در جست و جوی پیشرفت
در جست و جوی پیشرفت
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

مهارت یادگیری

یادگیری تا چند دهه قبل، کمتر به عنوان یک مهارت مورد توجه قرار می‌گرفت.

اصطلاحی که بیش‌ از یادگیری رواج داشت، هوش بود.

چیزی به نام ضریب هوشی یا بهره هوشی که معمولاً آن را با مخفف IQ می‌شناسیم، در ذهن بسیاری از مردم جایگاه بالایی پیدا کرده بود.

اگر کسی در آموختن توانمند بود، همه چیز را به بهره هوشی بالای او مربوط می‌دانستند و ضعف در یادگیری هم به بهره هوشی پایین نسبت داده می‌شد.

البته در این میان، به نقش معلم و سیستم آموزشی هم تا حدی توجه می‌شد. خصوصاً طی چند قرن اخیر که نظام آموزشی متمرکز شکل گرفت و یکی از انتظارات مهم خانواده‌ها از دولت‌ها این بود که ساختاری رسمی و متمرکز و منسجم برای آموزش و تربیت فرزندانشان ایجاد کنند.

آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی در کشور خودمان و دانشگاه‌ها و کالج‌ها در سراسر جهان، همگی بر اساس این انتظار طراحی شدند و شکل‌ گرفتند.

تعریف یادگیری در روانشناسی و علوم مدیریتی

اگر به دنبال یک تعریف برای یادگیری (Learning) باشید که دانشمندان بسیاری آن را پذیرفته‌ باشند و بتوانید بدون اینکه با نقد جدی روبرو شوید آن را همه جا مطرح کنید، باید بگوییم که متاسفانه چنین تعریفی وجود ندارد.

در حوزه‌های روانشناسی رفتارگرا، نوروساینس، روانشناسی شناختی، روانشناسی رشد و روانشناسی اجتماعی، تعریف‌های بسیار متنوعی از یادگیری وجود دارد.

مثلاً  روانشناسان رفتارگرا، یادگیری را به عنوان تغییر رفتار بر اثر تاثیرات محیطی تعریف می‌کنند. بنابراین اگر یادگیری به تغییر رفتار منتهی نشود، نمی‌پذیرند که یادگیری اتفاق افتاده است.

این تعریف در میان افراد فعال در حوزه توسعه فردی و یادگیری مدیریت، علاقه‌مندان زیادی دارد. چون به هر حال، انتظار می‌رود دستاورد نهایی مدیریت و توسعه فردی هم از جنس رفتارهای مشهود باشد و هیچ‌کس به یک مدیر یا کارمند، به خاطر سفر‌های ذهنی بدون نتیجه‌ی بیرونی، حقوق نمی‌دهد.

اما یک نکته‌ی مهم وجود دارد که باید به آن توجه داشته باشیم:

عمده‌ی نظریه های یادگیری و تعریفهای یادگیری که در یک قرن گذشته مطرح شدند، یک ویژگی مشترک دارند:

آنها آنچه را به عنوان آموزش عمومی (Public Education) یا آموزش رسمی می‌شناسیم، چندان موفق و اثربخش ارزیابی نمی‌کنند.

به همین علت طی دهه‌های اخیر، شاهد رواج موج گسترده‌ی انتقاد از سیستمهای آموزش رسمی بوده‌ و هستیم.

منظور از آموزش رسمی یا آموزش عمومی، این است که سازمان‌هایی بزرگ و معمولاً بروکراتیک، مسئولیت آموزش را بر عهده می‌گیرند و هزاران نفر در دفاتر برنامه ریزی درسی می‌نشینند و درس‌های مختلف و موضوعات مناسب برای آموزش را تعیین کرده و محتوای درسی مناسب برای آن را تدوین می‌کنند.


کاهش نقش یادگیری متمرکز در عصر دیجیتال

شاید در محیط‌های علمی و آکادمیک، تعریف‌های جدید از یادگیری بود که باعث شد ضعف نظام آموزشی رسمی و متمرکز بهتر دیده شود.

اما مهم‌ترین عاملی که باعث شد اهمیت آموزش متمرکز در ذهن عموم مردم کم‌رنگ‌تر شود، توسعه فناوری اطلاعات و رواج ابزارهای ارتباطی نوین مانند وب و شبکه های اجتماعی بود.

همه خودشان یاد گرفته‌اند به شکل خودآموز با جهان جدید ارتباط برقرار کنند و آموزش رسمی هر روز یک پله در مقابل یادگیری فردی عقب‌نشینی می‌کند و سنگرها را می‌بازد.

اهمیت آشنایی با تکنیک‌ها و روشهای یادگیری در عصر دیجیتال

با توجه به آنچه تا کنون گفته شد می‌توانیم توافق کنیم و دو واژه‌ی زیر را با معنایی متفاوت به کار ببریم:

  • آموزش: به معنای تزریق دانش و مهارت از سمت معلم به دانش‌آموز
  • یادگیری: به مفهوم تلاش فعال و دائمی دانش‌آموز و دانشجو برای جستجو و جذب دانش و بهبود مهارت

البته آموزش و یادگیری همیشه در کنار هم بوده‌اند. آنچه در اینجا مطرح کردیم، این است که سهم اصلی در گذشته در اختیار آموزش بوده و اکنون در اختیار یادگیری قرار گرفته است.

دنیای جدید، کمتر از هر زمان دیگری از IQ و از آموزش صحبت می‌کند. آنچه پررنگ‌تر شده مهارت یادگیری است.

در شرایطی که هر یک از ما باید خود، مسئولیت جستجو و جذب دانش مورد نیاز را بر عهده بگیریم، کسانی موفق‌تر هستند و می‌توانند نسبت به دیگران متمایز باشند که از نظر مهارت یادگیری، در سطحی بالاتر از دیگران قرار بگیرند.


مهارت یادگیری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید