قدرت مطلق در دستان طبیعت است. اگر قرار باشد که چیزی در زیرمجموعه ی طبیعت رقم بخورد، رقم خواهد خورد و هیچ چیز جلودار آن نخواهد بود و همچنین اگر قرار باشد که چیزی در بستره ی این طبیعتِ قادر متعال رقم نخورد، به هیچ طریقی نمی توان که آن را مجبور به رخ دادن نمود.
طبیعت همه-چیز است. طبیعت و تمامی جنبه های آن برحق هستند. همان حقیقتی که در نوازش مادر و فرزند است در جنگ و جدال بین جانور خورنده و جانور خوراک نیز هست. گل و خار به یک میزان حقیقی اند و این حقیقت را از سر طبیعی بودن خود می ستانند. به غیر از صدای طبیعت، هر صدایی وِزوِزی گنگ و گوشخراش است. تنها صدای طبیعت است که شنیدن دارد.
آگاهی انسان نمی بایست که او را در مقابل جریان طبیعت قرار دهد. این آگاهی محصول تکوین این طبیعت است و می توان آن را یک طبیعتِ به اوج رسیده دانست. من آگاهی انسان را همراستا با نهاد طبیعت می دانم و اگر این آگاهی بشکل درستی بجنبد، خیرِ موجودِ آگاه و خیرِ طبیعت توامان تضمین شده خواهد بود. مرجع اول و آخر همه چیز، خودِ طبیعت است.
طبیعت همه-چیز است و چیزی جز طبیعت معنا ندارد. طبیعت داستان زندگی ها و مرگ هاست. آمدن ها و رفتن هاست. بودن ها و نبودن هاست و در یک کلام چیزها و ناچیزهاست. انسان لازم است که ساز خود را با طبیعت واقعی خود کوک کند، زیرا هر آنچه که طبیعی است، برحق نیز هست.
۱۲۱۰۱
متن کامل نوشتار در پیوند زیر:
http://www.daydaad.com/?p=6573