ویرگول
ورودثبت نام
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
خواندن ۹ دقیقه·۶ ماه پیش

پشت درهای شریف

ویژه‌نامۀ نوروز ۱۴۰۳ | اشکان دماوندی

معمولاً سال جدید برای انسان‌ها زمانی است تا به‌ تقلید از طبیعت، شروعی دوباره داشته باشند و تعطیلات سال نو می‌تواند زمان مناسبی برای بهترکردن این شروع جدید باشد. شاید خواندن یک کتاب، گوش‌دادن به پادکست و موسیقی، دیدن یک سریال، بازدید از مکانی دیدنی و حتی تجربۀ یک بازی بتواند در این آغاز نو به ما کمک کند. به همین قصد، بخش «پشت درها» را به شمارۀ نوروزی آورده‌ایم تا بتواند کمی به حالمان برای آغاز سالی جدید در روزگارمان کمک کند. پیشاپیش نوروزتان پیروز و زیبا باد!

معرفی کتاب: «زندگی خوب: 30 گام فلسفی برای هنر زیستن» | امیرحسین اکبرنیا

تعطیلات نوروزی فرصت خوبی برای تأمل‌کردن بر رفتار و زندگی‌مان در سالی که گذشت هستند؛ چه‌کارهایی باید می‌کردیم و نکردیم، چگونه از وقتمان استفاده کردیم، از بودن کنار عزیزانمان بهره بردیم یا نه، چقدر به دانشمان اضافه‌شد و در کل زندگی‌مان چگونه گذشت؟ آیا می‌دانیم چه چیزهایی را باید در سالِ پیش‌رو اصلاح کنیم؟

کتاب «زندگی خوب: ۳۰گام فلسفی برای هنر زیستن»، کتابی ساده و روان است که با کمک‌گرفتن از فیلسوف‌هایی مانند «سقراط»، «سارتر»، «شوپنهاور»، «کامو» و...، در هر بخش به ما در اصلاح کارها و تفکراتمان کمک می‌کند. این کتاب در ۳۰ فصل (حدود پنج صفحه برای هر فصل) به موضوعات گوناگونی از قبیل خشم، پول، عشق، زیبایی، امید، کار و... از زاویه‌‌های متفاوت می‌پردازد. در هر فصل، از یک فیلسوف و تفکراتش کمک گرفته و سعی در وادارکردن ما به بازنگری در پیش‌فرض‌های ذهنی‌مان دارد؛ البته شاید بعضی فصول بدیهی و خسته‌کننده به‌نظر برسند؛ اما درنهایت اگر می‌خواهید در کنار خانه‌تکانیِ منزل، فکرتان را هم خانه‌تکانی کنید، این کتاب با خلاصه‌ای از ۲۵۰۰ سال تاریخ فلسفۀ غرب به کمکتان خواهدآمد.


معرفی بازی: «A Plague Tale: Innocence» | شایان مقدم

قرن چهاردهم میلادی، درست در زمانی که بیماری پلیدی به نام «طاعون سیاه»، تمام اروپا را فرا گرفته است، دختری به نام «آمیسیا (Amicia)»، از اشراف‌زاده‌های منطقۀ «آکیتن (Aquitaine)»، ناگهان با حملۀ اعضای گروه تفتیش عقاید (Inquisition) فرانسه به خانواده‌اش روبه‌رو می‌شود. گویا آن‌ها به‌دنبال برادر او «هوگو (Hugo)» هستند. مادر آن‌ها، مدت‌هاست که در جست‌وجوی درمانی برای بیماری مرموز و مادرزادی هوگو است. پس از این حمله، ماجراجویی شما در نقش آمیسیا در دنیایی طاعون‌زده و مملو از دستۀ موش‌های کشنده، در پی درمانی برای بیماری هوگو و یافتن سرپناهی جدید شروع می‌شود.

بازی «A Plague Tale: Innocence (Metacritic: 81/100, IGN: 7/10)» توسط استودیوی بازی‌سازی «آسوبو (Asobo)» در سال ۲۰۱۹ به بازار عرضه شد. عمدۀ زمان این بازی به مخفی‌کاری و ماجراجویی می‌گذرد و در طی آن، بازیکن می‌تواند سناریو‌های مختلفی را برای عبور از سد سربازان، نگهبانان و از همه مهم‌تر، دستۀ موش‌های بیمار پیاده کند. از جملۀ مهم‌ترین امکاناتِ در دست آمیسیا، یک قلاب‌سنگ است که می‌تواند جهت حواس‌پرتی و حتی کشتن برخی از سربازان استفاده شود و همچنین آتش، برای دور نگه‌داشتن موش‌ها از خود و جلوگیری از حملۀ آنان. در طی داستان، هوگو ممکن است دراِبتدا تنها یک ‌بار اضافه بر دوش آمیسیا به‌نظر بیاید؛ اما در ادامۀ داستان و همچنین در یک‌ سری از سناریوها، بدون وجود هوگو امکان عبور از سد موانع نیست.

در طی داستان، آمیسیا و هوگو با شخصیت‌های مثبت و منفیِ زیادی برهم‌کنش پیدا می‌کنند و رفته‌رفته، داستان بازی عمق و معنای بیشتری پیدا می‌کند. همچنین فضاسازی و موسیقی بازی را می‌توان یکی از نقاط قوت مهم آن دانست؛ اما سیستم مخفی‌کاری در این بازی مقداری پردازش‌نشده و خام است و همچنین مسیرهای برخی از سناریوها بسیار از پیش تعیین‌شده هستند و این ممکن است از حس چالش‌برانگیزی بازی برای عده‌ای کم کند. مکانیک‌های بازی نیز کمی خشک و غیرسیال هستند و این مورد، از روان‌بودن بازی در برخی مراحل می‌کاهد.

درنهایت، اگر به یک بازی متفاوت در سبک مخفی‌کاری و با رگه‌های تاریخی و داستانی هیجان‌انگیز نیاز دارید، A Plague Tale: Innocence برای شما ساخته شده‌است.


معرفی پادکست: «رادیو نیست» | فاطمه حسینی

«رادیو نیست» روایت مکان‌های خاموش است. دیواربه‌دیوارهای این شهر و کشور، در پس ظاهر سنگی خود، ماجراهایی را دیده‌اند و از سر گذرانده‌اند که بدل به بخشی از هویت آن شهر و دیار شده‌است؛ دیوارها و مکان‌هایی که ممکن است همچنان باقی باشند و یا در طول گذر تاریخ، از بین رفته‌ و به فراموشی سپرده شده‌باشند. رادیو نیست، روایت این دیوارهاست. روایت مکان‌هایی خاموش که هزار و یک داستان در گل و خشت و آجر‌های خود جای داده‌اند و زندگی هزاران انسان را در طول تاریخ شکل داده‌اند. «پرورشگاه صنعتی کرمان»، «گراند هتل تهران»، «فرودگاه قلعه مرغی» و حتی «هنرکدۀ تزئینی‌» که خشت اول دانشگاه هنر خودمان است. از شمال گرفته تا جنوب، از شرق تا غرب، در این پادکست، داستان و روایتِ مکان‌هایی کمتر شناخته‌شده، به‌شیوایی و درقالب قسمت‌هایی حداکثر یک ساعت و گاهاً با حضور مصاحبه‌ در آن‌ها در اختیار شنوندگان این پادکست قرار گرفته‌است.


معرفی موسیقی: «چهار فصل ویوالدی» | سنا نجفی

چهار فصل، مجموعه‌ای است متشکل از چهار کنسرتوی ویولن که توسط آنتونیو ویوالدی، آهنگساز ایتالیایی «دورۀ باروک»، در حدود سال ۱۷۲۰ نوشته شده‌است. ویوالدی در هر کنسرتو فصلی از سال را با بیانی موسیقایی توصیف می‌کند و هر کنسرتو شامل سه موومان است. این مجموعه شناخته‌شده‌ترین اثر ویوالدی است.

