همه ما از اینکه چقدر شبکههای اجتماعی وقت ما را میگیرند اطلاع داریم، فعلا به این که چقدر از این موضوع استفاده درست میکنیم کاری ندارم. من سعی میکردم از توییتر بیشتر برای کار و روابط کاری استفاده کنم. در اینستاگرام هم کمی فعالیت داشتم ولی بیشتر بیننده بودم.
من به مشکل عدم تمرکز دچار شدم، این اواخر اینقدر حاد شده بود که میزان تمرکزم روی یک موضوع به کمتر از یک دقیقه رسیده بود. با آقای رییس (که مربی من هم هستند) صحبت کردم. یک سری تمرین مدیتیشن به من معرفی کردند. بعد با دقت روی رفتار خودم متوجه شدم که من دایم به سمت شبکههای اجتماعی به خصوص توییتر فرار میکنم. یعنی به جای فکر کردن عمیق به مشکلی که پیش روی من است و پیدا کردن راهحل خیلی خوب با این بهانه که «حالا یه سر به توییتر بزنم ببینم چه خبره بعد کار رو ادامه میدم» کلا تمرکزم رو از دست میدادم.
برای همین تصمیم گرفتم یک ماه اپلیکیشن شبکههای اجتماعی مثل توییتر، اینستاگرام و لینکداین را از گوشیم پاک کنم. همچنان از طریق وب به اونها دسترسی داشتم ولی باید با لپتاپ میدیدم، برای همین مراجعه بهشون سخت و کمتر میشد. توی این یک ماه روی هم رفته ۴ بار به اینستاگرام و روزی یک بار توییتر و لیندکداین رو چک کردم. نتیجه این یک ماه دوری برای من شگفت انگیز بود.
من دیگه درگیر داستانهای روزمره توییتر نمیشم، برای همین میتونم بیشتر و روی مسایل مهمتر تمرکز کنم. از طرف دیگه هرلحظه در معرض طوفان ناامیدی که در توییتر به راه افتاده قرار ندارم برای همین میتونم با امید بیشتر به آینده نزدیک دنیام خیلی بهتر بسازم. مثلا در مورد هواپیمایی که اخیرا سقوط کرد من بعد از اینکه کانال تلگرام شرکت تسلیت گفت متوجه شدم. ممکنه شما بگید که این یک جور سر در برف فرو بردنه ولی از نظر من برعکسه،
وقتی شما خیلی درگیر این حجم از اخبار و اطلاعات بشید از مسایل مهمتر دور میمونید، اینا مواردی هستش که در کوتاه مدت کاری از دست شما برای اون بر نمیاد، من مخالف مبارزات مدنی در فضای مجازی نیستم، ولی حرف من اینه که اگر هم این کار رو میکنید با هدف انجام بدید. مثلا اینکه شما زودتر از هرکس دیگهای روی کره زمین متوجه بشید که هواپیما سقوط کرده چجوری شما رو به اهدافتون نزدیکتر میکنه؟
از وقتی سرم رو از گوشی بالا آوردم متوجه شدم که چقدر نسب به محیط و آدمهای اطرفم بیتوجه بودم. بعد از این یک ماه دلبرم گفت دقتت توی کارها خیلی بیشتر شده، خیلی بیشتر بهش توجه میکنم و بیشتر دوستم داره.
اگه الان دارم این پست رو مینویسم به خاطر اینه که کمتر میام توییتر، در غیر این صورت همین زمان رو توی توییتر بودم و داشتم توییت میخوندم یا توییت میکردم و از ریتوییت و لایک شدنش لذت میبردم. دوباره تونستم کتاب خواندن رو شروع کنم. اما دوباره میگم من هیچ مشکلی ندارم با این موضوع و هیچ ایرادی نداره، به شرطی که حسرت وقت گذاشتن برای موضوع مهم دیگری رو نداشته باشید که قطعا دارید.
راستش دیگه خیلی کم پیش میاد که به یک منظره قشنگ نگاه کنم و بگم وای استوری بزارم یا اولین کاری که بعد از یک اتفاق میوفته بخوام اون رو توییت کنم. بیشتر سعی میکنم خودم لذت ببرم. همیشه وقتی کتاب میخواندم به یک بخش جالب که میرسیدم به اولین چیزی که فکر رو میکردم توییت کردنش بود ولی الان نه، به این فکر میکنم که چطور میتونم بهش عمل کنم و سعی میکنم بیشتر توی موضوع عمیق بشم.
قطعا نه، من در استفاده از شبکههای اجتماهی افراط میکردم، ممکنه شما مثل من نباشید. همونطور که گفتم من باز هم به توییتر سر میزنم ولی روزی یکی دوبار اونم با لپتاپم نه با گوشی که همه جا در دسترسه. شبکههای اجتماعی خیلی هم خوبه، من خیلی دوستان خوب حتی کار خوب از طریق توییتر پیدا کردم ولی بعد در اون غرق شدم و هدفم یادم رفت.
برای فعالیت در شبکههای اجتماعی باید هدف داشته باشید وگرنه بخش زیادی از وقت شما هدر میره، به عبارت دیگه میتونید از اون وقت استفاده بهتری داشته باشد. بگذریم از اثرات منفی اون روی زندگی روزمره شما.