهارت نیز میخواهد! باید بتوانید در همان مسیر پنجدقیقهای که کمربند نبستهاید، تصادف نکنید! چند روزی که هوا «موقتا» آلوده است، سکته نکنید! در آشپزخانه خوابگاه (یا منزل!) که «موقتا» کثیف است، وبا نگیرید! و درنهایت در مقابل استاد بیاخلاقِ «موقتی»، صبر خود را از دست ندهید و شخصیت خود را در سبد اخلاص تقدیمش نکنید!