یادتان می آید هر کس در کنکور می توانست درس های عمومی را با درصد بیشتری بزند چند پله از بقیه دانش آموزان جلوتر بود؟ در بین بچه های علوم انسانی آن کس که زبان انگلیسی را لااقل 30% می زد کلی رتبه اش بیشتر می شد. در کنکور ریاضی، درس های عربی و ادبیات این جایگاه را داشتند. هنوز هم همین است. این همان مزیت رقابتی است. چیزی که یک نفر دارد و بقیه ندارند و همین باعث می شود از رقبا جلو بیفتد.
اگر بپرسید در کسب و کارها مزیت رقابتی چیست؟ باید در جواب گفت به آن استراتژی ای گفته می شود که اگر داشته باشید، شرکت شما ارزش بیشتری خواهد داشت و نقاط قوتتان در مقایسه با رقبا بیشتر خواهد شد. مزیت رقابتی پایدار می تواند به شرکت ها کمک کند همچنان در صنایع خود به رهبری ادامه دهند.
چنین مزیتی نتایجی مانند حواشی سود بیشتر و کنترل بهتر بازار را به همراه خواهد داشت.
مزیت رقابتی(Competitive Advantage)، فایده ای است که به واسطه آن یک کسب وکار در مقایسه با کسب وکاری دیگر، برتر است. به عبارت دیگر، مزیتی است که یک شرکت را از رقبای آن در بازار، متمایز می کند.
مزیت رقابتی در کسب و کار می تواند به دلایل مختلف مانند تصویر برند، تخصص فناوری، خدمات مشتری یا شبکه توزیع باشد.
زمانی که یک کسب وکار چنین ویژگی هایی را داشته باشد، خدمات و محصولات آن برای مصرف کننده جذاب تر است. علت آن می تواند این باشد که شرکت مورد نظر می تواند قیمت های کمتری را درخواست کند، محصول با کیفیت تری را عرضه کند یا خدمات مشتری بهتری داشته باشد. در اقتصاد به چنین چیزی پیشنهاد ارزش می گویند.
پیشنهاد ارزش عوامل گوناگونی را که مصرف کنندگان زمان سنجش ارزش یا مقدار هزینه ای که مایل به پرداخت آن هستند، در نظر می گیرد. به عنوان مثال، مصرف کننده زمان خرید ماشین ممکن است به عواملی مانند شتاب، رنگ خودرو و قیمت دقت کند.
همان طور که گفتیم مزیت رقابتی در کسب و کار به معنای مزیتی است که کسب و کارها را متمایز از رقبایشان می کند.
بدون چنین مزیتی، کسب وکار شما مانند یک قطره دیگر در اقیانوس است. 3 نوع اصلی مزیت رقابتی در کسب و کار عبارتند از:
در تعریف رهبری هزینه باید بگوییم تلاش کسب وکار برای تولید محصول با کمترین مقدار هزینه و عرضه آن به مشتری است. شرکتی که این استراتژی را پیاده می کند، تمرکز خود را روی بهبود کارآمدی عملیاتی می گذارد که در مقابل هزینه به ازای هر واحد را کاهش خواهد داد. بنابراین برای استفاده از این استراتژی باید هوش مالی نیز داشت.
به عنوان مثال، مدیران ممکن است تصمیم به کاهش تعداد کارمندان، استفاده از فرآیندهای جدید و بهبود کارآمدی زنجیره تامین بگیرند. تمرکز در این بخش روی محصول نیست، بلکه متوجه مقدار هزینه لازم برای تولید آن خواهد بود.
بیایید در این زمینه شرکت والمارت (Wal-mart) را مثال بزنیم. والمارت خرده فروشی است ولی محصولاتش را از عمده فروش ها می خرد. کارمندان این شرکت ملزم هستند تا حد توان برای ارزان تر خریدن محصولات با عمده فروش ها چونه بزنند و با هدف ارزان فروختن محصولات به مشتری های خودشان تا می توانند قیمت اولیه را کاهش دهند. سم والتون، مدیر عامل این شرکت، با تکیه بر هوش هیجانی خود به نمایندگان خرید شرکت می گوید:
«یادتان باشد که برای وال مارت مذاکره نمی کنید، بلکه این مذاکره برای مشتری است و مشتری سزاوار نازلترین قیمت است».
تمایز به این معنا است که کسب و کار به واسطه آن مزیت و همچنین هوش تجاری خود، از رقبا متمایز شده و حتی در نگاه مشتریان منحصر به فرد شود. تمایز مفهومی ذهنی است که نزد مشتریان شکل می گیرد. از جمله انواع رهبری تمایز باید به امکانات بیشتر محصول، کیفیت بالاتر محصول یا خدمات یا اعتمادپذیری بیشتر آن ها اشاره کنیم.
تمایز می تواند شما را متفاوت از رقبا نشان دهد اما الزاما کافی نیست. به عنوان مثال یک رستوران شاید بهترین کباب شهر را بپزد اما در عرض یک سال ممکن است مجبور به تعطیلی شود. چون مشتریان از وجود این رستوران و برتری آن مطلع نیستند.
کسب و کاری موفق است که بیش از یک مزیت متمایز داشته باشد و صرفا به یک زمینه در خصوص رهبری تمایز اکتفا نکند.
استراتژی تمرکز از دو نوع دیگر مزیت رقابتی پایدار متفاوت است و بازارهای نیچ را هدف قرار می دهد. با آن که دو مورد قبل کل بازار را هدف قرار می دهند، هدف استراتژی تمرکز روی بخش کوچکتری از بازار است. بخواهیم مثال بزنیم باید از فروشگاه های مخصوص افراد دست چپ، کفش های وگان و مراکز سرگرمی برای حیوانات خانگی نام ببریم.
اگر انواع رهبری های ذکر شده در بالا به عنوان مزیت یک کسب و کار با هم ترکیب شوند می توانند بیزینس را به مزیت رقابتی پایدار برسانند. چنین مزیتی به کسب وکارها کمک خواهد کرد در دراز مدت بالاتر از رقبا قرار گیرند. چنین ویژگی روی تصمیم گیری مصرف کننده اثر خواهد گذاشت و اغلب منجر به سوددهی بیشتر می شود.
برای مثال یک شرکت با سیستم افیلیت مارکتینگ به دلیل برخورداری از افیلیتورهای متعدد که در فروش به آن یاری می رسانند همیشه از کسب و کارهای معمولی در فرایند فروش جلوتر است.
در بالا به سوال «مزیت رقابتی چیست» پاسخ دادیم. در بررسی اهمیت آن باید بگوییم جوانب مختلف اقتصاد سبب شده تلاش شرکت ها برای ایجاد مزیت رقابتی بیش از پیش مهم شود. چون آن ها نه تنها با شرکت های بومی، بلکه با شرکت های خارجی نیز رقابت دارند.
رقابت شدت یافته است و بنابراین شرکت ها باید یک پیشنهاد ارزش منحصر به فرد برای جذب مشتریان داشته باشند. قیمت دیگر تنها عاملی نیست که باعث «مزیت رقابت+ی در کسب و کار» شود. هرچه اقتصادها موفق تر شوند، مصرف کنندگان زمان تصمیم گیری به خرید به عوامل دیگری هم دقت می کنند و آن ها را از قیمت مهم تر می شمارند
امروزه مصرف کنندگان تاکید زیادی به کیفیت، اعتمادپذیری و دریافت خدمات دارند. به عبارت دیگر شرکت های امروزی باید نوآورانه تر و خلاقانه تر عمل کنند تا بتواند مزیت رقابتی پایدار داشته باشند.
مزیت رقابتی به ایجاد یک تصویر برند قدرتمند کمک خواهد کرد ولی ساخت آن سال ها طول خواهد کشید و به تنهایی میلیاردها دلار ارزش دارد.
منبع: https://dayanaffiliate.com/blog/sustainable-competitive-advantage/