عید امسال عیدی متفاوت با سالهای گذشته بود که با قرنطینگی و بدون دید و بازدید گذشت.
تنها دلخوشی و سرگمی بیشتر افراد در این ایام تلویزیون هست.
امسال هم مثل سالهای گذشته شاهد پخش سری جدید سریال پایتخت بودیم، سریالی که اگر بخواهیم منصفانه بگوییم با جنبه طنزی که داشت سرگرمی خوبی برایمان بود، اما آیا فقط این اهمیت دارد که یک فیلم طنز باشد و باعث سرگرمی ما بشود؟
پایتخت همچنان پر مخاطب ترین، محبوبترین و ایرانی ترین سریال تلویزیون است؛ حتی آوازه آن تا کشور های دیگر هم رفته است، سریالی که به دلیل استفاده از ظرفیت فرهنگی محلی مردم شمال کشور به سادگی در دل مخاطب جا باز کرده و منجر به ماندگاری در ذهن مردم شده است.
موقعیت های طنزی که در سری های قبل ساخته می شد برگرفته از فیلم یا سریال دیگه ای نبود بلکه پرداخته ذهن نویسندگانش بود که با هوشیاری و درک فرهنگِ بومی منطقه آنها را خلق کرده بود، اما در پایتخت ۶ خبری از این موقعیت سازی های آشنا نیست بلکه شوخی های مبتذل شبکه های اجتماعی جایگزین آن شده است.
در طول این سریال ما مشاهده کردیم که محوریت و تمرکز این سریال بر روی عملکرد ضعیف دولت کنونی می باشد از حق نگذریم این سریال توانسته نکات ظریفی از کوتاهی و ناکارآمدی و فساد دولت کنونی رو به تصویر بکشد.
این سریال برخلاف قسمت های قبلی خط داستان منسجمی ندارد و فقط به تیکه کلام و بازی قوی بازیگرانش تکیه کرده است.
در این سریال روابط گرم و صمیمی میان افراد خانواده رو می توانیم جز نقاط قوت این سریال بشمار بیاوریم هر چند که بی احترامی به والدین و بزرگتر ها به وضوح در این سریال قابل مشاهده است و باید به این نکته توجه کرد که مخاطبین این سریال شامل سنین مختلف می باشند و این دسته بی احترامی هایی که در این سریال مشاهده کردیم عواقب خوشی برای نسل های آینده نخواهد داشت.
این همه صحبت از دین می شود، این همه بودجه فرهنگی، این همه در نظام صحبت از ایدئولوژی و مکتب می شود؛ مگر نیست که نیکی به پدر و مادر در کنار توحید سفارش شده است:《لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا》" آیه ۸۳ بقره"
مگر هدف رسیدن به توحید نیست؟
راه رسیدن به آرامش درون احترام به والدین است، اما خنده به چه قیمتی؟!
یک مطلبی که قابل توجه رویکرد خنداندن مخاطب به هر طریق با استفاده از تحقیر و توهین به همدیگر است.
حقیقتاً امسال پایتخت خیلی از محور اصلی خود یعنی خانواده فاصله گرفته بود.
در پایان یک برنامه تلویزیونی خوب بخاطر مخاطب گسترده اش باید دارای هدف خاصی باشد و لزوماً برای پر کردن وقت مردم به هر قیمتی نباید تهیه شود، اگر تهیه کنندگان این سریال هدفشان جذب اکثری مخاطب عامه پسند و به تبع درآمدزایی از طریق آگهی های تلویزیونی به قیمت نابودی اخلاق و الگو گذاری بسیار بد برای بچه ها و خانواده ها و حمله مستقیم به ارکان و ارزش های اجتماعی جامعه از جمله ادب، کمال، تحصیل و احترام به بزرگترها و... بوده است که صد در صد به هدفشان رسیده اند.
همه این حواشی این سریال پر مخاطب به کنار این سریال یک حسن ختام داشت که حسابی جنجالی شد یک زوج و سفر ماه عسل و یک موتور سیکلت، که البته به اعتقاد برخی این پِلَن از فیلمی با بهروز وثوقی کپی شده بود و همین حاشیه های پایتخت را حاد تر از پیش کرد.
در پایان امیدوارم فیلم سازان سرزمینم با ساختن فیلم های مناسب باعث خوشحالی هموطنانم شوند.
به قلم فاطمه پاسدار