فرق بین و کاربرد job, work, career, employment????
.
? Job:
شغل؛ اون شغلی که شما دارید یا ندارید ?
مثال:
I’m looking for a new job
من دنبال یک شغل جدید میگردم
.
I’ve applied for several jobs without success.
من برای چند تا شغل اقدام کردم، اما موفق به گرفتنشون نشدم
.
Mori got a holiday job at a factory in Bristol.
موری یک شغل تعطیلاتی(تابستانی مثلا") در یک کارخانه واقع در بریستول به دست آورد.
.
Mori finally found a job in a bakery.
موری سرانجام یک شغل در نانوایی پیدا کرد
.
My son has been offered a job in Tokyo.
به پسرم یک پیشنهاد شغل در توکیو شده است
—-------
? Work :
کار، کار کردن؛ به اون فعالیتهایی که در Job انجام میدید گفته میشه
مثال:
I have a lot of work to do
من کلی کار دارم که باید انجام بدهم
.
I start work at 8 o’clock every morning.
من هر روز ساعت8 کارم رو شروع میکنم
.
I go to work by bus.
من با اتوبوس به سر کار میروم
.
I know you’ve got a lot of work to do.
میدونم که کلی کار برای انجام دادن داری/ میدونم سرت شلوغه
.
I started work when I was sixteen.
من وقتی 16 سالم بود کار کردن رو شروع کردم
—-------
? Career
حرفه؛ دوره خدمتی، تخصص رسته ایی
مثال:
A career in computer science.
حرفه ایی در علم کامپیوتر
.
He has just started out on a career as a photographer.
او به تازگی حرفه اش رو به عنوان یک عکاس شروع کرده است
.
He sought a career as a lawyer.
او دنبال یک حرفه به عنوان وکیل گشت
.
His career as a soldier ended with the armistice.
حرفه ی او به عنوان سرباز با صلح جنگ به پایان رسد
.
He's hoping for a career in the police force/as a police officer.
او امید به حرفه ایی در نیروی پلیس به عنوان افسر پلیس دارد
—-------
? Employment
معمولا" اشاره به شغل دائمی دارد؛ مثلا شما برای جایی برای مدتی طولانی کار کنید.
معمولا" انتظار میره که Job برای کارهای کوتاه مدت و Employment بیشتر برای کارهای بلند مدت و پرداخت منظم به کار بره.
مثال:
After graduation, she found employment with a local finance company.
او بعد از فارغ التحصیل شدن یک شغل دائم با یم شرکت مالی محلی یافت.
.
The new factory will provide employment for 300 people.
کارخانه جدید 300 اشتغال(دائم/بلند مدت) برای مردم بوجود خواهد آورد.