در کنسرتوی بهار، ویوالدی ابتدا با آوایی دلنشین و سرزنده خبر از بیداری طبیعت می‌دهد و با تحریرهای ویولن‌ها آواز پرندگان را به‌تصویر می‌کشد. همچنین درادامه با لحنی شتابان، رعد‌وبرق و باران بهاری را تداعی می‌کند و با به تصویرکشیدن رقصی در پرتو آفتاب بهاری به پایان می‌رسد.

کنسرتوی تابستان با تجسم گرمای سوزناک آفتابی بی‌رحم و هوای سنگینی که فضا را پر کرده آغاز می‌شود و درادامه با ریتمی آهسته، وِزوِز حشراتی را تداعی می‌کند که مجال استراحت را ربوده‌اند. با لحنی پرتنش، غوغای بادهای طوفانی تندخو و حس ترس از ویرانی که به‌جا خواهدگذاشت، خاتمه می‌یابد.

در کنسرتوی پاییز، ویوالدی با نوایی شورانگیز شروع می‌کند که حس رضایت و خشنودی را منتقل می‌کند. درمیانه، هوای ملایم و لذت‌بخش پاییزی را به تصویر می‌‌کشد که آمیخته به حس آرامش است و درنهایت با نوای پرهیجانِ به‌تصویرکشیدن صحنۀ تعقیب و گریز شکار و شکارچی و به‌دام‌افتادن شکار به‌اتمام می‌رسد.

سرانجام، با مجسم‌کردن سوز سرما و صدای به‌هم‌خورن دندان‌ها، یخبندان زمستان را به‌زیبایی به‌تصویرمی‌کشد که با بادهای مهیب و سوزناک همراه است. درادامه، اوقاتی دلپذیر در کنار گرمای آتش را تداعی می‌کند که در دل زمستانی سرد موجب آرامش است. درآخر، با توصیف لغزیدن و قدم‌زدن محتاطانه روی یخ و وزش بادهای سهمگین زمستانی به‌پایان می‌رسد‌.

ویوالدی با تصویرسازی بی‌نظیر از چرخۀ طبیعت و آگاهی به چگونگی تأثیرگذاری بر شنونده، فضایی خلق کرده که هر شنونده‌ای را مجذوب می‌کند و شنیدنش تجربه‌ای به‌یادماندنی را برایتان رقم خواهدزد. لازم‌به ذکر است که او کنسرتو‌های هر فصل را با شعری همراه کرده تا بیانگر تصویری باشد که سعی در تداعی‌کردن آن دارد‌ و همین، وجه تمایز این کنسرتو‌ها با سایر قطعات دورۀ باروک است.


معرفی مکان‌های دیدنی: «از هر قصری مجلل‌تر» | فاطمه خلیفه‌بهبهانی

تهران‌ مکان‌های دیدنی، اما گمنام زیادی دارد. یکی از این مکان‌ها، «خانه‌موزۀ سیمین و جلال» است که در محلۀ تجریش، دزاشیب، خیابان شهید رمضانی، کوچۀ رهبری، کوچۀ پسندیده، بن‌بست ارض، پلاک یک قرار دارد و شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۹ تا ۱۶ مهمان ناخوانده می‌پذیرد. بیایید باهم از دانشگاه شریف به گردشی در تجریش برویم.

در یکی از ساده‌ترین راه‌های رسیدن به تجریش، می‌توانید وارد متروی خط زرد شوید و در ایستگاه دروازه‌دولت، به خط قرمز بروید و تا آخرین ایستگاه، در قطارهای قدیمی و عجیب خط یک باشید. از ایستگاه تجریش تا «خانۀ عشاق» هم راه زیادی نیست و پیاده می‌توانید بروید. اگر نه، تاکسی‌ها در خدمت شما هستند.

وقتی، به قول جلال، به بن‌بست «ارض» رسیدید، زنگ در خانه را بزنید تا میزبان مهربان موزه در را بگشاید. این خانه را جلال در فاصلۀ سال‌های ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۲، یعنی در زمانی که سیمین برای تحصیل به آمریکا رفته‌بود، طراحی کرد و ساخت. سیمین نیز آن را در سال ۱۳۸۳ ثبت ملی کرد و خانه به همان شکلی که استفاده می‌شده‌است و با وسایل شخصی افراد تبدیل‌به موزه شده‌است. وقتی از در کوچک خانه وارد می‌شوید، درگاهیِ خانه قرار دارد که در سمت راست آن اتاق پذیرایی است. در کنار پذیرایی، فضای ناهارخوری، بعد از فضای ناهارخوری، فضای خیاطی سیمین و پس از آن، اتاق مطالعه و فضای کار مخفی جلال (به دلیل فعالیت‌های سیاسی او) است. در سمت چپ درگاهی نیز یک اتاق‌خواب و آشپرخانه است و اتاق‌خواب سیمین در طبقۀ بالا است. از آشپزخانه به حیاط راه دارد که حوض، میز و صندلی عصرانه، گل‌خانه و درخت کاشته‌شده توسط جلال در آنجاست. از حیاط به اتاق خدمتکار و آب‌انبار نیز راه دارد. همۀ این فضاها به‌ بهترین شکل ممکن در کنار هم چیده شده‌اند و با هوشمندی، از فضا به‌طور هدفمند استفاده شده‌است. جلال برای تک‌تک اتاق‌ها و چینششان، راهروها، گنجه‌ها و فرورفتگی‌های خانه فکر می‌کرده و نقشه‌های کشیده‌شده را برای سیمین می‌فرستاده و در ساخت فیزیکی خانه نیز نقش زیادی داشته‌است. وقتی از رنج جسمی خود برای ساخت خانه به سیمین می‌نویسد، از سیمین پاسخ می‌گیرد: «خانه‌ای که تو می‌سازی، هر خشتش با عشق روی خشت دیگر گذاشته می‌شود و برای من از هر قصری مجلل‌تر است و می‌دانم که این عشق، روح خانه خواهدبود و در خانه پراکنده خواهدشد...»

از خانه که بیرون بیایید، مقصد بعدی می‌تواند «امام‌زاده صالح» باشد که راه زیادی تا آنجا نیست و آرامگاه برخی از عزیزان «پرواز PS752» نیز در صحن این حرم است. برای ناهار نیز می‌توانید از حرم وارد «بازار تجریش» شوید و در رستوران سنتی «تکیۀ بزرگ تجریش» که در انتهای تکیۀ بازار تجریش است، غذای روز یا کباب و دیزی آن را با طعم خوب و قیمتی معقول امتحان کنید. بعد از آن هم، «باقلوافروشی ترک‌ها» دراِبتدای بازار با لباس‌های طرح عثمانی و باقلوای مخلوط سرشیر و پسته در کنار چای انتظار شما را می‌کشد.

اگر علاقه‌مند به گشت‌وگذار بیشتر باشید، «باغ‌موزۀ هنر ایرانی یا باغ سپهبد» نیز در همین منطقه و زیباست. بازار تجریش هم بافت سنتی و جاذبه‌های خاص خودش را دارد و کالاهای عجیبی را در آن‌ می‌توان یافت. برای برگشت نیز دقیقاً مثل زمان رفت، متروی خط یک در خدمت شماست.

اگر دوست‌دار آگاهی از زندگی شخصی نویسندگان معاصر، ساعتی شریک‌شدن در داستان خانۀ قدیمی، دیدن وسایل، لباس‌ها و زندگی ساکنان آن به همان صورتی که بوده، دل‌سبک‌کردن در امام‌زاده صالح، نوش‌جان‌کردن غذای سنتی و دیدن بازار سنتی تجریش باشید، احتمالاً از این گردش پیشنهادی لذت خواهیدبرد. اگر هم با محبوب بروید، احتمالاً بعدها دلتان برای این فرصت لمس عشق و زندگی، تنگ خواهدشد.

دانشگاه شریفموسیقیدیدنیپادکستکتاب
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»، نشریۀ انجمن علمی-دانشجویی دانشکدۀ مهندسی شیمی و نفت دانشگاه صنعتی شریف / کانال تلگرام ما: https://t.me/dardaneshkadeh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید