خلاقیت ایرانیان در هنرهای دستی به دست آمده از کاوش های گوناگون باستان شناسی در جای جای این کشور، باعث برانگیختن کنجکاوی بسیاری از دانشمندان و پژوهشگران تاریخ هنر در سراسر جهان گردید. در گذر تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانیان در داد و ستد با دیگر فرهنگ ها، همواره با تکیه بر دستاوردهای هنری و مدنی چیره بوده است. از این رو مانند دیگر تمدن های کهن جهان، یکی از سرافرازی های بزرگ ایران، صنایع بومی و دستی آن می باشد. این صنعت و به سخنی، این فنّاوری بی بدیل و بی رقیب، برآیند ذوق و هنر، سلیقه و نوآوری هنرمندان و صنعتگران است. هنری که با شکیبایی، باورها، سنت ها و رسوم و در یک سخن، پیام فرهنگی نسل ها را در کالاهای تولیدیشان جلوه گر می ساختند.
امروزه پاسداری از این گنجینه های ارزشمند تاریخی و تداوم کاربردی آن وظیفه همگانی و ملی ما است. که البته پویایی، رونق و گسترش صنایع دستی در گوشه و کنار ایران زمین همراه با شکوفایی اقتصاد و تجارت را به همراه دارد. ارزش این هنر زمانی روشن می شود که با گرایش به شرایط امروزی جهان به ویژه خاورمیانه، از هنرها و فرآورده های دستی در جایگاه جایگزین نفت یاد می کنند و اهمیت آن را چندین برابر آن می دانند.
گرایش به صنایع دستی و صادرات آن، هم نمایه ای از اقتدار فرهنگی و مدنی به شمار می آید و هم پشتیبانی از این کالاها، انحصار و قدرت عرضه آن در بازارهای جهانی را فراهم می آورد. در چنین شرایطی، گسترش صنایعدستی همانند جزء جدایی ناپذیر اقتصاد روستایی و شهری در ایران، می تواند با جذابیت های فراوان گردشگری، چشم انداز بسیار امیدبخشی را در رشد اجتماعی و رونق اقتصادی مناطق گوناگون کشور بگشاید و نیز فرصت های شغلی را در نگاه برنامه ریزان و مدیران اجرایی کشور بگنجاند.
عوامل بسیاری در زمینه نگهداشت، بازسازی و گسترش هنرهای سنتی و صنایع دستی تأثیرگذار هستند. آگاهی سازی و تبلیغات یکی از مهم ترین آنها می باشند. بی گمان، نتیجه این امر، افزایش آگاهی در جامعه و پدید آوردن گرایش به آن می باشد. این آگاهی در جامعه از یک سو افزایش تقاضا برای یادگیری، خرید هنرهای دستی و بومی را درپی دارد و از سوی دیگر تحرک و پویایی هنرمندان، صنعتگران و دوستداران برای ورود و کار در این میدان و در نتیجه رشد فعالیت های تولیدی و شکوفایی نوآوری ها در این حوزه را به دنبال دارد.
نتیجه این امر باززنده سازی هنرهای سنتی و صنایع دستی و نیز گسترش و رونق آن می باشد. با این حال، هنوز نقش و جایگاه بجای این هنر – صنعت مردمی، به درستی در جامعه روشنگری و تشریح نشده است. بسیاری از مردم هنوز دید روشنی از صنایع دستی ندارند و بیشتر، ارزش آن را با بهره وری بخش صنایع ماشینی می سنجند و براین باورند که توجه به صنایع ماشینی و گسترش آن است که می تواند به رشد و شکوفایی اقتصاد کشور بیانجامد.
فعالیت های بازاریابی باید از سوی تولیدکنندگان و صادرکنندگان و مشارکت با سازمان توسعه تجارت ملی و اتاق بازرگانی، طراحی و مرحله بندی شوند. یک برنامه خوب و سازماندهی شده بازاریابی همچنین می تواند از سوی وزارت جهانگردی، خطوط هواپیمایی، اتحادیه رستوران ها و هتلداران، نهادهای بانکی و نمایندگی های کشتیرانی کشور صادرکننده پشتیبانی شود. بنابراین با گرایش به اینکه تولیدکنندگان صنایعدستی به دلیل پراکندگی، امکان تبلیغات و بازاریابی محصولات خویش را ندارند، نیاز است تا راهبری و پشتیبانی سازمان های رسمی دولتی، مسئول کار تبلیغات و شناسایی آنها را برعهده گیرند و دست کم پنج درصد بودجه سازمان های رسمی هدف این امر شود.
همان گونه که بیان شد، فعالیت بخش های خصوصی با حضور در بازارهای بین المللی زمینه های بسیاری را برای رشد اقتصادی فراهم می آورد. برای نمونه، گالری های خصوصی هنرهای تجسمی از امکان حضور در بازارهای بسیار معتبری چون بازل سوئیس برخوردارند که موزه های دولتی حتی موزه هنرهای معاصر تهران نیز مجوز حضور در آن را ندارند. هنرمندان پیرو شرایط اقتصادی جاری در جامعه هستند. روشن است که هنرمندان در تأثیر شرایط دیگری چون شرایط روحی، اجتماعی و اندیشه های گوناگون جامعه نیز می باشند.
وضعیت اقتصادی هنرمند و پشتیبانی از او، تعیین و تضمین کننده نوآوری ایشان است. این پشتیبانی اقتصادی در امر آموزش خلاق نیز ضروری به نظر می رسد. آموزشگاه ها و مجموعه داران خصوصی فعال می توانند جامعه هنرمندان نوآور و آثار آنان را پشتیبانی کرده و رونق اقتصادی بازار صنایع دستی را موجب شوند.
این شرایط به نوآوری هنرمندان دامن می زنند و بازار فروش خود را با این حرکات نوین همسو می کنند. صنایع دستی به صاحبان سرمایه گذاری خصوصی نیازمند است. که ظرفیت پذیرش جسارت ها و آفرینش آثاری متفاوت را داشته باشد و اثر نو را از آثار دیگر تشخیص دهد. همچنین روی هر یک از این آثار سرمایه گذاری کند. همچنین تولید و بازاریابی و صادرات آن را فراهم کنند. این نکته ارزش والایی دارد. زیرا چرخاندن چرخ بازار آثار هنری و خریدوفروش آن برای همیشه و پیوسته، تضمین کننده آینده هنری جوانان است.
همچنین موجب صدور هنر روزآمد با قیمت مناسب به بیرون از کشور و جای گرفتن در کنار بازارهای جهانی می باشد. سازمان های تجاری و مقامات توسعه تجارت ملی می توانند با اقداماتی، مردان و زنان هنرمند را شناسایی کنند. واحدهای کوچک تولیدکننده را به آ نها بسپارند تا این شیوه به خصوصی سازی صنایع دستی بیانجامد.
هم اکنون نیز شرکت های تعاونی صنایع دستی در بیشتر رشته ها فعال هستند. همچنین فعالیت های گسترده ای را به ویژه در کانون های زیستی روستایی از خود نشان می دهند. این تعاونی ها افزون بر برآورده ساختن مصرف داخلی، مازاد تولید نیز دارند که نیاز به صادرات دارد. ارتباط این تعاونی ها با صادرات به طور عمده با سازمان صنایع دستی کشور انجام می گیرد. شیوه کار، به این شکل است که این سازمان بنابر وظایف آمده در اساسنامه، با تمایل و خواست تعاونی های صنایع دستی، محصولات را از سطح کشور می خرند. سپس کالاها را از دید کیفیت و مرغوبیت دسته بندی می کنند. در نهایت پس از انجام تشریفات لازم به کشورهای درخواست کننده مانند آلمان، بلژیک، ژاپن، سوئیس، استرالیا، لهستان، عربستان سعودی و دیگر کشورها، صادر می کنند.
شناساندن، تبلیغ و گسترش صنایع دستی استانی برای بازاریابی در درون و بیرون کشور با شیوه های نوین تبلیغاتی امری ضروری می باشد. بهره بری فناوری روز در تولیدات صنایع دستی با حفظ اصالت های هنر ملی، حمایت و تشویق بخش خصوصی برای سرمایه گذاری در این بخش موضوعی حائز اهمیت است. به ویژه برای ایجاد بازارچه های صنایع دستی، سیاست گذاری در راستای فروش و صادرات کالاها و شرکت در نمایشگاه های درون و بیرون از کشور. صنایع دستی برای حضور بین المللی نیاز به پشتیبانی دولت دارد. صنایع دستی سالیان سال بدون پشتیبانی حکومت ها و تنها با تکیه بر تمدن کهن ایران در حال رشد است. اما تحول در این رشته زمانی انجام می شود که بتوانیم بازاری مناسب برای فروش آنها پدید آوریم. نقش دولت و بخش خصوصی را می توان در بخش های زیر کوتاه کرد.
نگاه جامع و کامل همراه با مدیریت به روز و سخت کوشانه، راه رسیدن به این هدفها می باشد. این نوع نگاه و مدیریت در کنار برنامه ریزی های دقیق، ما را به نتیجه دلخواه می رساند.