اگر یکی از ابزارهای مهم مدیریت زندگی را تمرکز ذهنی بدانیم تردیدی به خود راه ندهید که گرفتن وامهای متعدد برای مدیریت مالی، تمرکز ذهنی شما را آرام آرام به هم میریزد، بنابراین توان فکر کردن درست را از شما سلب خواهد کرد. ذهنی که آرام و در سکوت نباشد نمیتواند فراز و نشیبهای زندگی را بهدرستی مدیریت کند و حال حساب کنید که پیامکها و تماسهای متعدد بانکها و تهدید به تماس با ضامنها و کسر اقساط از حقوق و حساب آنها مثل یک بهمن زندگی شما را گرفتار کند
«آدم زودتر از آنچه تصور میکند به محاصره درمیآید. چشم باز کردم و دیدم زندگیام به محاصره قسطها درآمده است. آدم وقتی وام میگیرد چهره واقعی وام را نمیبیند به خاطر همین گرفتن وام شیرین به نظر میرسد، اما این شیرینی، فریبنده است و اگر اصرار داشته باشی نبض زندگی و مدیریت مالیات را به دست وامها بسپاری یه یک جایی میرسی که راه پس و پیش برایت نمیماند. انگار در یک باتلاقی گیر کردهای و دور و برت تمساحها حلقه محاصره را تنگتر میکنند. امروز واقعاً این حس را دارم.»
آنچه خواندید بخشی از تجربه تلخ علی، کارمند یک اداره در تهران است؛ کارمندی معمولی که مثل خیلی از کارمندان و کارگران در برههای از زندگی به سمت وامهای مکرر رفته، به این امید که گرهی از کار فروبستهاش باز شود، اما اینک اقساط سرسامآور وامهایی که گرفته بلای جانش شدهاند.
تجربه این کارمند در کلانشهر تهران احتمالاً شباهت بسیاری به تجربه اغلب ما دارد. افرادی که درآمد و دریافتی بالایی ندارند و میخواهند کسری بودجه خانواده را با وامها جبران کنند. این ترفند البته در کوتاهمدت برای چند ماه یا یکی دو سال جواب میدهد، اما اگر فکری به حال این کسری نکنید مدیر مالی خانواده را با سندروم اعتیاد به وام روبهرو میکند، که مثل هر اعتیادی آثار مخرب و وحشتناک دارد.
اما سندروم اعتیاد به وام چیست؟ علی، حرفهای ملموس و شنیدنی در این باره دارد: «به نظرم خیلی از ما تصویر درستی از وام گرفتن نداریم یعنی آن لحظه آن بخش احساسی و غیرمنطقی ذهنمان بیشتر فعال است، چشممان به آن پول قلنبهای میافتد که قرار است به حسابمان واریز شود. انگار آن بخش حساب و کتاب مغز تعطیل شده باشد. آدم به این فکر نمیکند که این وام با چه درصد و چه بهرهای به حسابش میآید و قرار است چه سودی بابت این وام به بانک پرداخت کند.
وقتی آدم عادت میکند به وام گرفتن، درواقع عادت میکند که پشت صحنه زندگیاش پیش این و آن فاش شود. اوایل سخت است به این و آن رو بزنی که ضامن وام تو شوند. «نه شنیدن» سخت است، اما عادت میکنی. انگار داری یک کار موظفی اداری را انجام میدهی، بنابراین حاضری سختیهای جور کردن ضامنها و فاش شدن پشت صحنه زندگیات را به جان بخری، مثل معتادی که حاضر است به هر دری بزند تا آن مواد لعنتی را جور کند، حتی اگر مجبور شود قلک بچهاش را بشکند.
نکته کلیدی دیگری هم در این میان وجود دارد که از زبان برخی از وامگیرندهها شنیدهایم. اوایل وقتی وام میگیری این وام را برای خرید کالا یا درمان یا ازدواج میخواهی، اما بهتدریج که چوبخط وامهایت بیشتر و بیشتر میشود کار به جایی میرسد که این بار وام میگیری به خاطر اینکه قسط وامهای قبلیات را پرداخت کنی و این تسلسل باطلی است که زندگی یک فرد را میبلعد، بنابراین نباید اجازه بدهی که وجه اعتیادی وام، زندگیات را به مخاطره بیندازد. سؤال این است: چه کنیم که معتاد به وام گرفتن نشویم؟
اولین و مهمترین نکته در وام گرفتن این است که واقعاً بدانی برای چه میخواهی وام بگیری. شاید این سخن برای بسیاری قابل هضم نباشد، اما واقعیت آن است که گاهی ما وام میگیریم، چون دیگران وام گرفتهاند. همین که ادارهمان با فلان بانک قرارداد پرداخت وام امضا کرده و کارمندان دیگر وام میگیرند من نیز احساس میکنم نباید در این مسابقه یک بازنده باشم.
مثال معروفی است که کندن چاله برای خرج کردن پول ساده است، اما عکس این قضیه صادق نیست، یعنی برگرداندن پولها به این سادگیها نیست، بنابراین اگر میخواهید وام بگیرید حتماً بررسی کنید که این وام گرفتن دلایل منطقی و مستدلی داشته باشد و یک نیاز کاملاً واقعی را پوشش دهد. از طرف دیگر توجه کنید وام گرفتن به خاطر وام گرفتن نباشد، یعنی این طور نباشد که وام بگیریم برای اینکه وام گرفته باشیم، بهویژه افرادی که قدرت مدیریت مالی و تبدیل پول به سرمایه را ندارند باید احتیاط بیشتری در این باره به خرج دهند.
وام گرفتن برای پوشش کسری بودجه خانواده خطرناکترین نوع وام است. اگر کسی ۸ میلیون تومان درآمد دارد در حالی که هزینههایش در ماه ۵ میلیون تومان است، ایرادی ندارد دور و بر وامی با اقساط یک تا ۲ میلیون تومان در ماه بچرخد و به واسطه آن وام، کسری بودجه خرید خودرو یا مسکن خود را تأمین کند، اما وقتی کسی ۳ میلیون تومان درآمد دارد در حالی که هزینههایش در ماه ۶ میلیون تومان است و این فرد وام میگیرد که کسری بودجه ماهانه را تأمین کند.
درواقع دست به کار خطرناکی میزند، چون حتی اگر سال اول بتواند به این روش کسری بودجه خانواده را پوشش دهد سال دوم هم مجبور خواهد شد که وام دیگری بگیرد. درحالیکه هنوز قسطهای وام اول به یک سوم نرسیده است وام بعدی هم به وام اول اضافه میشود و به این صورت طولی نمیکشد که جهنمی واقعی از قسط به روی فرد باز میشود و یک بحران واقعی را تولید میکند.
اگر خانواده با کسری بودجه روبهروست منطقیترین شیوه این است که بدون توسل به وامهای متعدد بتوانیم درآمد و هزینهها را به موازنه برسانیم، به این معنا که اگر راهی برای کاستن از هزینهها وجود دارد هزینههایمان را کم کنیم. از طرف دیگر ببینیم آیا میتوان درآمد خانواده را زیاد کرد؟ در سالهای اخیر که کشور ما با رکود اقتصادی و رشد تورم قابل توجهی روبهرو بوده، وام گرفتن در دسترسترین گزینه جلوی پای بسیاری از ما بوده، اما در این میان خانوادههایی هم بودهاند که منطقیتر به داستان نگاه کردهاند، یعنی کاستن از هزینهها و تعریف درآمدهای تازه.
شخصاً جوانهای دانشجوی زیادی را دیدهام که در شهر مسافرکشی میکنند تا بار شهریه دانشگاه را خود به عهده بگیرند، دخترانی که در شبکههای اجتماعی صفحهای دایر کردهاند و هنر دست خود را میفروشند، زنانی که با قنادیهای شهر قرارداد میبندند و در خانه کیک و شیرینی میپزند، دخترانی که تدریس خصوصی میکنند. زنانی که کار پارهوقت گرفتهاند. به نظر میرسد این شیوهها بسیار منطقیتر از افتادن در محاصره جهنمی وامهایی با سودهای ۲۰ درصدی است. از سویی معمولاً جوانهایی که تجربه کار دارند نسبت به ارزش پول حساسترند، بنابراین تقاضاهای آنها از پدر و مادرها هم منطقی میشود.
اگر مجبور به گرفتن وام هستید تا آن جایی که میتوانید دور وامهایی با بهرههای بالا را خط بزنید، به این فکر نکنید که اکنون بهراحتی میتوانید اقساط این وامها را پرداخت کنید، ممکن است چند ماه دیگر در یک تلاطم مالی دیگر بیفتید یا کارتان را از دست بدهید یا اضافه کارهایتان قطع شود، در این صورت پرداخت اقساط این وامها به یک چالش جدی تبدیل خواهد شد، بنابراین دست کم از بانکهایی وام بگیرید که در ازای سپردهگذاری، وامهایی با بهره کمتر پرداخت میکنند.
نکته کلیدی دیگر در وام گرفتن این است که اجازه ندهید تعداد وامها به قدری زیاد شود که عملاً تمام یا بخش قابل توجهی از درآمدتان را ببلعد، بنابراین سعی کنید قبل از تسویه وام قبلی، وام دیگری از بانک نگیرید حتی اگر رئیس آن بانک برادرتان باشد و رقم وسوسهکنندهای را برای گرفتن وام پیشنهاد کند. متأسفانه در سالهای اخیر میزان بالای معوقات بانکی بهویژه در وامهای کلان باعث شده افراد زیادی گرفتار این افسانه شوند که «وام میگیریم که پس ندهیم».
در صورتی که این قاعده در وامهای خرد معمولاً کارآیی ندارد. بانکها به هر میزان که در گرفتن اقساط وامهای کلان، ناشی و بیدستوپا هستند تجربه نشان داده که در گرفتن وامهای خرد بسیار کارآمد عمل میکنند، بنابراین هرطور که شده اقساط این وامها را از حساب شما یا ضامنهایتان بیرون میکشند و البته از جریمه دیرکرد هم نمیگذرند.
ضربالمثلی بین برخی از بانکدارها وجود دارد که: «وام برای پولدارهاست»؛ به خاطر همین است که بانکها در برابر وام دادن به غیر پولدارها مقاومت میکنند. البته در منطق اقتصادی حق دارند، چون آنها به عنوان یک بنگاه مالی و اقتصادی پیش از هر چیزی به برگشت پول و سود خود فکر میکنند، بنابراین نمیتوان بانکها را متهم کرد، چون آنها بنگاه خیریه نیستند. پس به پولدارها راحتتر وام میدهند، چون پولدارها تضمین بالاتری برای برگرداندن تسهیلات به بانک میدهند به واسطه اعتبار یا رانت یا وثیقه یا چرخش مالی بالای حساب بانکی یا هر سند دیگری.
بنابراین در شرایط طبیعی بانکها چندان مایل نیستند به کسانی که پول ندارند وام بدهند و از یک حیث آنها منطقی فکر میکنند، چون کسی که درآمد بالایی ندارد یا حساب بانکی با چرخش مالی بالا، چطور میتواند اقساط وام را برگرداند. بنابراین منطق میگوید اگر میخواهید به پولهایتان اضافه کنید و پولدار شوید وام نگیرید، چون عکس این قضیه صادق است. اگر پولدار شدهاید وام بگیرید، چون کسی که هوش مالی بالایی دارد و پولدار شده میداند چطور با پول بانک بازی کند و آن را به یک سرمایه باارزشتر تبدیل کند.
اگر یکی از ابزارهای مهم مدیریت زندگی را تمرکز ذهنی بدانیم تردیدی به خود راه ندهید که گرفتن وامهای متعدد برای مدیریت مالی، تمرکز ذهنی شما را آرام آرام به هم میریزد، بنابراین توان فکر کردن درست را از شما سلب خواهد کرد. ذهنی که آرام و در سکوت نباشد نمیتواند فراز و نشیبهای زندگی را بهدرستی مدیریت کند و حال حساب کنید که پیامکها و تماسهای متعدد بانکها و تهدید به تماس با ضامنها و کسر اقساط از حقوق و حساب آنها مثل یک بهمن زندگی شما را گرفتار کند و البته در این صورت پیامدهای ویران کننده در روابط دوستانه و خانوادگی نیز گریزناپذیر خواهد بود.
دور و بر خود افرادی را میشناسیم که روابط خانوادگی، فامیلی و دوستانه آنها به خاطر این نوع چالشها به فروپاشی رسیده یا دچار دستاندازهای جدی شده است. درواقع کسی که در دام وامهای متعدد گرفتار میشود بهتدریج شبکه روابط خانوادگی، فامیلی و دوستان خود را از دست میدهد و طبیعی است کسی که چنین سرمایه مهم اجتماعی را از دست میدهد نه تنها در گرفتن وامهای بعد ناکام خواهد ماند بلکه فراتر از مباحث مالی، فرصت جلب اعتماد و همکاری با این شبکه را هم از دست خواهد داد، درصورتیکه اگر چنین نبود چه بسا همان فرد از سوی این شبکه دعوت به همکاری میشد و به این طریق نه تنها مسئله مالی او حل، بلکه به سرمایه اجتماعیاش نیز افزوده میشد.
فراموش نکنیم گاه در دسترسترین راهکارها بدترین راهحلها هستند، بنابراین هروقت یک راهکار در دسترس پیش پای شماست میتوانید کمی تأمل کنید و فرصت بیشتری به خودتان برای گرویدن به آن راهکار بدهید. وام گرفتن راحتیای است که در ادامه با بازپرداخت بهرهدار معمولاً به یک سختی میرسد، درحالیکه در نقطه مقابل راهحلهایی داریم که شاید در آغاز سخت به نظر برسند، اما در ادامه شما را به یک راحتی میرسانند. یک چرخش شغلی، پیدا کردن شغل دوم، آموختن یک تخصص یا مهاجرت به شهری دیگر در میانه زندگی ممکن است در آغاز سخت به نظر برسد، اما معمولاً راهکارهای کارآمدتری هستند و احتمال بالایی دارند که گرهگشا باشند.
بنابراین وام گرفتن را به مثابه یک جراحی به حساب آورید همچنان که پزشکان سعی میکنند تا آنجا که میتوانند به خاطر عوارض سنگین، دست به جراحی نزنند و در مرحله اول یک بیماری موضوع را با تجویز دارو و مداخلههایی از این دست حل کنند. شما نیز تا جایی که میتوانید برای حل چالش مالی خانواده به مداخلههایی در دو بازه کاستن از هزینهها و افزایش درآمد روی بیاورید، مگر آن که واقعاً به این نتیجه برسید که راهی جز تن دادن به جراحی وجود ندارد.
منبع: روزنامه جوان
سامانه دایرکتوری شکا فرهنگ شفافیت
ما عقیده داریم که شفافیت باید از فرهنگ شُکا نشأت گیرد و به عنوان سامانهای پاسخگو به کاربران معرفی گردد. در چند سال اخیر، برای شفافیت هرچه بیشتر تلاش کردیم تا اکثر فرآیندهای سامانه شُکا را بصورت فناوری دیجیتال بصور ت کامل اجرائی نموده و به آن عمل نمائیم و از فعالیتهای غیر دیجیتالی و غیر شفاف اجتناب کنیم.
سامانه شفافیت فناوریهای دیجیتال
برای شُکا این ارزشها صد درصد نهادینه شده است. بدین منظور، سامانه یکپارچه دایرکتوری را با استراتژی مشخص طراحی و به کار گرفتهایم و مجموعهای را با فناوری کاملا دیجیتالی با کمک مرسولههای پستی ایران راه اندازی کردهایم که نقطه تماس کاربران با تولیدکنندگان از طریقه این سامانه خواهد بود؛ این بخشی از اهداف نوآوری و موفقیت مجموعه شُکا است. هدف ما این است که همراه با تولیدکنندگان و انتظارات کاربران حرکت کنیم.
شفافیت در خرید
وقتی کاربران محصولات تولیدکنندگان ایرانی را از سامانه دایرکتوری و فروشگاه اینترنتی شُکا خریداری میکنند، محصولی باید به آنها ارائه شود که خودشان هم انتظارش را نداشته باشند. کاربران از اصلیترین سرمایههای شُکا هستند، تصورنکنید که با ارسال و تحویل کالا کار شُکا تمام میشود؛ بلکه از آن زمان، تازه کار سنجش میزان رضایت کاربران و درک خواستههای و ذائقه آتی آنها، برای شُکا آغاز شده است. لذا در تلاشیم تا بتوانیم به نحو مطلوبی آن را با کمک تولیدکنندگان با شفافیت اجرائی و عمل نمائیم.