از راه اندازی بپرسیم بیشتر از دو سال گذشته است، در این مدت سعی کردیم تا محصول (خدماتی) که پیش از این در ایران وجود نداشته را ارائه کنیم. داستان بپرسیم احتمالا مانند دیگران نیست، به همین منظور سعی کردم تا در این مطلب به طور خلاصه برخی از فراز و نشیب های استارتاپی را به اشتراک بگذارم تا شاید در آتی دیگر دوستان فعال در این حوزه نیز از تجربیات تلخ و شیرین که برگرفته از واقعیت است را بازگو کنند.
متاسفانه یا خوشبختانه ما مثل دیگران ایده نو یا بکری نداشتیم، صرفا سرویس مشابهی که در خارج از ایران ارائه می شد و در داخل ایران به دلایل مختلف (از تحریم و تبادل مالی تا مسائل گوناگون) ارائه نمی شد را در داخل ایران پیاده سازی کردیم.
ایده ما صرفا بکر بود چون قبل از ما فردی در ایران این مدل از کسب و کار را با این روش پیاده سازی نکرده بود، وگرنه قبل از ما نظرسنجی، تحقیقات بازار (کاغذی)، آنالیز بیگ دیتا و ... بوده.
این پیاده سازی در مرحله اول به صورت Clone Copy بوده که به نظرم کلون کپی به تنهایی برای اجرای یک استارتاپ کفایت نخواهد کرد. اما برای شروع بد نیست، بازخورد های اولیه می تواند در شکل گیری بهتر و رفع نواقص کمک کند. برخی موارد نظیر مدل رفتاری، نحوه خرید، بودجه خانوار یا ... دلیل کافی ای برای تغییر در ایده، امکانات یا نحوه کار سیستم خواهد بود.
هسته اصلی قدرت کسب و کار شما مرتبط با تیم است، بعضی اوقات حتی بسیاری از سرمایه گذاران «تیم چابک و حرفه ای» الویت بالاتری نسبت به ایده دارد.
تیم بپرسیم از همان افرادی استفاده شد که سالها تجربه مختلفی در حوزه توسعه و طراحی وب داشتیم؛ پروژه های مختلفی را اجرا کرده بودیم و طعم شکست را نیز چشیده بودیم. اما آیا تجربه ما به اندازه نیاز کافی بود؟ در بخش فنی بله و در بخش تجاری نه. به همین منظور سعی کردم تا با کارآموزی در یکی از شرکت های این حوزه اطلاعات بیشتری کسب کنم و همینطور به فرآیند و راهکارهای این حوزه آشنایی بیشتری پیدا کنم.
علاوه بر این پس از مدتی با آزمون و خطاهای مختلف (که تجربه های دردناک زیادی داشت) در استفاده از نیروهای گوناگون، توانستیم تا با همراهی افراد موفق در حوزههای غیرفنی ایرادات مختلفی که از چشم ما پنهان مانده بود را برطرف کرده و محصول را تجاری سازی کنیم.
یک مورد مهم درباره کسب و کارهای نوپا (استارتاپ ها) چابکی آنهاست، وجه تمایز اساسی یک شرکت کلاسیک با استارتاپ در این است که روند تغییرات سریع است و با چابکی هر چه تمام محصول خود را بهبود می بخشند. (برای مثال می توانید فرآیند اصلاح یک محصول از طریق فیدبک کاربران را در این دو مدل مقایسه کنید.)
اما تغییر یافتن لزوما به منظور رفع باگ نیست، بعد از گذشت چند مدتی از شروع کسب و کارها و بررسی بازخوردها احتمالا متوجه نیاز بازار خواهید شد و درک بهتری از این بابت خواهید داشت؛ در این حالت یا شما باید محصول خود را تغییراتی (گاها اساسی) داده تا مورد پسند جامعه واقع شود و یا باید بودجه هنگفتی صرف مارکتینگ کنید تا با محصول شما بیشتر آشنا شوند (که باز هم نرخ ریزش بالاتری خواهید داشت).
بپرسیم در مدت ۲ سال سه تغییر مهم و اساسی و بیشتر از ۲۰ تغییر فرعی داشت که این موارد ناشی از اولین بودن در بازار و همینطور بهبود محصول بر اساس تجربه و نظر کاربران بود؛ حتی در زمان نگارش این نوشته نیز تغییرات بعدی را مد نظر داریم.
