dark astronaut
dark astronaut
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

گربه شرودینگر

فرض کنید یک گربه داریم به اسم میلز ،من بزرگترین طرفدار گربه ها نیستم پس انتظار نداشته باشین با این گربه همزاد پنداری کنم. (اسپویل آلرت: اتفاقات خوبی برای این گربه نمی افته.)

ما میلز رو میذاریم توی یه جعبه ی در بسته. ولی میلز توی این جعبه تنها نیست. میلز در مدت حضورش توی این جعبه در اثر تابش مواد پرتوزا و سم قرار داره. پس احتمال مرگ میلز وجود داره.

حال بیاین فرض کنیم احتمال اینکه میلز در اثر این مواد بمیره پنجاه درصده. و ما هیچ راهی برای اطمینان از زنده بودن یا مردنش نداریم مگر اینکه در جعبه رو باز کنیم.

تا وقتی در جعبه بسته باشه میلز یا زنده ست یا مرده. یا به بیان فیزیک کوانتوم، این دو تا واقعیت به طور همزمان وجود دارن. مهم نیست چه مدت جعبه رو اینجوری نگه می داریم. تا وقتی یکی از این دو تا احتمال واقعی نشده باشن هر دوتاشون به طور همزمان وجود دارن؛ میلز هم زنده ست، هم مرده.

اما به محض اینکه در جعبه رو باز کنیم یکی از این دو واقعیت از بین میره. اون موقع یکی از این دو واقعیت وجود داره چون ممکن نیست نصف میلز مرده باشه و نصفش نه. اون موقع دیگه "و" کاربردی نداره. میلز یا زنده ست، یا مرده.

این آزمایش بیانگر اینه که تا احتمالات رو به صفر نرسونیم امکان رخ دادن هر چیزی وجود داره. حتی اگه دو تا چیز با هم در تناقض باشن باز هم ممکنه به طور همزمان وجود داشته باشن؛ تا زمانی که یکی شون به طور حتم وجود داشته باشه، اون موقع به ناچار فقط و فقط یکی از اون دو تا میتونن وجود داشته باشن.


من شخصا ترجیح میدم در جعبه رو باز نکنم. اگه میلز زنده باشه مجبورم یه گربه رو تحمل کنم و اگه میلز مرده باشه مجبورم یه گربه مرده رو دفن کنم. اما تا زمانی که میلز هم زنده ست هم مرده نه یه گربه زنده دارم نه یه گربه مرده.

شاید این تناقضات اونقدراعم بد نباشن، نه؟



پ.ن: امیدوارم از نوشته های علمی طور خوشتون بیاد.

پ.ن2: مرسی میراندا بابت ایده ت :)

ختم جلسه🏳️

گربه شرودینگرفیزیک کوانتومختم جلسه
“lost my muchness, have I?”
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید