زمانگویهها | قسمت سوم | پارسا جلوانی
درودی دیگر. امیدواریم حال شما گوتیهای نامطبوع عزیز خوب باشد.
در قسمت قبل به فرمانروایی اکدیها و گوتیها پرداختیم. پس از آنها، سومریها به مدت کوتاهی در سلسلهٔ سوم اور (یکی از دولتشهرهای سومری) قدرت گرفتند. در همین زمان همسایگان غربی، یعنی آموریها، به میانرودان آمده و آنجا سکنی گزیده بودند. آنها شهر مشهور بابِل را بنا نهادند و تبدیل به یکی از دولتشهرهای میانرودان شدند. شاهان اولیهٔ بابل اندکی توانستند دامنهٔ نفوذ خود را گسترش دهند و چند شهر دیگر را تحت سلطهٔ خود درآورند. اما مشهورترین فرمانروای بابل، که پس از آنها آمد، تواناتر بود. نام او، حمورابی است.
حمورابی تمام میانرودان را تحت فرمان خود درآورد و از آن هم فراتر رفت. این اولینبار پس از سارگون بود که میانرودان اینگونه متحد شده بود. اما همانطور که احتمالا میدانید، اهمیت حمورابی به فتوحاتش نیست. بلکه به مجموعهای است که آن را به عنوان «قانون حمورابی» میشناسند. این مجموعه اولینبار بر روی ستونی سنگی در شوش یافت شد. قسمت بالای آن، حمورابی و شَمَش، خدای خورشید و عدالت را به تصویر میکشد. در ابتدای متن، حمورابی دلایل مشروعیت حکومتش را بیان میکند؛ اینکه چگونه خدایان او را برای پادشاهی و «محافظت از ضعیف در برابر قوی» گزیدهاند؛ این که او باید همچو شَمَش، بر کلهسیاهها پدیدار شود و زمین را نورانی کند و همچنان که شَمَش عدالت را در بین خدایان برقرار میکند، او نیز باید عدالت را بین آدمیان برقرار کند. بهره بردن از خدایان برای توجیه مشروعیت حکومت، قدمتی به درازای تاریخ انسان دارد. پرسش اصلی این است که آیا میتوان انسان ۳۷٠٠ سال پیش را برای چنین چیزی سرزنش کرد؟ دنیای او با خدایانش معنی پیدا میکرد؛ پس معلوم است که مشروعیت باید از آنان برمیخاستهاست.
متن قوانین به صورت «اگر...، پس باید...» نوشته شدهاست. وجه تمایز قانون حمورابی از قوانین پیشین میانرودان (که بعدها به آن اشارهای خواهیم داشت)، خشونت بیشتر آن است. قوانین قبلی معمولا بر روی تنبیهات جبرانی تأکید داشتند؛ یعنی معمولا در ازای یک ضرر وارد شده، مجرم باید مقداری سرمایه را به ضرردیده تحویل میداد؛ اما در قانون حمورابی تأکید بر تنبیه فیزیکی مجرم بیشتر است. مثلا کسی که دیگری را به قتل محکوم میکرد و نمیتوانست اثبات کند، خود محکوم به اعدام میشد. اصلی که زیربنای بیشتر قوانین اوست و در دو جمله از قوانین هم آمده است، قانون مقابله به مثل (به لاتین: lex talionis) است؛ «چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان». این اصل در تمام قوانین مشهود است. اگر شخصی فرزندش را در اثر ریزش خانه از دست میداد، فرزند بنّای خانه محکوم به اعدام بود. این قانون بعدها در تورات هم آمد و ابتدائاً بخشی از قانون رومی هم بود. روح آن تا کنون در برخی از قوانین زنده مانده است.
اصل دیگری که خودش را نشان میدهد، اصل برائت است. یعنی اینکه هر شخصی بیگناه فرض میشود مگر آنکه خلافش ثابت شود. این اصل حقوقی هنوز در تمام جهان با ماست؛ ولی عجیب این است که از شیوهنامهٔ انضباطی جدید حذف شده است. به راستی در پی چهاند؟
شوربختانه متن به درازا کشید و نشد که دربارهٔ دیگر قوانین میانرودان بگوییم. امیدواریم در قسمت بعدی بتوانیم به آنها بپردازیم. تا نوبت بعدی، که آنها را شرح دهیم، شما را بدرود.