میخواستم بنویسم سرم شلوغ است و سفارش جدیدی قبول نمیکنم. نوشت برای مادرم میخواهم. نوشتم چشم حتما.
خجالت کشیدم بگویم این روزها حوصلهی هیچ کاری را ندارم و تنها چسبیدهام به زمین و حرص میخورم که زود شب شد. زود گذشت و هنوز هیچ کاری را تمام نکردهام. خجالت کشیدم چون برایش مادرش میخواست.
اول سفارشش ۵ تا تسبیح بود و بعد شد ۲۰ تا. چند بار خواستم بپرسم که ۲۰ تا تسبیح را میخواهد چکار؟
اگر رنگهایش را خودش انتخاب میکرد،راحتتر بودم. وسواس گرفته بودم که نکند مادرش از رنگ تسبیح ها خوشش نیاید؟
روز آخر عکس تسبیح ها را فرستادم و نوشتم نمیدانم مادرتان از رنگ تسبیح ها خوشش میآید یا نه. کاش وقتی بسته را باز میکند از دیدنشان ذوق کند. نوشت تسبیح خیلی دوست داشت. سفارشش دادم تا برایش تسبیح خیرات کنم.
نمیدانستم در جوابش چه بگویم....
#مادر
#روز_مادر
#باسلام