آیا متوجه هستید که چقدر در ایران الکسا پرست شدهایم؟ گویی پشت پردهی تمام رقابتهای تجاری آنلاین، همه فقط یک معیار دارند و آن هم رتبهی الکساست. متاسفانه این علاقه به چک کردن و بالا بودن رتبه الکسا در کلانترین سطوح تجارتهای آنلاین کشور نیز دیده میشود.
آیا واقعا در دیگر نقاط دنیا، و در جایی همچون دره سیلیکون که مهد پیدایش و پرورش غولهای اینترنتی است، تا این حد به این سنجه اهمیتی میدهند؟ جواب یک “نه” بزرگ است.
با توجه به بررسی های اخیر تعدادی از استارتاپ های ایرانی به این نتیجه رسیدیم که برخی از آن ها، بودجههای کلانی صرف ریختن ترافیک روی وبسایت خود از طریق سیستمهای پاپآپ یا کلیکدزد هستند. این کار فقط با یک هدف انجام میگردد و آن هم بالا بردن رتبه الکسا است. چرا که این نوع تبلیغات از منفورترین انواع آن بوده و هیچ بازدهی در میزان جذب مشتری ندارد. جالب اینجاست که بسیاری از کسب و کارهای اینترنتی ایرانی بصورت خاموش به این موضوع اهمیت میدهند، یعنی جایی از اهمیت این رتبه حرفی نمیزنند، اما شواهد فنی مشخص میکند “رتبه الکسا” دغدغهی جدی آنهاست! این رتبه آنقدر مهم شده که حتی معیار بزرگترین آژانسهای تبلیغات اینترنتی کشور برای قیمتگذاری تبلیغات نیز همین رتبه است. متاسفانه بعضی از ما در همین آمار الکسا، به دیگر اعداد و اطلاعات توجه چندانی نمیکنیم و صرفا دو رقم اول برایمان مهم است؛ مواردی همچون نرخ پرش، زمان گذرانده شده روی سایت، تعداد بازدید صفحات به ازای هر کاربر، میزان ورودی از موتورهای جستجو، کلمات کلیدی و ….
در صفحهی مربوط به آمار خود سایت الکسا یعنی alexa.com مشاهده میکنیم که ایران سومین کشور از نظر حجم بازدیدکننده است که ۷٫۶ درصد از کل بازدیدها را بعد از آمریکا و هند به خود اختصاص داده است. این یعنی ایرانیها علاقهی وافری به آمار سایت الکسا دارند.
صحبت ما، بد یا نادرست بودن اطلاعات الکسا نیست. اتفاقا آماری که الکسا ارائه میکند، میتواند تقریب خوبی از وضعیت یک سایت بدهد. اما اینکه این آمار ملاکی باشد برای تصمیمگیری (مثلا برای سرمایهگذاری!)، قضاوت، مقایسه، و بعضا قیمتگذاری روی سایتها یا جایگاههای تبلیغاتیشان، اصلا کار درستی نیست. چرا که الکسا به جز در مواردی که صاحب یک وبسایت حساب پولی آن را خریداری کرده و کد آمارگیری را در سایت خود گذاشته باشد، در موارد دیگر تنها با تخمین و بصورت حدودی اقدام به انتشار آمار سایتها میکند. سوال اینجاست که اگر آمار این سایت اهمیت بالایی دارند، چرا هیچکدام از کسب و کارها و استارتاپهای بزرگ بینالمللی اسمی از آن در گزارشهای فصلی یا حتی نوشتههای وبلاگی خود نمیآورند؟
بهتر است در موارد تجاری همچون هنگام سرمایهگذاری یا خرید یک کسب و کار آنلاین یا قیمتگذاری روی جایگاههای تبلیغاتی آن از آمار معتبرتر همچون گوگل آنالایتیکس استفاده کنیم. ارائهی آمار Google Analytics یا هر سیستم آمارگیری دیگری که یک سایت و یا یک اپلیکیشن از آن استفاده میکند، امری کاملا طبیعی در این نوع تعاملات است.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده می کنید، در آمار الکسای سایت مورد بررسی در ماه جولای 2016 یک جهش کاملا غیر طبیعی (قسمت A) صورت گرفته است که رتبه جهانی الکسای این سایت از حدود 7200 به نزدیک 5000 بهبود پیدا کرده است، که در ادامه در قسمت B مشاهده می شود که 3 سایت اولی که بلافاصله قبل از این سایت مشاهده شده اند، سایت های ارائه دهنده سرویس فروش Popup یا سایت های کلیک دزد هستند که اکثریت کاربران از جمله خود من از این سایت ها تنفر دارند! و این آمار نشان می دهد که در یک بازه چند روزه سایت مذکور اقدام به خرید کلیک های دزدی کرده و به صورت کاملا غیر طبیعی رتبه سایت خود را به میزان چشمگیری بهبود بخشیده است، در نظر داشته باشید که چیزی که یک شبه به دست بیاید ممکن است یک شبه نیز از دست برود. تجربه ثابت کرده است که این قبیل بهبود دهنده های مقطعی و غیر طبیعی مثل مخدر می مانند و شاید در کوتاه مدت آثار خوب و جذابی داشته باشند ولی در دراز مدت هم جیب شما را خالی کرده اند و هم سایت شما را معتاد به Popup و به محض اینکه هزینه برای این تبلیغ نادرست را قطع کنید رتبه الکسای سایت به حالت قبلی بر می گردد.
در ضمن این مورد را هم اضافه کنم که گوگل برای سایت هایی که تبلیغات منفور Popup را چاشنی کار خود کرده اند جریمه هایی را در نظر خواهد گرفت، البته اگر تا به حال این کار را انجام نداده باشد ? دلیل آن هم این است که گوگل به کاربران اهمیت ویژه ای می دهد و هر سایتی که کاربر را اذیت کند بدون شک گوگل هم به راحتی از کنارش نمی گذرد.
حال سوال اینجاست که سنجههای واقعی برای تعیین میزان موفقیت یا عدم موفقیت یک کسب و کار اینترنتی چه مواردی هستند. اجازه بدهید تعدادی از این معیارها را تیتروار نقل از مجلهی فوربس و چند سایت معتبر دیگر بررسی کنیم:
تعداد کاربران فعال: این عدد معمولا بصورت “تعداد کاربران فعال ماهانه” ارائه میشود. شرط فعال بودن، میتواند از طرف شما تعیین شود اما حداقل آن این است که کاربر در طول یک ماه یک بار در سایت یا محصول شما وارد شده باشد.
رشد ماه-به-ماه: میزان رشد ماهانه تعداد کاربران شما چقدر است؟
CAC (هزینهی تصاحب هر مشتری): بطور متوسط چه مقدار برای جذب یک مشتری هزینه میشود؟
نرخ چسبندگی: میزان بازگشت و چرخش کاربران در سایت شما چقدر است؟
نرخ رشد درآمد: این سنجه نشان میدهد چگونه فروش شما در طول زمان رشد میکند.
ARPU (درآمد متوسط از هر کاربر): کاربران شما چه مقدار به درآمد کسب و کارتان کمک میکنند؟ هرچه این مقدار بیشتر باشد نشان میدهد بهتر توانستهاید از هر کاربر کسب درآمد کنید، و یا احتمالا قیمتی رقابتی دارید.
نرخ سوخت پول: هر ماه چه مقدار نقدینگی از کسب و کار شما خارج میشود؟ پول کم آوردن یکی از اولین دلایل شکست بسیاری از استارتاپهاست!
بازدهی عملیات: میزان بازدهی عملیات کسب و کار شما چه مقدار است؟ عملیات به تمامی کارهایی که در بخشهای مختلف کسب و کار هستند (تیمهای مدیریت، فروش، مرکز مشتریان،…) گفته میشود.
حاشیه درآمد ناخالص: این عدد نشاندهندهی میزان سوددهی عملیات در استارتاپ شماست.
و دهها معیار دیگر که با استفاده از دادههای هر کسب و کار میتوان استخراج نمود.
متاسفانه عدم شفافیت در کسب و کارهای آنلاین ایرانی باعث میشود ما اطلاعات درستی از آنها نداشته باشیم. این موضوع ریشه در مسائل فرهنگی و شرایط جامعه دارد. بعنوان مثال بسیاری از آنها ترس از نظارتهای مالیاتی دارند.
آیا واقعا کسب و کار ما بزرگتر از شرکتهای بزرگی همچون فیسبوک، اپل، گوگل، آمازون و… است؟ تمامی شرکتهای بزرگ اینترنتی و فناوری در سیلیکون وَلی، گزارشهای فصلی از میزان درآمد و رشد آن در بخشهای مختلف کسب و کارشان منتشر میکنند. بیایید فعلا موافق باشیم از انتشار آمار مالی اجتناب کنیم! اما تکلیف آمار دیگر چیست؟ آماری همچون تعداد کاربران فعال، یا نرخ رشد کاربران و… چرا تا این حد از فهمیده شدن آمار استارتاپمان توسط رقبا ترس داریم؟ موفقیت یا عدم موفقیت ما هیچ وابستگی به انتشار این آمار ندارد، بلکه به دهها مورد دیگر در نحوهی مدیریت کسب و کار وابسته میباشد.
اتفاقا انتشار آمار و اطلاعات مربوط به یک استارتاپ و نحوه عملکرد آن، منجر به شفافیت شده و کلیهی افراد دخیل در آن کسب و کار درک بهتری از شرایط کنونی خواهند داشت. بسیار دیده شده که یک کسب و کار بخاطر نداشتن همین شفافیت، بدون آنکه مدیران یا هر کس دیگری متوجه شوند، به سمت شکست رفته است.
انتشار آمار رشد استارتاپها توسط خودشان، نه تنها باعث میشود دیگر افراد علاقمند بتوانند برای تحقیقات بازار خود از آنها استفاده کنند، بلکه جنبههای مختلف این استارتاپها را در بوته نقد قرار داده و منجر به دیده شدن گوشههای تاریک کسب و کار خواهد شد؛ چیزهایی که شاید هیچکس در داخل شرکت متوجه آن نگردد.