نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»
خواندن ۱۰ دقیقه·۴ سال پیش

یک فنجان چای با دکتر وفا

«دورهمی صمیمی دانشجویان با دکتر احسان وفا» | گزارش شماره ۷۸ | پارسا ملکی



روز چهارشنبه، ۱۴ آبان ‌ماه، در اولین جلسه مجازی از سلسله جلسات چای با استاد، مهمان دکتر احسان وفا بودیم. در ادامه گزارشی از پرسش و پاسخ‌های مطرح‌شده در این جلسه که نسخه کوتاه‎‌تر آن نیز در شماره اخیر نشریه منتشر شده را می‌خوانیم.


+ خودتان را معرفی کنید.

- احسان وفا هستم. متولد سال ۶۳ در تهران. سال ۸۱ کنکور دادم و همان سال رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف قبول شدم. مقاطع ارشد و دکتری را هم در همین رشته و دانشگاه گذراندم و سال ۹۴ هم به عضویت هیئت‌علمی دانشکده مهندسی شیمی و نفت درآمدم.

+ درباره قبولی‌تان در کنکور صحبت کنید.

- سالی که کنکور دادم، ۹۰۰ هزار داوطلب رشته ریاضی داشتیم. نگاه به الان نکنید که قبولی در دانشگاه (البته نه دانشگاه‌های تاپ!) راحت شده، آن زمان قبولی بسیار سخت بود. آن موقع علاقه به‌کارهای هنری داشتم و هم‌زمان عاشق مهندسی بودم؛ معماری هردوی این‌ها را باهم داشت. به همین خاطر دوست داشتم در رشته معماری تحصیل کنم؛ اما با رتبه کنکورم نمی‌توانستم در دانشگاه‌های تهران معماری بخوانم. اولویت‌های دیگرم هم مکانیک و هوافضا بود اما درنهایت با راهنمایی‌های برادرم که در رشته‌ هوافضا در همین دانشگاه تحصیل می‌کرد، تصمیم گرفتم رشته‌ مهندسی شیمی را انتخاب کنم. آن زمان این رشته مانند امروز جزء رشته‌های تاپ کشور نبود؛ اما برادرم می‌گفت رشته‌ای است که تا چند سال دیگر بازار کار خوبی خواهد داشت. هم‌چنین به من گفت که دانشگاه شریف این امکان را به دانشجویانی که از نظر درسی خوب باشند و معدل خوبی داشته باشند می‌دهد تا بعد از چند ترم، رشته‌ خود را عوض کنند؛ بیا و اگر علاقه‌ای به مهندسی شیمی نداشتی، رشته‌ات را عوض کن. فکر کنم اولویت دوازده یا سیزدهمم را مهندسی شیمی شریف زدم. به‌هرحال، قبول شدم و حالا در خدمت شما هستم.

+ بعد از ورود به دانشگاه، آیا فعالیت دانشجویی داشتید؟ اگر بله، نظرتان درباره فعالیت‌ها چیست؟

- خب، درس می‌خواندم، سعی می‌کردم خوب هم درس بخوانم و نمره بگیرم؛ گاهی فکر می‌کردم خیلی بیشتر از چیزی که لیاقت دارم نمره می‌گیرم. کار فوق‌برنامه هم داشتم. مثلا به خاطر دارم در یکی از جلسات مربوط به سمینار در دانشگاه، به من گفتند شما زمان دانشجویی خیلی فعال بودی؛ الان که استاد شده‌ای چرا کمتر فعالیت می‌کنی؟ می‌خواهم بگویم در این حد در دانشگاه به انجام فعالیت‌های دانشجویی معروف بودم. توشه‌ خوبی هم جمع کردم؛ چه از نظر اجتماعی، چه از نظر ارتباط با افراد مختلف و چه از نظرهای دیگر. اما بعد از کارشناسی، فرصت کافی برای انجام این فعالیت‌ها نداشتم. البته دستیار آموزشی را جزء فعالیت‌های دانشجویی حساب نکردم!

+ اسم دانشگاه شریف که می‌آید، بلافاصله همه به اپلای فکر می‌کنند؛ در زمان شما هم این تفکر وجود داشت؟

-اپلای همیشه بحث داغی بود؛ هم قبل از ما، هم در زمان ما و هم بعد از ما. چند وقت پیش ویدئویی در سایت دانشگاه درباره ازدواج دانشجویی دیدم، یکی از دانشجویان گفت هرکس به شریف می‌آید اپلای می‌کند، ازدواج به چه دردش می‌خورد؟ ینی این تفکر همیشه وجود دارد؛ حتی برای خود دانشجویان! از بین هم‌دوره‌ای‌های دوره‌ی لیسانسم حدود پنجاه تا شصت درصد اپلای کرند. حتی خود من درباره اپلای زیاد فکر کردم؛ اما درنهایت تصمیم گرفتم این کار را نکنم. دغدغه‌ی اپلای را داشتم، اما با توجه به روحیاتم تصمیم گرفتم بمانم.

+ پیشنهاد شما درباره اپلای چیست؟

- این سوالی است که برای همه‌ دانشجویان پیش‌ آمده، پاسخ‌دادن به آن هم سخت است و هم ساده. از این نظر می‌گویم سخت است چون خیلی از جنبه‌هایش فردی است. ساده است چون جنبه‌ فنی هم دارد. از نظر فنی و آکادمیک، مسلما تحصیل در خارج از ایران بهتر است؛ چون جاافتادگی علمی در آنجا بهتر است؛ اما همه‌چیز این موضوعات نیست. نکته‌ اصلی جنبه‌های غیرکاری و فردی است؛ مثلا با شرایط اقتصادی امروزه، هزینه‌های اپلای بسیار بالاست. دو یا سه سال قبل که وضعیت مانند امروز نبود، در روزنامه شریف مطلبی نوشته‌شده بود که هزینه‌های اپلای چیزی بین ۷۰ تا ۷۵ میلیون تومان است. الان که خیلی بیشتر هم شده است. اما از جنبه‌های دیگر، اپلای واقعا خوب است؛ زیرا می‌توان با دیگر نگرش‌ها آشنا شد. در کل همه‌چیز به شرایط و علایق افراد بستگی دارد.

+ وقتی وارد دانشگاه شدید، از همان ابتدا هدف تحصیلات‌عالی را داشتید یا خیر؟

- اهداف انسان‌ تابع زمان و شرایط اوست. آن زمان، یادم است در ابتدا علاقه‌‌ زیادی نداشتم؛ ولی از اواسط دوره‌ی لیسانس فهمیدم به کار آکادمیک علاقه‌ بسیاری دارم، پس ادامه دادم. اگر الان نمی‌دانید چه‌کاری می‌خواهید انجام دهید، هیچ اشکالی ندارد نگران نباشید. خود من شخصیتم را در این دانشگاه پیدا کردم. مهم این است که توکل داشته باشیم و تلاش آگاهانه کنیم و فرصت‌ها را از دست ندهیم.

+ دوران دانشجویی با درسی به مشکل خوردید؟

- درسی را نیفتادم؛ ولی درسی بود که حذف کنم، درسی از مرکز معارف. از برخورد استاد و حرفی که در کلاس زد خوشم نیامد، بنابراین درس را حذف کردم. البته از نظر نمره به مشکل خوردم، بعدا فهمیدم استادی که قبلا درس را با او داشتم و حذف کردم، بهتر نمره می‌داده!

+ روابط شما با استادها و دستیاران آموزشی چطور بود؟ استاد سخت‌گیر و اذیت‌کن داشتید؟ و از همه مهم‌تر، غول ریاضی ‌۱ را چه‌گونه گذراندید؟

- استاد سخت‌گیر که بله، داشتم. ولی کسی که اذیت کند خیر. درس شیمی‌فیزیک کم‌ترین نمره دوران کارشناسی‌ام شد. امتحان بسیار سختی داشتیم، استاد هم به گرفتن امتحان‌های سخت معروف بود. سر جلسه امتحان پایان‌ترم، حس کردم چیزی بلد نیستم، با خودم گفتم این درس را حتما می‌افتم. بعد از این‌که پاس شدم خیلی تعجب کردم! البته آن زمان در دو روز متوالی، هر روز دو امتحان داشتم و واقعا سخت بود چهار امتحان را هم‌زمان با هم پیش ببرم. ریاضی ۱ را هم با دکتر نجفی پاس کردم، ایشان را بسیار دوست داشتم. فکر کنم با ۱۷.۵ پاس کردم که نسبت به خودم و میانگین دانشگاه نمره‌ خوبی بود. ریاضی۲ هم با شخص دکتر شهشهانی داشتم. ایشان نیز استاد فوق‌العاده‌ای بودند.

+ ازدواج کرده‌اید؟

- بله، سال ۹۲ عقد و سال ۹۳ عروسی کردیم. عقدمان در انتهای دوران دکتری من بود.

+ اداره‌کردن زندگی مستقل در کنار درس و دانشگاه، مشکلی ایجاد نکرد؟

ـ چرا، خیلی سخت بود. هردو پایان‌نامه می‌نوشتیم و دوران سختی را می‌گذراندیم. بیرون کار می‌کردم، زندگی جدیدی داشتم و درس هم می‌خواندم. هم در شرکت کار سختی انجام می‌دادم، هم دکتری من را بسیار اذیت می‌کرد؛ واقعا شرایط سختی بود! اما الان راضی‌ام که آن شرایط را داشتم، چون چیزهایی یاد گرفتم و به‌دست آوردم که انسان فقط در آن شرایط به‌دست می‌آورد. البته شیرینی خودش را هم داشت؛ شروع حس استقلال، سخت است اما شیرین است.

+ درباره‌ تفریحات خود بگویید.

ـ از نظر ورزشی، مثل بقیه زیاد اهل فوتبال نیستم. زمانی بودم، اما الان خیر. جدیدا به اتومبیل‌رانی علاقه‌مند شده‌ام. گاهی فرمول یک می‌بینم؛ یکی از دلایلش این است که اتومبیل‌رانی مخصوصا در سطح فرمول یک، خیلی در لبه‌ تکنولوژی است و به همین دلیل برای من جذابیت دارد. البته زمانی هم بسکتبال و رخدادهای آن را دنبال می‌کردم. اما از نظر هنری، در گذشته خیلی اهل نقاشی بودم؛ هنوز هم علاقه دارم، اما فرصت کافی ندارم. اهل موسیقی و فیلم و... هم هستم. نه به‌صورت حرفه‌ای که بدانم فلان بازیگر یا فلان کارگردان در کدام فیلم بازی و یا کدام فیلم را کارگردانی کرده است. اما در حد سرگرمی به این موضوعات علاقه دارم.

+ چالشی که دانشجویان سال‌های اول با آن روبه‌رو هستند، آینده‌ شغلی است. نظر و توصیه‌ی شما چیست؟

ـ حق دارند؛ شرایط در جامعه طوری است که نمی‌شود به آن اعتماد داشت. صبوری مهم‌ترین چیز است. به دلیل اختلاف سنی کم من با دانشجویان (نسبت به دیگر اساتید)، آن‌ها با من درد و دل می‌کنند و مشکلات آن‌ها را می‌دانم. بزرگ‌ترین نگرانی، مسلما نگرانی مالی است. خیلی‌ها می‌خواهند بعد از لیسانس به رشته‌های مدیریتی و مانند آن تغییر رشته بدهند؛ با این تصور که زندگی اقتصادی خوبی را برای خود مدیریت کنند، و البته حق هم دارند. توصیه‌ من به شما این است که در مسیر خود و مسیر رسیدن به اهداف خود، صبوری کنید. همین!

+ یکی از دانشجویان: من ۹ ماه در صنعت کار می‌کردم، روز اول مهندس مشاوری با ۵۰ سال سابقه، به من گفت هر چیزی که در دانشگاه یاد گرفتی را فراموش کن و سپس جزوه‌ای داد و گفت تنها این ۱۰۰ صفحه جزوه به درد تو می‌خورد! سؤال من این است چرا دنیای دانشگاه با دنیای صنعت متفاوت است؟ چرا در دانشگاه شریف نه بر صنعت، بلکه تاکید بر ریاضیات است؟ وقتی متلب و ماشین‌حساب و خصوصا اینترنت داریم، چرا باید این همه فرمول حفظ کنیم؟

ـ سؤال بسیار خوبی است، این سؤال نشان‌دهنده این است که دغدغه دارید. ببینید، نه آن‌چه که در دانشگاه است و نه آن‌چه که در صنعت است، هیچ‌کدام ملاک صد درصد نیست. از طرفی آن مهندس در فضای صنعت کشور ما کار می‌کند که شاید در خیلی زمینه‌ها استاندارد نیست، از طرف دیگر دانشگاه به ما، چیزی که برای صنعت لازم است را آموزش نمی‌دهد. پس هیچ‌کدام ملاک صد درصدی نیستند. همواره این تضاد وجود دارد، من فکر می‌کنم سیستم آموزشی ما نیازمند اصلاح است. یکی از جنبه‌های اصلاح، همین موضوعی است که شما فرمودید. دانشگاه‌ها اکثرا کاربردی‌محور نیستند، یعنی فردی که از آن خارج می‌شود، شاید حداقل‌های لازم برای ورود به صنعت را نداشته باشد. اما در نظر داشته باشید دانشگاه مکانی نیست که صرفا برای صنعت دانشجو تربیت کند! قرار است افرادی تربیت شوند که «بتوانند» در صنعت کار کنند، نه این که «باید» در صنعت کار کنند. دانشگاه شریف یک دانشگاه دانشمندپرور است، اگر می‌خواهید تکنسین شوید، باید وارد دانشگاه‌های دیگر شوید. ممکن است در دانشگاه فردی باشد که بخواهد دانشمند شود؛ پس باید این پتانسیل در دانشگاه وجود داشته باشد که پاسخ‌گوی اکثر نیازها باشد. حالا در دانشگاه ما با توجه شرایط، بحث علمی (و نه کاربردی) بیشتر مدنظر قرارگرفته است. من خیلی حرف آن مهندس مشاور را قبول ندارم، باید دید ایشان در چه شرایط و زمینه‌ای این حرف را زده است. کشور ما به‌طور تاریخی واردکننده تکنولوژی بوده و هیچ‌وقت آن را خلق نکرده، شاید در بهترین حالت تغییری در جزئیات محصولات داشته‌ایم. در این حالت بله حرف ایشان درست است. اما اگر بحث تولید باشد، خواهید دید که این دانستنی‌های علمی، خیلی کاربردی است. نباید نگاه صفر و یکی به این مسئله داشت.

+ دانشجوی دیگر: بهترین زمان برای به دنبال کار رفتن چه زمانی است؟ هنگام تحصیلات؟ بعد آن؟

ـ این هم سؤال مهمی است، هرچند پاسخ دقیقی برای آن ندارم. اما می‌توان گفت به‌طور خاص برای دانشجویان رشته‌های فنی و مهندسی، کار کردن خارج از محیط دانشگاه اگر ضروری نباشد، بسیار مهم است. همان‌طور که در سؤال قبل اشاره کردم، آدم وقتی از محیط دانشگاه وارد محیط کار می‌شود، یک گسستگی می‌بیند. فضای محیط کار همان فضای رشته‌ تحصیلی خودتان است؛ اما انگار ادبیات آن متفاوت است. انگار وارد دنیای دیگری می‌شوید و با خود می‌گویید هیچ‌چیز بلد نیستم. اما تنها در حد همین تفاوت ادبیات است. لازم است انسان آن محیط را تجربه کند. یکی از تفاوت‌ها شبکه‌ اجتماعی است. شبکه‌ اجتماعی که آدم در محیط کار با آن آشنا می‌شود، خیلی متفاوت از محیط آکادمیک است. یک مثال ساده مکاتبات رسمی است.‌ یادگیری آن در محیط رسمی بسیار کاربردی است. آن‌جا یاد می‌گیریم چگونه ارائه‌ رسمی و حرفه‌ای داشته باشیم. به نظر من انجام این‌گونه کارها بسیار مهم است. اما برای آدمی نرمال بسیار سخت است که هم در دانشگاه درس بخواند و هم کار کند. اگر نیاز مالی وجود ندارد، زیاد پیشنهاد نمی‌کنم که در هنگام تحصیل، کار هم بکنید. به‌هرحال، زمان انجام این‌گونه فعالیت‌ها به خود آدم بستگی دارد.

+ آیا انجام پروژه و دنبال مقاله‌بودن تعارضی با کارهای دانشگاه در دوره کارشناسی دارد؟

ـ تعارض ندارد، اما تقریبا امکان‌پذیر نیست، مقاله نوشتن در پی یک کار تحقیقاتی خوب است، این‌که من می‌گویم توصیه نمی‌کنم به این معنی نیست که دانشجوی کارشناسی نمی‌تواند. بلکه نکته این‌جا است که دوره‌ کارشناسی شرایط را به‌طور مناسب فراهم نمی‌کند، اگر مقاله داشته باشید خوب است؛ اما اگر نداشتید هم هیچ مشکلی ندارد. انجام پروژه بهتر است زیر نظر استادان باشد؛ زیرا در همین محیط آکادمیک دانشگاه یادگیری انجام شود.

+ چه توصیه‌ نهایی‌ای برای دانشجویان دارید؟

ـ در این شرایط نمی‌توان زیاد امیدوار صحبت کرد. این را از صمیم قلب می‌گویم: کسانی که از من جوان‌ترید، دلم به حال شما می‌سوزد! نمی‌دانم به‌عنوان یک معلم چگونه بچه‌ها را به اوضاع امیدوار کنم، ولی به شما می‌گویم که صرف‌نظر از اهدافتان، سعی کنید همیشه با سختی‌های زندگی بجنگید و به حمایت خداوند اعتماد داشته باشید؛ چون زندگی دو جنبه دارد. یکی این که انسان‌ها در شکل‌دادن آن اختیار دارند و دیگری آن‌که اختیاری نداریم؛ برای قسمتی که دست ما است تلاش کنیم و به خدا توکل کنیم، برای قسمتی که دست ما نیست هم باز توکل و تلاش کنیم. قدر خودتان را بدانید اما مغرور نشوید. همه‌ شما پتانسیل موفقیت را دارید. خداوند شما را بسیار دوست داشته که این توانایی‌ها را به شما داده است. اراده‌ شما قوی باشد، آینده‌تان تضمین است. آرزوی بهترین‌ها را برایتان دارم.

+ نظرتان درباره کیمیا چیست؟

ـ انجام فعالیت‌های فوق‌برنامه در دوران دانشجویی بسیار مهم است؛ چون در دانشگاه نباید فقط درس خواند، باید شخصیت اجتماعی فرد هم ساخته شود. کیمیا می‌تواند بسیار مؤثر باشد. نمی‌دانم فضای الان آن چگونه است. اگر مانند گذشته باشد، مطمئن باشید خیلی از موفقیت‌های آینده‌تان را مدیون بودن در انجمن‌هایی مانند کیمیا خواهید بود.

دانشگاه صنعتی شریفگروه علمی دانشجویی کیمیاچای با استاددکتر احسان وفادردانشکده
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»، نشریۀ انجمن علمی-دانشجویی دانشکدۀ مهندسی شیمی و نفت دانشگاه صنعتی شریف / کانال تلگرام ما: https://t.me/dardaneshkadeh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید