dark astronaut
dark astronaut
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

دومینوی شادی/ دومینوی عذاب

چند وقت پیش داشتم فکر می کردم ببینم هیچ آدمی وجود داره که بدون هیچ چشم داشتی برای بقیه یه کار بزرگ انجام بده؟

بدون این که زیاد فکرمو درگیرش کنم به جواب رسیدم.
- خیر

و بعد چند تا اتفاق هم افتاد که خیلی خوشگل برام توجیه کنه که اصلا ممکن نیست کسی بدون اینکه چیزی گیرش بیاد حاضر باشه کاری کنه.

یکی شونم یه سریال بود، به اسم نیوآمستردام

خیلی خلاصه بخوام بگم، این سریال راجب یک بیمارستانه که تقریبا دولتیه و بیمارا رو رایگان یا با کمترین هزینه ممکن درمان می کنه.
تو این قسمت به خصوص یه سری عمل پیوند قرار بود به صورت دومینویی انجام بشه! چند تا بیمار بودن که نیازمند فوری پیوند اعضا بودن ولی هیچ کدومشون تو خانواده شون کسی رو نداشتن که عضو اون شخص به دردشون بخوره. اما وقتی با بیمارای دیگه هماهنگ شدن دیدن هر کدوم از اعضای خانواده بیمارا میتونه به یه مریض دیگه کمک کنه!
مثلا یکی به یه غریبه کمک می کرد و کلیه خودشو بهش میداد به جاش برادرش کلیه دار میشد با اهدای یه نفر دیگه :)
هر کسی به طور غیر مستقیم داشت به عزیز خودش کمک می کرد و این خیلی هم خوب بود.

همه هم راضی بودن.

البته این جوری به نظر می رسید.

وقتی صحبت از دومینو باشه کافیه یکی از مهره ها سر جاش نباشه تا کل کار خراب شه.

و این اتفاق افتاد.
یکی از اهدا کننده ها منصرف شده بود. و با اینکه گروه دکترا می خواستن عملا رو انجام بدن مجبور بودن به بقیه بگن که دومینو خراب شده. و می دونستن که اگه بگن بقیه عمل ها هم کنسل میشه. هیچ کس حاضر نبود بدون اینکه چیزی گیرش بیاد عضوشو اهدا کنه.

خب قضیه اینه که این یه فیلمه و واقعیت نیست. تهش به خوبی و خوشی تموم شد چون به صورت کاملا اتفاقی و بسیار بسیار خوشبهتانه برای تمام اعضای دومینو یه عضو سالم دیگه پیدا کرده بودن(!) که به جای اهدای کننده منصرف شده میتونست دومینو رو کامل کنه، ولی به هر صورت این فیلم نشون داد "انسان ها تا چیزی به دست نیارن زحمتی نمی کشن".

هر چند من به طور قطع این جمله رو قبول داشتم اما جدیدا داره اتفاقایی دور و برم میوفته که این جمله رو میبره زیر سوال. (نکه بگم صددرصد خلافشو ثابت می کنه ولی خب همون یه ذره تضاد هم باعث میشه جمله ای که برام حرف حساب بوده اون قدرت نفوذشو از دست بده.)

این مدت دارم آدمایی رو میبینم و میشناسم که بدون اینکه انتظار هیچ چیز خاصی داشتن باشن ساعت ها برای بقیه وقت می ذارن تا کارشونو راه بندازن.

براشون کارایی رو تو یه هفته انجام میدن بدون اینکه چیزی ازشون درخواست کنن که در حالت معمولی شاید یک ماه یا بیشتر هم طول می کشید.

جوری به بقیه کمک می کنن، که نه تنها طرف اسمشونو هم ندونه و نفهمه کی بهش کمک کرده، که اگه با یکم اکلیل رنگی و یه مقدار نور پردازی اون کمک رو انجام میدادن ممکن بود با فرشته نجات سیندرلا اشتباه گرفته بشن.
اما اونا تو سایه هان و مثل یه آدم معمولی دارن زندگیشونو می کنن. تازه این به کنار، هیچ علاقه هم ندارن که فرشته نجات اسم گذاری بشن!

با دیدن همچین آدمایی مغز آدم احتراق ناقص می کنه. چون میبینه هنوز هم هستن انسان هایی لابه لای انسان نماها (که این روزا کم هم نیستن!) و دارن انسانیت رو جوری به نمایش می گذارن که خیلی وقته دیده نشده.


هر چند هنوز معتقدم عده زیادی از آدما هستن که تا چیزی بهشون نرسه حاضر نیستن کاری کنن، بازم ممکنه یه سری انسان بین ما انسان نماها وجود داشته باشه.


موفق باشویـــــــــــد :))

و
همین دیگه
ختم جلسه?



دومینونیوآمستردامحال خوبتو با من تقسیم کنختم جلسه
“lost my muchness, have I?”
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید