نگاهی به کتاب ۱۹۸۴ | آرمان زادهمحمدی | پشت درهای شریف
ما را برای اینکه در بیحوصلگی و حال بد روزگار، کتابی برای معرفی آوردهایم، به بزرگی خودتان ببخشید؛ اما خواندن این کتاب، خالی از لطف نیست.
«در سراسر تاریخ مکتوب، و شاید از پایان عصر نوسنگی، سه گونه آدم در دنیا بودهاند:
بالا،متوسط، پایین… که هدفهای این سه گروه کاملا با هم سازشناپذیرند.
هدف طبقه بالا این است که سر جای خود بماند. هدف طبقه متوسط این است که جای خود را با طبقه بالا عوض کند. اما هدف طبقه پایین -زمانی که هدفی داشته باشد- این است که تمایزات را در هم شکسته و جامعهای بیافریند که در آن همه انسانها برابر باشند. خصلت پایدار طبقه پایین این است که کارربیش از حد، چنان از پا درش می آورد که جز به تناوب، از آنچه بیرون از زندگی روزمره است آگاهی ندارد.»
جامعهای را تصور کنید که در آن هیچ قانونی وجود نداشته باشد، آن جامعه از نگاه شما چه شکلی است؟ اکنون جامعهای را تصور کنید که در آن قوانین سخت و سنگینی وجود دارند، قوانینی که حتی فکر کردن شما را هم کنترل میکنند و شما را تبدیل به یک ماشین بیمغز میکنند، آن جامعه از نگاه شما چه شکلی است؟
کتاب ۱۹۸۴ با ظرافت خاصی مرز بین این دو جامعه را تصویر کرده است و دید شما را به یک جامعه پادآرمانشهر باز میکند.
کتاب ۱۹۸۴، دنیای ترسناکی را توصیف میکند که تنها سه کشور بزرگ در آن وجود دارند؛ اوشینیا، اوراسیا، ایستیشیا. همان سه کشور بی رحم هم همیشه با یکدیگر در حال جنگند. این داستان در لندن، در کشور اوشینیا رخ میدهد که جامعهاش به سه طبقه تقسیم شده است، طبقهی کارگر، اعضای عادی حزب (مردم عادی) و اعضای رده بالای حزب. همهی افراد جامعه در این سه دسته قرار میگیرند و باید از برادر بزرگ که رئیس حزب است، اطاعت کنند!!!
نوشتن در این جامعه ممنوع است و آزادیهای فردی به راحتی پایمال میشوند و همۀ افراد جامعه به وسیلۀ صفحات سخنگو کنترل میشوند. در این جامعه برای همه تنها یک حقیقت محض وجود دارد و آن حقیقت هم حزب است، نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر.
جرج اورول معتقد است: «اگر روند تاریخ تغییر نکند، انسانها انسانیت خودشان را از دست میدهند.» او در این کتاب، آیندهای را برای جامعه به تصویر میکشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در جامعهی تصویر شده، گناهکاران به راحتی اعدام میشوند و آزادیهای فردی و حریم خصوصی افراد به شدت توسط قوانین حکومتی پایمال میشوند؛ به نحوی که حتی صفحات سخنگو در خانهها از شهروندان جاسوسی میکنند و شهروندان مجبورند همیشه با چهرهای سرشار از خوشبینی و لبخند به این صفحات نمایش نگاه کنند، تا کوچکترین شک و تصور نادرستی که نشاندهندهٔ هرگونه نارضایتی فرد باشد، برای نمایندگان حکمرانان پشت صفحات نمایش ایجاد نشود؛ چرا که در غیر اینصورت مورد غضب حکمرانان قرار میگیرند. در این داستان مسائلی همچون اینگساک (Ingsoc)، بزه فکری، گفتارنو، دوگانهباوری مطرح میشوند.
در قرار گرفتن کتاب در ژانر علمی–تخیلی بحث وجود دارد؛ اما بسیاری آن را کتابی شاخص در این سبک میدانند.