
رابطههایی هستند که نه تمام میشوند، نه پیش میروند؛ فقط معلق میمانند، درست مثل یک قایق بیسکان در وسط دریا. اگر در چنین رابطهای هستی، خوب گوش کن: اگر او نمیداند چه میخواهد، این تویی که باید بدانی.
من در کلینیک روانشناسی درک زندگی بارها با مراجعانی روبهرو شدهام که ماهها، حتی سالها در روابطی ماندهاند که نه تعریف داشت، نه مقصد، نه حس آرامش. فقط پر از تردید و خستگی.
چون تصمیم گرفتن مسئولیت دارد. وقتی کسی حاضر نیست مسئولیت احساسات تو یا آینده رابطه را بپذیرد، عقبنشینی میکند پشت یک جمله ساده: «نمیدونم الان آمادگیشو دارم یا نه.» اما واقعیت این است که نداشتن تصمیم، خودش یک تصمیم است—تصمیمی که اغلب به ضرر تو تمام میشود.
بلاتکلیفی ممکن است در ظاهر نتیجه سردرگمی باشد، اما در واقع خیلی وقتها یک انتخاب آگاهانه است برای حفظ آزادی، بدون تعهد. و این تویی که وسط این بازی، هم دلت گیر کرده، هم زمانت.
در یکی از جلسههایم در کلینیک سمانه خلیلی، مراجع جوانی گفت: «من نمیفهمم چرا نمیره، اما نمیمونه هم. فقط هر بار یه بهونه جدید میاره.» این جمله، داستان مشترک بسیاری از رابطههای نیمهکاره است.
وقتی حس میکنی:
همه اینها نشانههایی هستند که باید سکان رابطه را به دست بگیری.
تصمیمگرفتن در چنین موقعیتی، کار سادهای نیست؛ چون دلت هنوز درگیر است. اما اگر امروز این تصمیم را نگیری، فردا همین چرخه باز هم تکرار میشود. برای خودت، برای عزتنفست، برای روانت، باید تصمیم بگیری حتی اگر طرف مقابل تصمیم نمیگیرد.
در کلینیک روانشناسی سمانه خلیلی همیشه به مراجعان میگویم: «آدمی که میداند چه نمیخواهد، اما نمیگوید، در نهایت تو را به نابودی آرام میکشاند.»
مشاوره روانشناسی کمک میکند تا دید بازتری نسبت به رابطهات پیدا کنی. شاید لازم باشد مرزها را مشخص کنی، شاید باید روش خروج سالم از رابطه را یاد بگیری. مهم این است که فقط در ذهنت درگیر نباشی. حرکت کنی. حتی اگر حرکت کوچک باشد.
در کلینیک روانشناسی سمانه خلیلی، ما دقیقاً برای همین لحظهها کنار تو هستیم. جایی برای فکر کردن، برای تصمیم گرفتن، و اگر بخواهی، برای رهایی.
🔹 اگر فکر میکنی این نوشته برایت مفید بود، احتمالاً وقتش رسیده که جدیتر به وضعیت رابطهات نگاه کنی. گاهی یک تصمیم کوچک، مسیر زندگی را عوض میکند.