طرح و شرح شماره۶۶ - پویا طالبی
۹۷ هم تقریبا تمام شد. برای شخص من، این سال به اندازه مجموع بقیه سالهایم پر از ماجرا بود. برای خیلیهای دیگر هم همینطور بوده؛ اما نمیخواهم در «دردانشکده» درمورد اینکه دلار یکرقم به رقمهای قیمتش اضافه شد حرف بزنم. میخواهم آنچه میان برخی در دانشکده گذشت را از زاویهای که احتمالا اکثر شما ندیدید برایتان تعریف کنم: از زاویه آدمهای دانشکده، بخش پدرکشتگیها.
پدرکشتگی یعنی کینه و دشمنی سخت. اینکه چرا عدهای در این دانشکده با هم پدر کشتگی دارند، خودش داستان دارد! پدرکشتگیها از جاهای مختلفی میآیند. بعضی از آنها شخصی اند. ممکن است کسی به خاطر حسادت از کسی کینه به دل بگیرد؛ حتی سر چیز کوچکی مثل نمره! یا ممکن است کسی در حق دیگری کمی بیانصافی کند، و پدرکشتگی را در آن شخص بهوجود بیاورد. حتی با یک حرف ساده یا یک Gossip (همان غیبت) که به گوش صاحبش برسد. و یا در حد اعلای خود، زمانی که کسی احساس کند به اعتمادش خیانت شده، چنان دچار پدرکشتگی میشود که عرش الهی به لرزه در میآید. بعضی از پدرکشتگیها ولی شخصی نیستند؛ یعنی اگر شخص پدرکشته را به دقت مطالعه کنید، ریشههای پدرکشتگی را پیدا نمیکنید. این ریشهها جایی بیرون از شخص پدر کشته قرار دارند؛ در برخی موارد از پدرانشان به ایشان به ارث رسیدهاست، در برخی دیگر از طرف اعتقادات، جامعه، فرهنگ، تاریخ یا بهطور کلی از گذشتگانشان برای آنها به جا ماندهاست. در مورد دانشکده، این گذشتگان «سال بالاییها» هستند. ما وارث کینههای گذشتگانمان هستیم.
بر دوش کشیدن کینهها بهتنهایی سخت و جانکاه است؛ ولی وقتی جمعیتی باهم نسبت به کسی یا چیزی پدرکشتگی دارند، از پدرکشتگی در معیت همدیگر بی نهایت لذت میبرند! اگر کمی بیاحتیاطی کنند، این ویژگیشان از آنها به نسلهای بعدی هم به ارث میرسد.
یاد گرفتهایم که بهسادگی در مورد چیزی با قطعیت نظری ندهیم؛ برای همین نمیشود گفت که این پدرکشتگیها همیشه پدیدههای شومی هستند ولی طبق آنچه مشاهده شده، پدرکشتگی باعث میشود که نگاه شما نسبت به خیرخواهانهترین کارهای دیگران بهشدت بدبینانه شود، تصمیماتتان بدون هیچ دلیلی (هرچند غیر ارادی) بدخواهانه شود، رفتارهایتان برای ناظران خارجی مسخره و زننده شود، دوستیهایتان سست و تباه و دشمنیهایتان زیاد و پایدار شود.
این پدرکشتگیها یک ویژگی مهم دارند و آن، این است که روی هم تلنبار میشوند. از وقتی که کودک خردسالی بیش نیستید اطرافیانتان اولین کپّههای کینههایشان را با شما به اشتراک میگذارند و سالبهسال هم بر مقدار آن میافزایند. بعد از مدتی خود شما هم به درجهای میرسید که بتوانید پدرکشتگیهای جدید برای خودتان دست و پا کنید و در روابط پدرکشتگی، چه در نقش پدرکشته و چه در نقش پدرکش ظاهر شوید. امسال که دو دوره ورودیهای سال پایینی خود را دیدهام، به جرئت میگویم که صدای پای پدرکشتگیهای بزرگی را بین ۹۷ای ها شنیدهام. ایکاش تعدادی از ۹۷ایها این هشدار من را بخوانند و جدی بگیرند. دوستان ۹۷ای! این بحثها و رقابتهای بیهوده، این بازیهای بعضی سال بالاییهایتان، این دلخوریهای کوچکی که آرام آرام جمع میشوند، محیط اطرافتان را مسموم میکنند! گاهی «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»: در میان ما برخی پیش خودشان گمان میکنند که عجب حرکتی زدهاند، غافل از اینکه آنقدرها هم زرنگتر از بقیه نبودهاند و صرفا درکشان از عواقب کارهایشان کمتر بوده است! خلاصه اینکه به مرور زمان آنقدر کینه بارتان کردهاید/کردهاند که سنگینیاش اگر نکشدتان، قویتان کرده است و نسبت به بسیاری از پندارها و گفتارها و کردارهای بد مقاوم و بی حس شدهاید.
شکی نیست که بهتر است هرسال حداقل یکی دو مشت از این پدرکشتگیها را در سال کهنه جا بگذاریم؛ ولی چهطور باید از این همراهان همیشگیمان دل بکنیم؟ بیشتر وقتها اصلا غرورمان اجازهاش را به ما نمیدهد! بعضیها سعی میکنند از پدرکشتگیهایشان فرار کنند یا در مواجهه با آن خودشان را به علیچپ بزنند؛ ولی پدرکشتگیها اگر بمانند به سراغتان میآیند. حرف زدن، اگر درست باشد، مقلّب القلوب و الابصار است. بیایید تا فرصت هست، بیشتر با هم حرف بزنیم. باشد که حالمان به بهترین حالها متحوّل شود.