هر زمانی که صبحتی از استارتاپ یا کسب و کارنوپا می شود، احتمالا در ذهن خیلی از افراد کسب و کارهای اینترنتی بزرگی نظیر دیجیکالا، اسنپ، بامیلو، زودفود و ... خطور می کند. در اغلب همایشها از نظرات و تجربیات این دوستان بهرهمند میشویم، اما چقدر تا حالا از صحبتهای موسسین کمتر موفق یا شکست خورده و افراد دیگری که در این مسیر پر پیچ و خم قرار گرفته اند بهره بردیم؟
مشکلات و موانع، راه حل ها، تلاشهای شبانه روزی، فشار مالی و کاری، رشد سریع و … همه از روایتی حماسی در حیطه کارآفرینی و خوداشتغالی حکایت دارد. به همین دلیل سالهاست که توجه رسانه ها به داستانهای این سایتها معطوف است و همگان تنها به این برندهای موفق به عنوان الگوی موفقیت و راهکارهای حل مشکلات استارتاپی نگاه می کنند.
در بین این هیاهو، کسب و کارهای نوپای زیادی هستند که بی نام و نشان بوده، موفقیت و درآمد چشم گیری نداشته و توسط یک یا دو جوان علاقه مند راه اندازی شدند. این دسته را شاید نتوان جزو افراد تاثیرگزار یا موفق محسوب کرد؛ اما می توان جز مهم ترین بخشهای قلمرو استارتاپی ایران در نظر گرفت زیرا از سرشار از تجربه هایی هستند که بیشتر به واقعیت نزدیک است.
امروز دقیقا دو سال است که از راه اندازی بپرسیم میگذرد، پروژه ای در حوزه تحقیقات بازار که به دلیل ماهیت جدید آن در ایران مدت ها پیشتر از راه اندازی رسمی - یعنی امروز - بر روی ایده و اجرای آن کار شده، اما هدف از این مناسبت تقاطع تاریخها این بود که تجربیات حاصل از این پروژه - که البته بخش زیادی از آن هم حاصل سایر پروژههای دیگر بوده - را بنویسم؛ تا با اشتراک گذاری تجربیات واقعی حاصل از رشد و مدیریت کسب و کارهای مختلف داخل کشور، به بلوغ این زیست بوم و دیگر کسب و کارها و همینطور افرادی که وارد این حوزه خواهند شد کمک شایانی خواهد کرد.
بسیاری از کسب و کارها ظاهر بیرونی خوبی دارند، پول خوبی خرج میکنند، محل کار شیک و زیبایی دارند، هر روز در محل کار خود بازی میکنند و پیوسته از موفقیتهای خود توییت میکنند. اما هر آن چیزی که شما میبینید در واقع انتخاب آنها برای یک نمایش غیرواقعی بوده؛ بسیاری حقوق کارمندان خود را ماه ها پرداخت نکردهاند، درآمد محسوسی نداشتهاند و یا در نهایت بدون هیچ سر و صدایی خاموش میشوند و چند سال بعد آنها را در جایی دیگر خواهید دید.
یکی از نکات مهمی که در کسب و کارهای نوپا مطرح است، درک و پذیرش شکست است، اگر چند ماه تمام کار کردهاید و مطابق طرح تجاری خود پیشبردی نداشتید و حتی با انواع تغییرات مختلف به نتیجهای نرسیدید یا حتی رقیب بزرگ دیگری وارد بازار شده، وقت آن است که شکست خود را بپذیرید. پذیرش این موضوع علاوه بر اینکه چیزی از ارزشهای شما کم نخواهد کرد، بلکه به دلیل درک به موقع از اتلاف زمان و هزینههای گزاف جلوگیری میکند و عامل موفقیتهای بعدی شما خواهد بود.
هر کسب و کاری چه استارتاپ محسوب شود یا نه، بدون پول، تیم و ارزش افزوده، با احتمال شکست بالایی روبرو خواهد شد؛ بسیاری از مغازهها تغییر کاربری میدهند یا ورشکست میشوند، همین مسئله در وب هم مطرح است، بسیاری از فروشگاه خرید آنلاین، تاکسی سرویس آنلاین، وبسایتهای خبری یا حتی کانالهای تلگرامی که زمانی به تقلید از برندهای معروف راه اندازی شدند شکست خوردند.
احتمالا در شروع کسب و کار نوپای خود از دوستان و بستگان برای انجام کارها استفاده میکنید، اما دقت کنید که استفاده از هر فردی در هر موقعیت شغلی خوب نیست، برای مثال فردی که تخصص یا سوادی در یک حوزه ندارد با آموزش فشرده شما هم به آن موضوع مسلط نخواهد شد. استفاده از افراد بدون تجربه یا در نقش اشتباه، برای شما و کسب و کارتان اشتباهاتی به بار میآورد که در کمترین حالت باعث اتلاف زمان خواهد شد.
در استخدام کردن افراد همیشه یادتان باشد که به اسبها نمیتوان پرواز یاد داد.
اگر جزو افرادی هستید که به هر دلیلی از نظر دیگران استفادهای نمیکنند یا جزو افرادی هستید که تمام نظرات دیگران را در کسب و کار وارد میکنند بهتر است این رویه را متوقف کنید.
در پروسهای بهتر میتوانید نظر دیگران را بر اساس شخصیت آنها (مشتری، بی ربط، کارآفرینان، سرمایه گذاران و ...) بنویسید و بعد از تطبیق با نقشه راه یا طرح تجاری خود، آنها را الویت دهی کرده و از آنها استفاده کنید.
بسیاری از افراد نکاتی را درک میکنند که شاید شما فرصت فکر کردن به آنها را نداشته باشید، هرچند ممکن است این نوع نظرات در نگاه اول بی ربط باشد اما در گذر زمان از آنها حتی برای تغییر راه خود استفاده خواهید کرد.
به طور طبیعی همه افرادی که کسب و کاری را راه اندازی کرده اند به دنبال فروش و سود بیشتر بودهاند، اما در اغلب مواقع - به خصوص اگر بنیان گذاران افرادی فنی محسوب شوند - با اهمیت به بخش فنی و میل به کمال گرایی در ارائه محصول بی نقص باعث فراموشی از بخش فروش خواهد شد.
بدون نظارت دقیق، بدون هدف گذاری و بدون برنامه ریزی شما محکوم به شکست خواهید بود، به همان اندازه که در بخش فنی زمان صرف میشود در بخش فروش باید صرف بهبود راهکارها و ایجاد تراکنش شود. نزدیک کردن این دو بخش فنی و فروش - علی رغم تمام تفاوتها - باعث خواهد شد که محصول شما فروخته شود. بهترین محصول از نظر فنی وقتی فروش نداشته باشد ارزشی نخواهد داشت.
هنر کنترل و مدیریت بودجه و به طور کلی هنر خرج کردن زمینه ساز موفقیت و شکست شما خواهد بود، اگر به درستی برای آینده پیشبینی کنید و ذخیره مناسبی از بودجه خود را نگاه دارید.
در زمانی که رقبایتان تمام بودجه خود را حراج کردند، حالا نوبت شماست که در بازار یکه تازی کنید. یا هنگامی که با مشکلات مختلفی نظیر لغو مجوز یا ... روبرو شدید، استرس تامین مالی تیم خود را ندارید و راحتتر بر روی حل مشکل تمرکز خواهید کرد.
در هر بازاری که ورود کنید، همیشه به رقبای نزدیک یا دور آشنا باشید و بر روی تغییرات آنها نظارت کنید.
این مورد به این منظور نیست که به طور دائمی رصد کنید، اما باید از تغییرات و رویدادهای رقبای خود باخبر باشید، ممکن است آنها اطلاعات یا تجربیاتی بدست آورده باشند که شما با آنها روبرو نشدید یا هرگز نخواهید شد.
در دنیای کسب و کار به قولها و دوستیها اعتماد نکنید و خوشبین نباشید، بسیاری از افرادی که آنها را ملاقات میکنید روزانه با چندین کسب و کار دیگر هم روبرو میشوند و حتی همان صبحتها را به طور مشابه با بقیه دارند. بسیاری از افرادی که پست یا مقامی دارند هم ممکن است تا یک ماه دیگر آنرا از دست بدهند.
احساس خوشبینی و موفقیت تا زمانی که به طور کامل اتفاق نیفتاده باشد فقط و فقط سرعت شما را کم میکند و در صورتی که تحقق پیدا نکند هم یأس و ناامیدی بیش از پیش شما را از هدف خود دور میکند.
جدا از این موارد نسبت به پلن B میتوان گفت که از تغییر نترسید، از اینکه مدل درآمدی خود را عوض کنید یا حتی به طور کلی کسب و کار خود را دچار تغییرات بنیادین کنید نباید ترسید؛ بسیاری از کسب و کارهای خارجی بعد از گذشت سالها و آزمون و خطاهای مختلف، مدل درآمدی خود را کشف کردند. به همین علت استارتاپها چابکتر از هر کسب و کار دیگری باید تغییر یا بهبود پیدا کند.
کار خود را جدی بگیرید اما دچار توهم کارآفرینی و عظیم ترین پروژه جهان نشوید، درست و به اندازه کار کنید، زمانهایی را حتما برای مطالعه در حوزه کاری و تجربه دیگر استارتاپها و کارآفرینان تخصیص دهید و روابط دوستانه خود را که سالها زمان صرف آن کردید را برای کارهای نامعقول استارتاپی خود حیف نکنید. و البته در مقابله یا مواجهه با رقبای خود همیشه برگ برندهای داشته باشید تا میز مذاکرهای برقرار باشد.
امیدوارم که تجربیات واقعی بیشتری از استارتاپهای ایرانی نوشته به اشتراک گذاشته شود.