ما در پیاده سازی نسخه اولیه بپرسیم فقط امکان قرعه کشی قرار داده بودیم که کاربران می توانستند در قرعه کشی های مختلف شرکت کنند. پس از گذشت سه ماه و بررسی های مستقیم و غیرمستقیم متوجه شدیم اعتماد کاربران به این حالت پایین بوده و جذابیت بالایی ندارد. پس سعی کردیم با ایجاد بخش «تبدیل امتیاز» بتوانیم روند مصرف امتیازات را کنترل کنیم.
در نسخه های اولیه سیستم نظرسنجی ما به صورت هفتگی یک بسته نظرسنجی جدید را منتشر می کرد و بدین ترتیب کسی که در هفته چهارم از شروع بپرسیم با ما فعالیت می کرد می توانست در لحظه به چهار بسته سوال پاسخ دهد این روند باعث شده بود که کیفیت پاسخ ها کاهش پیدا کند و همینطور کاربران درخواست بیشتری برای نظرسنجی جدید داشته باشند. با تغییر حالت این سیستم به مدل ریلی، انتشار هر بسته نظرسنجی برای کاربر به صورت هفتگی بود و بدین صورت کاربران قدیمی تر نظرسنجی های بروزتری را در اختیار داشتند.
در نسخه های اولیه به دلیل ماهیت استارتاپی و MVP بودن، طراحی بنیان خاصی نداشت و همان زمان هم اپلیکیشن های مشابه خارجی نیز طراحی مطرحی نداشتند و اغلب بر بستر وب فعالیت می کردند.
در دو دوره ۳ و ۶ ماهه پس از انتشار نسخه اول، طراحی بپرسیم بروز شد و سعی شد که بر اساس بازخورد کاربران و همینطور بهترین نحوه ارائه محتوا طراحی شود.
دزدهای دریایی احتمالا همیشه کابوس شما هستند، اما دزدها ایده جدیدتری ندارند و صرفا کپی بردارهای ناشی ای هستند که هر قابلیتی را بدون درک دقیق موضوعیت آن استفاده می کنند. طبعاً احتمال عدم سازگاری و یا بروز مشکلات در این حالت بیشتر خواهد بود. اما آنها از این طریق در وقت و هزینه خود صرفه جویی می کنند و شما همیشه به عنوان نفر اول متحمل زحمات بیشتری خواهد شد.
کپی بردارها شاید کابوس شما باشند اما هیچ وقت آنها را دست کم نگیرید و سعی کنید به جای تمرکز بر روی رقیب، از نحوه عملکرد رقیب درس بگیرید.
اگر تا به امروز فکر می کنید که با راه اندازی یک استارتاپ به سرعت هرچه تمام تر پولدار شده و پله های ترقی را طی می کنید، به طور کامل در اشتباه هستید.
جذب سرمایه تا زمانی که شما به درآمد خوبی نرسید جز اتلاف وقت و یا توافقات نامناسب دستاوردی نخواهد داشت و باعث خواهد شد تا فکر و تمرکز شما از کسب و کار خارج شود.
به طور بدیهی هر استارتاپی بسته به ماهیت آن به یک تجارت مشغول است؛ بپرسیم به دلیل ذات میانجی بودن میان کسب و کار ها و مردم باید دو سو را در تعادل قرار دهد و این مسئله به خصوص در مورد بپرسیم که طیف مشتریان آن محدود است، در شروع به کار بسیار طاقت فرسا بود، به گونه ای که باعث شد تا مدت ها تراز منفی داشته باشیم.
از این رو بهترین کار این است که بعد از گذشت دوره ۹ ماهه MVP، سراغ کسب و کارها رفته و تجارت خود را کم کم آغاز کنید تا علاوه بر کسب درآمد، مشکلات و معضلات سیستم از سوی کسب و کارها نیز نمایان شود تا در بروزرسانی های آتی برای کاربر نیز لحاظ شده و ذهنیت متعادل تری در هر طرف داشته باشیم.
ما متاسفانه ما به دلیل درگیری در بخش های مختلف و بهبود محصول، خیلی دیر به سمت تجاری شدن حرکت کردیم، اما در آخرین تحولات بخش تجاری بپرسیم را راه اندازی کردیم تا با تفکیک هر بخش و تمرکز بهتر بتوان ارائه خدمات را بهبود داد.
رویایی فکر کردن در این زمینه راحت خواهد بود، اما به نظر من هر فردی نیاز به یک نقشه راه کوتاه و بلند مدت دارد تا بتواند اهداف خود را در این زمینه چیده و طبق آن برنامه ریزی کند. هرچند که هر روز مشکلات عدیده ای خواهید داشت اما سعی کنید تمرکز خود را صرفا معطوف به کار خود کنید. هر خبر یا اتفاق فرعی باعث خواهد شد تا ساعت ها و روزها از برنامه ریزی خود عقب بیفتید.